۱۱ پاسخ

عزیزم باید زیاد بهش محبت کنی چ کلامی و چ با بازی فقط باهاش آروم حرف بزن در هر شرایطی
منم مث خودتم دارم با خودم تمرین میکنم اگه خدا بخواد بهتر شیم

عزیزم شاید چون زیاد سرش داد می‌زنی اینجوری میکنه یکم روی خودت اعصابت کار کن آروم باش که اونم آروم باشه

فکر میکردم فقط خودم سر لباس پوشیدن بچه پیر شدم🥴🥴نگو یه هم درد پیدا کردم پس😅🥲 حرص نخور رفیق من اوضاعم از تو خراب تره

منکه دخترم خیلی با حرف زدناش با نصف شب بیدار شدناش.با کثیف کاریاش روی اعصابمه....اما وقتی شش روز مریض شد و هیچ صدایی ازش در نمی یومد خیلی ناراحت بودم.میگفتم کاش سرحال بود اصلا همه جارو کثیف میکرد...یا اصلا بازی میکردم باهاش منی ک اعصاب بازی کردنم ندارم....این سن خیلی تاثیرگذاره روی اینده بچه و طرز رفتارش...خودتو کنترل کن و شکرگذار باش....من اگر اعصابم ضعیفه چون سرطان و اب شدن مادرم و داغشو تو جوونی دیدم.اونم وقتی تازه زایمان کرده بودم.حتی تو مراسمات ازدست دادنش خیانت همسرمو دیدم...اگر اعصابم ضعیفه دلیلش ایناس....تو اگر بی دلیل اینجوری واقعا رو خودت کار کن و شکرگذار باش

همه این رفتارها برمیگرده به خودت تا زمانی که خودتو کنترل نکنی پرخاشگری کنی بچه هم همینه بچه آینه پدرمادره بچه اگر پدرمادر حالش خوب باشه خوبه اگر بد باشه بده
شما سعی کن دوست باشی باهاش زیاد بازی کنید برقصید باهم بپر بپر کنید خوانندگی کنید شعر بخونید نقاشی بکشی تو بچه بشو اون مامان بازی کنید ببین اگر عوض نشد

همه بچه ها اینجورین بچه های من ک‌ی سره باهم درحال جیغ زدن و لجبازین منم سعی‌ میکنم تو اون موقعه خودمو سرگرم کنم و اصلن توجهی نکنم نه به لجباریاشون نه جیغ زدناشون

عزیزم منم مثل توام
نمیدونی چقدر روش ام رو عوض کردم هردو بهتر شدیم
پسرم شدید عصبی بود مثل خودم
بخدا خودم بهتر شدم اونم میبینم تاثیرش رو

عزیزم میتونم بهت یه گروه شکرگزاری معرفی کنم ب‌ جان دخترم منم آنقدر حالم بد میشد از رفتار دخترم داد میزدم دعواش میکردم ولی این گروه ب لطف خدا خیلی خوبه روی خودمون کار میکنیم تا ب آرامش برسیم

والا همشون اینجورین منم بخدا خیلی وقتا کم میارم، همش پیراهن میاره میگه با اینا میخوام برم مهد پیراهنای تابستونی یا شلوارک و آستین کوتاه، روزی صدبار میخواد لباس عوض کنه، خودشم که نمیکنه من باید براش عوض کنم ، وسط یه کار مهمی هستم میاد الا بلا الان باید لباسم عوض شه ، میخواد بره تو اتاق همش باید باهاش برم ،اصلا یه وضعیه

عزیزم هممون همینجوریم خودتو سرزنش نکن این روزا هیچکس حوصله اعصاب نداره
بچه هاام تو سه سال نیم لجبازی میکنن دلدارم خیلی تو مخم میره دوماهی ولی چاره ای ندارم فقط من میشینم فک میکنم میگم چجور بچه دوم میارن واقعا از خودگذشتگی دارن

عزیزم بچه ها همشون اینجورین خودتو حرص نده

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا شما در طول چطور برنامه ریزی می کنید ؟؟آیا واسه خودتون وقت میزارید یا نه ؟؟مثلا در حده یه پیاده روی یا ورزش برید؟؟من مشغلم زیاده از صبح تا بعد ازظهر به کارهای خونه و ناهار و شام و بچه ها باید برسم بعد از ظهر در هفته دوبار باید ببرم گفتار درمانی و بعدشم تمرین با جوجه هام دوروز در هفته هم سر به خانواده هامون بزنیم ما بقی روز ها هم به خرید و کارهای بیرون از خونه و دکتر بردن و بچه ها یا هر کاره دیگه ای که داشته باشیم باید برسیم تازه خیلی وقتا روزهای فرد که بچه هامو می برم گفتار درمانی بعدش دوباره میریم به کارهای عقب موندمون می رسیم تا بیایم خونه ساعت ۸ شده کارهای بیرون از خونه هم من و شوهرم با هم انجام میدیم از خرید و هرچی که بگی خیلی دلم می خواد در روز یک ساعت برا خودم وقت بزارم مثلا برم یه پیاده روی جایی بادی به کلم بخوره ولی واقعا نمی تونم یه وقتایی نصف کارهامم می مونه چون تمرین کردن با بچه ها هم طاقت فرساست و خیلی وقتا لجباز میشن و همکاری نمی کنند الان اگه شما در شرایط من بودید چی کار می کردید ؟؟الویت اولتون بچه هاتون بود ؟،خصوصا بچه هایی مثل بچه های من که نیاز به درمان دارن ؟؟یا نه همش به فکر خودتون بودید؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام امروز جلسه ی اول گفتار درمانی و کادرمانی بچه ها بود که دلوین فقط گفتار داره ولی ماهلین هم کار درمانی میشه کاردرمانگرش گفت این نیاز داره در هفته دوبار کاردرمانی بشه و طبق بررسی هایی که کرد گفت از لحاظ حسی و تمرکز و توجه و چشم در چشم هم مشکل داره نیاز به درمان داره از لحاظ حسی هم می گفت به خاطر همینه فعلا نمی تونی از پوشک بگیری چون بدش نمیاد از اینکه تو خودش پی پی می کنه و از لحاطط درکی هم پایینه قشنگ مثل یه بچه ی یکساله 😥😥حالا میگم نکنه اوتیسم داره بهم نمیگن ؟؟یعنی میشه واقعا به خدا دارم از غصه دق می کنم چرا من باید همیشه حسرت همه چیزو تو زندگی بخورم بهم میگن خداروشکر کن که بچت سالمه بازم خداروشکر می کنم ولی مگه میشه غصه نخورد میگن زمان می بره تا خوب بشه درمانگرهاش گفتم ۹۰ درصد به خاطر تشنجی که کرده آسیب زده بهش و تاخیر داره تو هر کاری حتی ۲۰ ماهگی راه افتاد خدایا منو ببخش ولی من خیلی داغونم خیلی اعصابم بهم ریخته دست خودم‌نیست یواشکی گریه می کنم چرا حسرت همه چیزو باید تو زندگیم بخورم تا به دستش بیارم خدا کرمت روشکر🥺
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
قدر مجرد بودن رو الان بهتر می دونم مجردی رو بیشتر دوست داشتم چون دغدغه ای تو زندگیم نداشتم برام مسایل زندگی مامان و بابام و مشکلاتشون مهم نبود تو عالم خودم بودم مسیولیتی هم نداشتم موقعیت الانم رو دوست ندارم چون هیچکس هیچکس حتی همسرم که تو تمام مشکلات و سختی های زندگی کنارم بوده هم درکم نمی کنه به هیچ عنوان چرا چون من حق ندارم هیچوقت خسته بشم حق ندارم خسته باشم از مادربودن حق ندارم یه بار داد بزنم بداخلاق باشم چرا چون مادرم 😥😭گناه من چیه که صفر تا صد مسیولیت خونه و زندگی و بزرگ کردن بچه هام با منه شوهرم هیچ دخالتی نداشته تو این چند سال یه بار برا محض رضای خدا نگفته زن دستت درد نکنه از این بار زندگی رو دوشته تمام اون زمانایی که بچه هام به شدت مریض میشدن و چند روز بستری بددن تو بیمارستان از پذیرش کردنشون تا مرخص کردنشون از شب زنده داری ها تا خوب خوب شدنشون با خودم بوده و هست الان چند روز دیگه باید درمانشون رو شروع کنم خوب کی می بره کی وقت میزاره خوب منه مادر کیه که روزی سه وعده هر وعده یک ساعت باید بشینه به بچه هاش غذا بده اون کی بود که نوزادیشون تا خوده صبح چندبار بلند میشد شیر میداد و پوشک عوض می کرد اینقدر روپاهاش تکونشون میداد که نه گردن داشت نه کمر این مرد بی وجدان چرا اون روزای سخت رو ندید اگه الان اعصابم ضعیفه حوصله ی بچه هامو ندارم دلیلش سختی های زیادیه که کشیدم و خودم یه تنه بزرگشون کردم چرا اینقدر این مرد باید بی وجدان باشه عوض دستت درد نکنه بشینه شکایت منو به خانوادم بکنه که این خانوم بچه هارو دعوا می کنه 🥺😭به خدا هیچکس هبچکس جز دوقلو دارها منو درک نمی کنه همه از من انتظار دارن بهترین مادر باشم🥺بعد تازه دیشب به من میگه دیگه حالم ازت بهم می خوره
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا دیگه دارم دق می کنم از غصه گهواره پر شده از اینکه همه ی مامانا یا دارن بچه هاشون رو مهد میزارن یا کلاس اونوقت طفلکی های من چی هنوز نمی تونند حرف بزنند و گفتار درمانیشون رو شروع کردم خدابه سر شاهده اینقدر تو دلم غم داره که حد نداره امروز مشاوره و ارزیابی دوقلو ها بود که بردمشون دلوین رو گفت باید گفتار درمانی بیاددر هفته دوبار ماهلینم هم گفتار هم‌کار درمانی گفت ماهلین در حده یه بچه ی یک سالس 😭 اینقدر عقبه از همسن و سالاش گفتم می خوام مهد بزارم گفت الان اصدا براشون فایده نداره چون فعلا حرف زدنشون خوب نیست اعتماد به نفسشون پایین میاد مخصوصا ماهلین گفت فعلا اصلا اصلا نمی دونم شانس من چرا بچه های من باید اینجوری بشن 😥🥺اوضاع ماهلین رو گفت ۷۰ درصدش به خاطر تشنجی که کرده باعث تاخیر کلامی شده یکی از اصلی ترین دلیل هاش گفت با این شرایطی هم که داره تا درکشو بالا نبریم فعلا نمی تونی از پوشک بگیری 😥ای کاش زودتر به داد بچه هام رسیده بودم همش فکر می کردم طبیعیه ای خدا هرگز خودمو نمی بخشم 🥺
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا با شرح حالی که از خودم می خوام بزارم دلم می خواد راهنماییم کنید و بگید اگر جای من بودید چی کار می کردید من وزنم بالاست و دلم می خواد لاغر کنم دقیقا از زمانی که دوقلوها به دنیا اومدن تا الان همیشه ی خدا اسیر بودم چون واقعا با دوتا بچه ی کوچیک کاری نمی تونستم بکنم الان که یه کم بزرگتر شدن دلم می خواد کمی برای خودم وقت بزارم حداقل ۳ روز در هفته
برم پیاده روی از طرفی مشغلم زیاده دیگه بیشتر از این به بچه هام باید برسم می خوام کلاس خلاقیت و مهد و گفتار درمانی و اینا بزارم تا هر چه زودتر راه بیافتن که اونم کله هفته رو وقتمو میگیره و باید همش در تکاپو باشم بعد همه بهم‌میگن تو واقعا با دوتا بچه سختته که تازه بخوای پیاده روی هم بری چون بعدشم که‌میام شام پختن و رسیرگی به بچه هارو دارم نمی دونم رژیم به تنهایی بگیرم تاثیری هم داره ؟؟من خودم بیشتر پیاده روی روم اثر داره ولی زور بزنم شاید در هفته ۳ روزشو بتونم‌برم شایدم کمتر شوهرمم از اون طرف اصلا اصلا کمک نمی کنه تا الان تنهایی بزرگشون کردم حالا شما جای من باشید چی کار می کنید؟