۷ پاسخ

اگر کسی مثل من بوده وبچش بعدچندماه سینش راگرفته منم راهنمایی کنه باهروسیله ای هم امتحان کردم سرسینه هام بازبرمیگرده داخل وصاف میشه

خیلی ناراحتم به دلم موند که بچم سینموبگیره وشیربخوره چندبارباشیردوش واسش دوشیدم بهش دادم خورد سینه خودموبه زورمیگیره دوسه تامک میزنه وشروع می‌کنه به گریه کردن منم تحمل ندارم گریه کنه مجبور میشم شیرخشک واسش درست کنم

سلام خانماخوبین اینجاکسی هست که بچش سینش رانگرفته باشه ازوقتی به دنیا اومده من سزارین شدم دوسه روز طول کشید تا شیرم جریان پیدا کنه شیرخشک باشیشه دادن بچم بعدکه شیرمن اومدبچم سینم رانگرفت اصلا سینه هامم نوک نداشت

سلام عزیزم من برابچه اول یکسال و نیم افسردگی شدیدداشتم حالابرابچه دومم که یک ماهشه هم افسردگی دارم اصلانمیخوام تنهاباشم امامیدونم که بالاخره این روزاتموم میشه و به حالت عادی برمیگرده.

و منی ک 5 ماه موندم خونه مامانم 🥺 الان انقدر سختی کشیدم ب اون روزا ک فکر میکنم میگم من چقدر خنگ بودم بچه داری ک چیزی نبود مخصوصا نوزاد چون بزرگ ک میشن پدری از آدم در میارن

عجله نکن تنهایی سخته بخدا این حرفارو که میگن ما تنها بودیم تونستیم رو ول کن وقتی امکانشو داری کمک بگیری چرا نباید بگیری؟ تنها بمونی علاوه بر کارای بچه و تحمل گریه هاش افسردگیتم بدتر میشه به همسرت بگو بیاد بهت سربزنه ولی تا میتونی کمک بگیر که این دورانو بگذرونی بعدش دیگه تا اخر قراره تنهایی بچتو بزرگ کنی من یه ماه پیش مامان بابام موندم چون هروقت میرفتم خونمون افسردگیم برمیگشت

میتونی عزیزم فقط کافیه به خودت باور داشته باشی ، منم خیلی سختم بود با دوتا بچه نارس و یه ماهه بیام شهر غریب که هیچکس به غیر همسرم نیست و تنهایی بزرگشون کنم ولی خدا کریمه و بهت توان میده

سوال های مرتبط