۲۰ پاسخ

عزیزم درکت میکنم آدم واقعا دلش میگیره
تو شرایط خاص هرکسی به یه نحوی از اطرافیانش دلگیر میشه به خاطر رفتاراشون
منم مادرم خیلی کمک میکنه ولی ما ۳ تا خواهریم همیشه ماهارو باهم مقایسه میکنه دیگه خسته شدم از این مقایسه ها ... از شرایط زندگی بگیر تا حتی رفتار شوهرامون تا هزارتا چیز کوچیک و بزرگ ... میخوام بگم هرکسی یه مشکلی داره هیچ زندگی بی مشکل نیست.
درمورد شرایطی که داری من واقعا معتقدم کسایی که موقع بارداری و زایمان کسی رو ندارن کمکشون کنه، خدا خیلی کمکشون میکنه هم زایمان راحتری دارن هم خودشون قوی از پس همه چیز برمیان ... انقدر خوشم میاد از زنای خود ساخته که توقع کمک کسی ندارن و خودشون همه کاری انجام میدن. ادم توقع داره و خیلی وقتا دلش میگیره ها ولی چاره ای نیست سعی کن بهترین خانواده رو با شوهرت و بچه هات بسازی ⚘

الهی عزیزم.
ولی دقیق به زندگی‌ها نگاه کنی میبینی اکثرن همینن .خودتی و خودت و دیگر هیچ.😔😔

حالا که اینجوریه همسرت و بچه هاتو خانواده اولت بدون. به همسرت بیشتر محبت کن. اونه که واست تا اخرش میمونه. مادرا کلا پسر دوستن

عزیرم اصلا خودتو ناراحت نکن . من بچه اولمه مامانم واقعا پسردوسته مارو تحقیر میکنه یا سه تاخواهرو زندگی الشونو مقایسه میکنه من یه جشن برای بچم میخوام بگیرم یبار میگه نگیر میحوای چیکار یبار میگ خونه من بگیر بااینکه میوه شیرینی و چایی شو شوهرم میخره مببره خونش بازم همونو تاحالا ۳ بار کنسل کرده حال ادمو میگیره مادره منم از بچه اصلا سر در نمیاره بلد نیس ماهم خدا زنده نگهمون داشته نمردیم فقط بفکر پوله مریضی روانی هم یجوری گرفته فک همش ب ما میگ شما میخواین بمیرین ثروتمو بگیرید خیالتون راحت من وصیت ‌کردم حق پسرامه مادیگ نمیدونیم ب همچین مادری چی بگیم مبایم خونه هامون دیگ نمیریم سر بزنیم الانم برای زایمانم موندم کی رو ببرم خواهر شوهرمو ببرم فردا ابرو مو میبره ک سه تا خواهر داست اخرم منو برد مامانمم بلد نیس ناخن هاشو میکنه تو بدنش میترسم دردش بگیره گریه کنه اخرم ب یه پرستار پول میدم لباس تنش کنه بیمارستان خصوصی میرم

من خودم بچه اولیم همش یه هفته خونه مامانم بودم ک‌اون یه هفته بچه زردی داشت و بیمارستان بستری بود بعدشم رفتم خونه خودم یه هفته مادرشوهر و خواهر شوهرم اومدن پیشم ک اونم ب اجبار شوهرم چون من باهاشون اصلا راحت نیستم چون سنم کم بود چیزی بلد نبودم میگفتم یه جایی اشتباهی ازم سر بزنه یوقت مسخرم میکنه اینا ولی بعدش هیچ کس بدرد زندگیم نخورد خودم بچمو بزرگ کردم اونم ب سختی الان ۴ سالشه دیگ خداروشکر منت کسی رو من نیس حتی منت شوهرم چون اونم هیچوقت کمک حال من نبود

عزیزم همه مون همین هستیم من خواهر دارم از خودم بزرگترها اون دوتا بچه آورد از وقتی ازدواج کرد خونه تکونی عید به عیدش را منو مجبور میکرد که برم برا دوتا بچه اش من رفتم هرکاری از دستم برمیومد براش میکردم مامانم هم کمکش بچه داری میکرد اما الان که من باردارم خواهر کجا بود خیلی منت سرم گذاشته الان من ۸ماهم هست این خواهر شاید فقط ی سه چهارباری زنگ زده برامن همین.مامانم هم که مریض توقعی نمیتونم داشته باشم زن داداشامم که ولشون کن اصلا تایفه شوهر هم فقط برا زر زدن خدا خلقتشون کرده شوهرم که الان من ماه هشتم دکتر اعصاب وروان برا یک ماه بستریش کرده.پس بدون همه مثل هم هستیم

غصه نخور عزیزم...
ما چهار تا خواهریم
مامانم تو تمام این سوال ها
چندین بار عمل کرد
کمر.. رحم... آپاندیس...
فقط من جمعش کردم و پیشش بودم
حالا که باردار شدم اصننننن محل نمیده!
و
هی مکرر میگه من کمر دردم
نمیتونم!
هییییچکاری تو دوران بارداری م برام نکرده
شب بیمارستانمم قرار شده خواهرم بیاد..

منم ناراحت میشم ها
ولی معتقدم خدا جبارِ و خودش برامون جبران میکنه...
روزهای سختی ما هم میگذره و تموم میشه
غصه نخور گلم💚

وای عزیزم چ مادری تو داری .من راهم ازمادرم دوره اما هرروز میگه کاش خانواده شوهرت میزاشتنت بیایی پیش خودم بازم بااینکه سنش بالاس خودش میاد پیشم .خیلی سختی داری اگرتوشهرتون بودم وخودم میومدم بیمارستان پیشت

پرستاررهمراه بگیر برا بیمارستانت .منت کسیم نکش

عزیزم خدابزرگه منم مادرندارم دعاکن بسلامتی بانینییامون کناربریم خودمون یواش یواش کارامونوانجام میدیم

شوهرت هم اذیتت میکنه؟خاهر شوهرو ولش کن،مادر هم همینجوریه عاشق پسران تا دخترا ما همه اینو داریم

میفهمم چی ویگی غصه نخور قشنگم ب نظرم ب مادرتم بگو نیاد دیگه بالاسرت حالا ک اینطوره اگ پولشو داری یه چند روز پرستار بگیر نداریم ب شوهرت بگو خودش ترو خشکت کنه

منم مادر و پدر ندارم فوت شدن خواهر برادرمم کاری باهام ندارن یعنی شرایطشون یه جوری ک نمیتونن باشن. منم همش،سرکوفت شوهر و ادم شوهر دارم که ما باید همه کاراتو بکنیم. بچه اولم یه جور بچه دومم ک باردارم یه جور دیگ... تیکه میندازن
ای دل غافل...میگذره

توهم مثل من
خدا بزرگه خواهر

همه ما همینیم گلم الان مادر منم بچه کوچیک ۳ ساله داره با ۷ ساله گفته فقط شب بیمارستان پیشتم سزارینم هستم خودم باید کارامو انجام بدم

خدا بزرگه عزیزم ایقد خودتو و کوچولوتو ناراحت نکن ارزش نداره خودت کاراتو انجام بده ک بهونه برا منت گذاشتن نداشته باشن

عزیزم خیلی دلم برات گرفت 😢😢😢😢شما سعی کن شوهرتو رفیق خودت کنی و اینقد باهاش صمیمی شی ک هم دوستت باشه هم همسرت و کمک حالت 😢

خدا خودش توانشو میده اگه طبیعی باشی که اصلا نیاز به همراه نداری منم تازه زایمان کردم مادرم که با عصا راه می‌ره الان چندروزه اومده هیچ کاری از دستش بر نمیاد خودم غذا درست میکنم براشون برا خودمم جدا غذا میزارم از کاره خونه تا لباس بچه همه کارامو خودم میکنم مادرم گریه می‌کنه میگه تو زاچی نباید از جات بلندشی میگم اگه خودم بلند نشم کی میخاد بلند شه بخدا از هم بیمارستان اومدم همه کارامو خودم کردم الآنم از دیروز سرما خوردم استخون دردم یعنی به زور بلند میشم به خاطر بچه 3سالو نیمه هم دارم مجبورم بلندشم

واقعا ادم چه چیزایی میشنوه خیلی بده ک تو این روزای سخت حتی مادرتم پشتت نباشه روزی صدبار دور مادرم بگردم کمه

اون روز داییم داره به مامانم میگه شب یلدا هستید دیگه من گفتم اگه زایمان نکنم بعد به مامانم میگه توام پیش مریمی دیگه مامانم میگه نه من میخوام بیام شب چله مریمو جاریاش برن وایسن پیشش... اون روزم بهش میگم زایمان کردم بیام خونتون همه خوردنی ام با خودم میارم میگه نه نمیخواد حالا تا اونموقعه چن بارم بهش گفتم قبول نکرد.

سوال های مرتبط

مامان سارینا مامان سارینا هفته سی‌وششم بارداری