۵ پاسخ

خوشبحالتون پسر من اصلا حرف نمیزنه😭

برام سوال شد مگه پسرا از چندسالگی ازشون بزرگ میشه؟؟فک میکردم از وقتی ک ب بلوغ برسن اونجا هم توخواب اونجوری میشه بااینکه بچه هاخواهرم پسرن ولی تاحالا ازخواهرم نپرسیدم🫠

عزیزم من پسر ندارم ک چجور باید برخورد کرد در این باره ولی اصلا نباید بذاری اندام خصوصیش براش جالب بشه ک بهش توجه کنه، به هیییییچ عنوان هم با خودت حمام نبرش چون دوتا جنس مخالفین با اینکه کوچیکن ولی تفاوت هارو خیلی خوب میفهمن ، حتی اگه لباس زیرتو درنیاری، نباید ببری بذار با پدرش بره حموم
اینا حرفای مشاور هست، درمورد دختراهم همینجوره نباید با پدرشون برن حموم

عزیزممم من پسرم یکبارگفت گفتم ماماناابجیاندارن...الان کنجکاونیست چیزی نمسگه

ای وای😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان آرتا😍🥰 مامان آرتا😍🥰 ۲ سالگی
سلام صبحتون بخیر خوشگلا🌹 بیاید داستان دیشب رو تعریف کنم براتون ببنید برای کسی چنین اتفاقی افتاده🥺 الان از شنبه همسرم رفته مسافرت کاری من نرفتم چون آرتا چهارشنبه نوبت دکتر داره گفتم کرج بمونم حالا بگذریم، شب اول رفتم خونه مامانم دیروز برگشتم آرتا رو بردم شهربازی کلی هم خوش گذشت آوردم خونه شام دادم بازی کردیم خوابید ، تو خواب مقل همیشه از این پهلو به پهلو میشد دیگه من ترفتم تو اتاق خودم گفتم همینجا پیشش بخواب نصف شب دیدم با گریه بیدار شد هی میگه مامان هنگام هنگام هنگام گفتم جانم مامانم هی داد میزد مامان گفتم مامان من اینجا گفت تو نه اون یکی مامان از اتاقش با گریه و حال خیلی بدی امد بیرون با دستش وسط پذیرایی نشون میداد میگفت مامان بغلش کردم گفتم من مامانتم مامان هنگام منم هی میگفت نه اونیکی مامان اوردم بهش آب دادم تو بغلم با حالت هق هق خوابش برد ، صبح بیدار شد ازش پرسیدم من مامانتم گفتن یکی دیگه مامان هست گفتم چه شکلی گفت زرد ، موهاشم سفیده😑😑 بچه ها یعنی چی ببرم پیش مشاور بنظرتون؟؟ البته دیروز هم مدفوع نکرده میگم شاید دل درد یا سنگینی معده داشت، صبحم برم دستشویی میگفت تونم چرا درد میکنه گفتم پی پی داری نتونست انجام بده حالا مدفوع رو درستش میکنم ، ولی حرکت دیشبش منو خیلی تو فکر برده 🥺🥺🥺🥺
مامان کیان مامان کیان ۲ سالگی
چقدر متنفرم از دخالت های خانواده شوهر که فکر میکنند اونا بچه منو از خودم بیشتر دوست دارن هی می‌خوان بگن تو مادر خوبی نیستی آه حال آدم بد میکنن از پوشک گرفتن میرم خونشون هی میگن ما دلمون برات کباب که هی پوشک پاته کونت میسوزه هی به من میگن بگیر بچه رو اذیت می‌کنی فکر میکنند از روی تنبلی این کارو نمیکنم هی شوهرم پر میکردن براش پوشک نگیر بزار از پوشک بگیره آخر سر بهشون گفتم من بدن بچمو خوب میشناسم همه چیز اصولی می‌خوام بگیرم یبوست داره همینطوری اگر به گفته شما بگیرم یبوست بگیره من بدبختم شما که عین خیالتون نیست دوباره میشید دایه مهربان تر از مادر ، سرماخورده بود از عموش گرفته بود هی گفتن تن ماهی دادی بهش مسموم شده بردم دکتر گفت ویروس گرفته بعد برگشتن گفتن بچه باید مریض بشه دیگه خوبه براش، حالا دیشب بچه خواب بود بردم اونجا گذاشتم رفتم موهامو کوتاه کردم بیدار شده منو ندیده گریه کرده زیاد خوب سرفه می‌کنه وقتی بیش از حد گریه کنه میگن خوب دارو ندادی ریخته تو سینش وای از دستشون می‌خوام سرمو بکوبونم تو دیوار آخه کی گفته شما بچه رو از من بیشتر دوست دارید آخه ای خدا