۱۹ پاسخ

چرا نتونی بر بیایی نگران نباش وقتی خدا بچه ای به آدم میده قطعا تواناییش هم میده
من بیشتر سالم بود پسر اولم به دنیا اومد نارس اونم۱۵۰۰ دکتر گفته بود جز خودم کسی سه ماه بهش دست نزنه نزدیکش نشه سه ماه تو اتاق گذاشتمش که عفونی نشه
همش میگفتم نمیشه نمیتونم میفته از دستم چیزیش میشه ولی وقتی مجبور شدم تنهایی برم جلو دیدم خدا قدرتش میده بهم پس توهم مطمعن باش حس که داری میگذره تو بهترین مامان میشی برا گل پسرت تو میتونی😍♥️

من دختر اولم بدنیا اومد ۱۶ سالم بود تا ۱۸ روز خونه مامانم بودم سر این که سزارینم شدم کلا ۶ روز مادرم پیشم بود تک و تنها با ۲۳ سال سن از پسش براومدم با دوتا بچه شک نکن تو هم بر میایی

باز تو خوبه مادر داری🥺🖤منم همی فکـرو میکردم تا دوماه مادرشوهرم پیشم بود بعدش اضطراب لینو داشتم ک چطو پس بیام حسابی کم آوردم افسردگی گرفتم ولی بعدش جوری خدا کمک کرد ک حالا کسی بیاد پیشم اعصابم خراب میشه میگم بلد نی بچرو بگیره شیر بده پوشک کنه و... 😅جوری شده ک فقطططط باید خودم بهش رسیدگی کنم و بدم میاد کسی بیاد پیشم بمونه کمک کنه🧿😍

منم همین فکرو میکردم وقتی اومدم خونمون دیدم خونه خودم چه آرامشی داره درسته یه کوچولو سختت میشه ولی خیلی بهتره

همش میگذره عزیزم این افسردگی بعد زایمانه

قطعا در گذره عزیزم . این افسردگی بعد از زایمانه . خیلی زود برطرف میشه

۲۰سالم بود

افسردگی بعد زایمانه ولی چاره ای نیست عزیزم تاکی بخوایم اینطور فکر بکنیم قوی باش کاراتو کم کم خودت انجام بده تومیتونییی

من داره سه ماه میشع خونه مامانمم🥴🥴

وای دقیقا مثل منی

قطعا میتونی عزیزم
من بارداری اولم پیش مادرشوهرم زندگی میکردم همون روز زایمانم عموم تصادف کرد وفوت شد دبگ نرفتم خونه بابام اومدم خونه خودمون سزارین بودم مادرشوهرمم مریضی اعصاب داشت اصلا کمک حالم نبود چون مریض بودش همیسه دعوا و بحث و بداخلاقی میکرد جاریم دزدکیش غذا میاورد برام چون همه غذا رو نمیشه بخوری بعد زایمان (ولی الان خداروشکر مادرشوهرم حال کامل خوب سد لحظه شماری میکنه برا زایمانم همین الان کلی هم کمک دستمه🥰)
بعد بیمارستان ک اومدم دیگ خودم بلند شدم دور کارای بچم .اون موقع حس مادرشدن و مجبوری ک انجام بدی همشون کمکت میکنن و میتونی اصلا ب خودت سخت نگیر😍

عادیه گلم همه اینجورین ولی ب مرور عادت میکنی ار الان ک خونه مامانتی خیلی از کارارو خودت بکن تا وقتی رفتی خونه خودت بهت فشار نیاددتا اونجای کم کم خودتو عادت بده .امید وارم درک کرده باشی چ میگم

دقیقا حس وحال من ..الان دو ماه و نیم خیلی بهتر شدم نگران نباش گذراست

من ک همش خونه خودم بودم
ی هفته مادرم پیشم بود
با یه دختر ۳ ساله
نوزادم ک گریه و دل درد
خونه داری
اشپزی
شب نخابی
....
خیلی حس خوّبیع

تا ۴۰ روز همه همچین حسی دارن بعدش یواش یواش بهتر میشی نگران نباش
من کلا تو خونه خودم بودم تا ده روز کمکی داشتم بعد یه هفته از زایمانم ابله مرغون گرفتم ولی تنهایی با شوهرم از پس همه چی بر اومدیم خداروشکر
اوموقعه خیلی سخت بود ولی گذشت و الان به خاطره ها پیوست

منم زايمان اولم دوسال پيش همين حس و داشتم. حتى برى خونت يه مدت كم ميارى اگه بچت بهت وابسته باشه و گريه كنه يا زياد شير بخوره. ولى كلا اين سختى واسه يه مدته درست ميشه، تو رابطه و محبت باشوهرتم بايد همسرتم كم نذاره تا تو بتونى خودتو به حالت قبل برگردونى

نگران نباش میتونی بربیایی از پسش بنظرم یکماه بمون برو خونت بیشتر بمونی عادت میکنی و بیشتر فک میکنی نمیتونی یکبار بخودتت بیایی ببینی بچه مسولیتش مال تویه سریع سریع کاراتومیکنی

میگذره بچه یکماهش بشه دیگه بزرگ شده بعدش ازالانکه خونه مامانتی سعی کن همه کارای بچتو خودتت بکنی و بچتو ب خودتت عادت بده بعدشم میتونی عزیزم بچت میخابه پامیشی کارای خونتو میکنی ب شوهرت میرسی چرا نتونی من ۲۰ سالمه دوتا بچه دارم ب همه کارامم میرسم

ن اصلا افسرده ن وقتی شیر میخوره فقط صداشو گوش بده ببین چ خوشحالت میکنه چ افسردگی وا

سوال های مرتبط