۹ پاسخ

منم دقیقا اینجوری شده بودم
همش میگذزه عزیزم

منم دقیقا عین شما بود هروز گریه میکردم و دلم برا مامانم تنگ میشه

دقیقا مامان‌منم وقتی رفت کلی گریه کردم ولی تونستم از پسش بربیام

کم کم بهتر میشه ادم
منم تا ۴۰ روز همش کارم گریه بود
تنهام نبودم ولی هرروز بهونه پیدا میکردم

منم همین حسارو داشتم الان خیلی بهترم

منم اینجوریم قبلا اینجوری نبودم الان به هیچی دلم خوش نیست دلم میخواد برم جایکی کسی نباشه

آخ دقیقا منم همین بودم خیلی بده من همش گریه میکردم شوهرم سرکار میرفت گریه میکردم مامانم روز دهم ک رفت خونش مث خر فقط عر میزدم

طبیعیه منم همینطوری بودم مامانم بعد ۱۲روز خواست بره خونشون من گریه کردم شوهرم گفت وسایل بردار برو ،تا۸روز رفتم خونشون بعدش اومدم خونم ترسم ریخت ،همش با خودم میگفتم من بلد نیستم پوشک عوض کنم لباس عوض کنم شب گریه میکنه نمیتونم آروم کنم ،ولی با کمک خدا و شوهرم تونستم

بعد زایمان منم اینجوری شدم باید گریه نکنی فکر تو مشغول نکنی اصلا خوب میشی افسردگی بعد زایمانه

سوال های مرتبط