۱۱ پاسخ

اب قند پر از قند بده بهش قندش حسابی بره بالا😂

خخخ بیخیال بابا حرفاشو ب دول پسرت بگیر بره🤣🤣🤣

وا توروخدا از الان رو بچه برچسب نذارید مهندس دکتر!

ع..... ن بریز تو غذاش ع..... ن خون یا بدنش کم شده

چقد فضول جدی😵‍💫

همشون همينن🤣
تنها راه حل موفقيت و خوشحاليتونه كه بسوزهههه😁

بگو ناراحتی لال شو صداش نکن تا خودم برای همیشه لالت نکردم

🤣🤣🤣🤣بگو میخواد ارث شما رو بخوره،نمیخواد دکتر مهندس بشه که بهش بیاد یا نه.قراره اقا ارتا صداش بزنن بخاطر ارثی که بهش میرسه🤣

نه یبارکی زهر بریز کاروتموم کن😅

بنظرم با زهر بکشش

نه یه چیز کارساز تر بریز یه دفعه از شرش راحت شب☠️👿😈🖤

سوال های مرتبط

مامان آقا آرتا مامان آقا آرتا ۷ ماهگی
از تجربه اولین تفریح با پسرم باید بگم که ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدیم با غرغرهای آرتا
تا علی بره نون بگیره و چایی اماده بشه ساعت ۱۲:۱۵ دقیقه صبحونه خوردیم
شیر ارتا رو دادم
میخواستم نهار درست کنم که بعدش بریم بیرون
علی گفت من گشنم نیست دیرتر نهار درست کن
منم دیدم خودمم گشنم نیست گفتم از نهار خبری نیست
پاشو بریم بیرون الان افتابم هست هوا اونقدر سرد نشده
خلاصه که ساعت ۱:۱۵حرکت کردیم به سمت رحیم اباد(اشکورات،سفید اب)
ارتا کلاهش سرش بود و منطقه کوهستانی بود و باعث شد گوشاش درد نگیره
خلاصه که تو کل مسیر رفتن خواب بود
یه جا پیاده شدم که عکس بگیریم دیدم به قدری سرده که به علی گفتم بیرون نیا بچه سرما میخوره
کل مسیر رو تو ماشین بودیم
یه جایی رسیدیم که محصولات محلی و بلال و کماج و.... داشتن
پیاده شدیم با بلال و چای اتیشی و کماج و اش رشته از خودمون پذیرایی کردیم و نهارمون رو جبران کردیم
اون وسطم اقا ارتا پاشد و شیرشو کامل خورد
کلی هم غر زد ولی من سریع اومدم تو ماشین نشستم و نگهش داشتم که مردم و بازارچه و طبیعتو ببینه که خوششم اومد و اروم شد
خلاصه که روز خوبی سپری شد
ولی علی اصلا از ماشین پیاده نشد و موقع خرید خوراکیا مسئولیت آرتا رو قبول کرد
درکل بخوام بگم سخت بود ولی شیرین
چون قلب خونمون کنارمون بود و زیبایی طبیعت و جاده رو برامون ۱۰۰۰ برابر کرده بود