میشه بگین اگ شما جای من بودین چیکارمیکردین..شوهرم ازصب تا۵ غروب سرکاره بعدش ده دیقه میادخونه دوش میگیره میره اسنپ با موتورتا ساعت ۱۱ شب میادخونه سریع شام میخوره میخوابه.بعضی شبا ۱۲و نیم اینا میخوابه صبحم ساعت۷ بیدارشه....بیش از اندازه عصبی و بی حوصله شده ب حدی ک ن حرف میزنه ن اعصاب چیزیو داره.تو خیابون سریع با بقیه دعواش میشه یا خونه حتی بخوام حرف بزنم میگ حوصله ندارم خستم و ....گفتم معتاد شدی بریم ازمایش بده گف بریم بعدش خودم گفتم نمیخواد.اینو میدونم ک چیزی نمیکشه..سر ی چیز کوچیک بدترین حرفاو توهینا رو میکنه هنو نمیفهمه توهین ینی چی.میگه عصبی بودم یچیزی گفتم .میگه صدبار بهت گفتم عصبی میشم هرچرت و پرتی گفتم حرفی نزن بعدش خودم میام سمتت عذرخواهی.خب منم ادمم خب مگه میشه بدتررررین حرفارو بزنه و من چیزی نگم؟ ادامش پایین مینویسم.ممنون میشم بخونین🩷

پریشب خونه بود نرف اسنپ بچه رو بده بودیم دکتر برای دستش موتورش جای پاش شکست گفتم خب من پامو کجا بذارم خسته میشم با اسنپ بریم گف میرم یجاپیدا میکنم درس میکنم..۴۰ دیقه منو چرخوند با موتور یجارو پیدا کنه من وسط راه گفتم پام درد گرفتا یهو گفت صدات رو مخه و فلان و ... گفتم من چیز بدی گفتم ک باید این همه توهین کنی؟اومدیم خونه فیلم گذاشت تو تی وی نگاه کرد گفتم ی شب خونه ای ی فیلم بذار ک منم بتونم نگاه کنم دوتایی ببینیم این همه خون وخونریزیه.تی وی خاموش کردگف خودخواهی از خودگذشتگی نداری نخواستم اصن فیلم ببینم..انقد زیادش کرد گف تو خونه بابات چی داشتی مگه جهازتو من کردم برات
دماغتو عمل کردم گوشی گرفتم برات.گفتم همه چیو ک خودم خریدم تو فقط ی سماور و ی خر دکن گرفتی برام.دماغمم ک با پول قرعه خودم انجام دادم .گوشیمم ک خودم با پول خودم خریدم.هرگزم هزارتومن نمیدی بهم همه رو مامان بزرگم میده بهم.بهش برخورد گف چون تو حرف زدی منو سوزوندی منم تورو سوزوندم.گف از زندگی باتو هیچ وق احساس خوشبختی خوشحالی نکردم 💔 قلبم شکس گفتم من جمعت کردم.حتی خانوادش میگفتن درک نیلوفر بیشتر از توعه بیشتر میفهمه.اونوق بهم میگه من از نظر درک از تو بالا ترم

بش گفتم دوستت دارم ک ی شب خونه ای ذوق میکنم گف همه اداس .گف میخوای بری گریه هم کنی برو مهم نیس دیگ برام .میخوام ب خودم ازین ب بعد اهمیت بدم .گفتم دیگ سمتم نیا رفتم اتاق گریه کردم اومد گف من دوستت دارم کلیییی قفلی زد روم از دلم در بیاره اصن حرف نزدم باهاش شبم جدا خوابیدم صب اومد هی قلقلکم داد هرچی حرف زد باهاش حرف نزدم.گف اگ دوستت نداشته باشم انقد قفلی نمیزنم روت.خستم عصبیم.دیشب واقعا حالم بد بود

هم تو حق داری هم شوهرت....خیلی خیلی گرونی شده به نظرم مردا خیلی تحت فشارن خرج خونه بچه قسط کلی هزینه که هر کدومش اگه سرموقع انجام نشه کلی اعصاب خوردی داره از صبح تا غروبم سرکار دیگه جونی نمی مونه انسان به تفریحم نیاز داره....ولی خب هیچ حقی نداره توهین کنه باعث و بانی مشکلاتش تو نیستی که
فقط خدا نگذره از پدرمادرایی که بچه پس انداختن لیاقت ندارن پشت بچه ها باشن دست بچه هاشونو بگیرن

برو خدا تو شکر کن ناراحتت ک می‌کنه بعدش میاد از دلت در میاره
من انقد شوهرم مغروره جلوش گریه هم کنی بلد نیست ارومت کنه
نشده تا حالا قهر کنم بیاد منت کشی
ناز کنم نازمو بکشه

راست میگه فشار روشه
منم کم میارم ولی باید تحمل کرد دیگه

شوهر منم اینجوریه
اونا مغزشون مثل ما کشش خستگی رو نداره

خستگیه فشار کار بخدا اکثرا همینن توام حق داری نمیشه اسنپ نره وقتی شغل داره ک کمتر توام اذیت شی منم شوهرم صبح میره شب میاد ۱۰

وقتی محبتی ندیده چطور باید بلد باشه محبت کنه
بهش محبت کن تا اونم یاد بگیره باور کن بد اخلاق ترین مرد هم میتونه با اخلاق خوب آرام بشه

عزیزم فقط بدون که همسرت خسته اس و واقعاً باید بهش کمک کنی اونم با خوب حرف زدن آرامش دادن وقتی از صبح تا شب سرکار باشی واقعاً برای آدم اعصاب نمیمونه

ماهم دعوا کردیم دیگه حوصله ی هیچیو‌نداریم سر چیزای بیخود هر چی میگم یهو باداد جواب میده منم میگم بخدا خجالت میکشم پیش کسی چیزی بگم بهش شوهرمنم شیش میره تا هشت و نیم اینا بعد میره اسنپ تا دوازدع

زندگیا انگار همه زورکی شده...واقعا خارجیا حق دارن با طرف زندگی میکنن چندسال اگه باز همو خواستن ازدواج میکنن
مزرخفترین فرهنگو داریم نه اقتصادی جلوییم نه فرهنگی
همه ی جوونیمون رفت

کاملا درکت میکنم
شوهر منم همینه
بخدا شرایط زندگی سخت شده از طرفی اونام حق دارن
فشار زیادی رو مرداست
ماهم باید بسوزیم با مملکتی ک اینا ساختن

خسته شوهرت داغون شوهرت و متاسفانه دوپامینش پایین عزیزم وگرنه چیزی نمیکشه خیالت تخت اینقدر فکر کنم کار میکنن و برای خودشون وقت نمیذارن میبینن برای شما وبجه هم وقت نمیذاره خسته ست دیگه همش عصبی