دیوونه شدم اعصابم خورد شد خسته م با هزار زحمت خوابوندمش بابام زود اومد یه شارژر برداره بیدارش کردهمیشه همینن هیچوقت مراعات نمیکنن سرم داره میترکه میخوام کلی گریه کنم که

حالا مامانه من انقدر حساسه وقتی خوابه بچم نمیزاره هیچکس کاری کنه، بابامم اهمیت میده بنده خدا همیشه سرکاره یوقتایی زود بیاد بخواد بیادخونمون دیدن آدرین مامانم میگه نرو خوابن

خیلی سخته،کمتر برو خب،،،ولی کاش اطردفیان درک کنن ادموو

منم خونه مامانم رفتنی اینطوریه بچه ی خواهرم بلنددادمیزنه میره هی اتاق دادمیزنه بخاطرهمین زیادنمیرم بچه خواهرمومامانم نگه میداره شاغله

دقیقا خونه ماهم همینه رعایت نمیکنن چیزی هم نمینونی بگی

عزیزم چرا جاهای شلوغ مثل مهمونی براش آهنگ بی کلام نمیذاری ک راحت بخوابه سرصدا بیدارش نکنه من براپسرم همینکارو میکنم

برعکس مامان بابای من حساسن از همه بیشتر خواهرم😂
ولی خانواده شوهر خر تشریف دارن مخصوصا بچه های خواهر شوهرم

مگه با بابات‌زندگی میکنین وقتی میخوابه ببرش اتاق خوابش درم ببند بخوابه اما ب سر صدا عادتش باید میدادی باهاش بازی‌کن ک انقد خسته شه خودش بخوابه