سلام بچهامیگم دختر خواهرشوهرم دقیقا بادخترم همسنه بعدخیلیییی شیطونه هرموقع میان خونمون یکی از اسباب بازیای گرون دخترمو یا میشکنه یا برمیداره میبره خونشونو دخترم کلی گریه میکنه و دعوا میشه مامانشم اصلا به روی خودش نمیاره الکی فقط یه بار میگه اجازه بگیر اول بعدبیار یا خودشو به بیخیالی میزنه حالافردا باز میخوان بیان شوهرمم گفت اسباب بازی گروناش رو جمع کن الان داشتم جمع میکردم دخترمم رفته بود پیش باباش بخوابه یه دفعه دیدم اومد تواتاق گفت چکارمیکنی منم گفتم اسباب بازی شکستنیاتوجمع میکنم که دیگه دخترعمت میاد باهم دعواتون نشه شروووع کرد گریه که جمع نکن اصلا من نمیخوام بیان خونمون من میرم قایم میشم درو قفل میکنم از اینجور حرفا کلی باهاش حرف زدم گفتم مامان فردا میان باایناکه خراب نمیشه بازی میکنید ایناروهم که خراب میشه من جمع میکنم بعددوباره میذارم سرجاشون گفت نهههه فلان حالا خیلی ناراحتم از طرفی واقعا نمیخواستم اینجوری باشه که بچم اسباب بازیاشو قایم کنه یا نخواد مثلا بیان خونمون اما مجبورم میترسم باز برداره ببره یابشکنه به نظرتون چکارکنم

۱۳ پاسخ

من ی بار ی اسباب بازی پسرمو قایم کردم ک نوه عموش اومد نشکنن البته با هماهنگی اریا قایم کردیم خودش گفت قایم کن مامان بعد وقتی ک اومدن من رفتم تو اتاق بچشون با من اومد تو اتاق و اسباب بازیو دید برداشت برد بیرون بعد اریا بلند گفت وای مامان هاکان ماشینو دید چرا اینجا قایمش کردی 🤣🤣🤣🤣 قشنگ ابروم رفت

من باشم به حرف بچم گوش نمیکنم و برای جلوگیری از تنش و بحث و ناراحتی جمع میکنم عزیزم

باید بزاری خودش از وسایلش مراقبت کنه و نده دختر من از اول ب اختیار خودش بود ینی ازش سوال میکردیم ک میدی وسیلتو یا نه میگفت نه ما هم پشتش رو می‌گرفتیم و از طرف خودمون عدر خواهی میکردیم ما مسئول پرورش بچه خودمون هستیم نه دیگران بهش اجازه بده خودش مراقبت کنه اگر مراقبت نکنه اون وسیله رو نداره و جایگزین هم براش تهیه نمیشه

خواست بره بگو دفعه ی پیش خیلی گریه کرد اگه میشه نبرش با لحن مهربون بگو

عزیزم من از روز اول اجازه ندادم کسی وسایل بچه مو ببره وقتی گرفت دستش ببره بگو نه گلم همینجا باید بازی کنی نباید ببری خونتون بعدهم به مادرش بگو چون دخترم گریه میکنه نمیتونم اجازه بدم ببره
درمورد فردا هم دراتاق دخترتو قفل کن بخند بگو دخترم گفته در باید قفل باشه وسایل شخصی ونمیخوام کسی ببینه
چند تا اسباب بازی بزار توحال جلو خودتون بازی کنن
با دخترت هم هماهنگ کن اگه خواست بره تواتاق ات بگو نباید بری

سلام عزیزم اشتباه کارتون این بوده توضیحات دادن به بچه ممنوع
بچه پرسید مامان چیکار میکنی
دارم اناقت تمیز میدم و تعییر میدم
بعد وسایلها بعد خواب بچه تون یا پیشش باهم میزاشتین تو یه کارتون
بچه تون پرسیدی چرا جمعی میکنی مامان
میگفتین جمع میکنم اتاق تمیز کنم یه چیدمان اسباب بازی دیگه برات دارم عزیزم
و با حرکاتی مثل بزن قدش و هورا قضیه رو تغییر میدادین و بعد نبود بچه تون کارتون اسباب بازی رو جایی میزاشتین که ندونه
اینجوری هم بچه تون عادت میکرد به تغییر اتاق
و هیچوقت از بچه تون زیاد اجازه نگیرین و توضیحات درست ندین

از اول نباید اجازه میدادی چیزی ببرن. من نه اجازه میدم دخترم چیزی از خونه کسی بیاره خونه نه اجازه میدم کسی چیزی ببره. تعارف نداریم که بگو بچه ام بعدا گریه میکنه وسیله اشو میخواد همین جا بازی کنید بعدا بزارید سرجاش باز. درمورد جمع کردنم به حرف بچه ات گوش نکن. من دخترهواهرشوهرم بااینکه خیلی بزرگتر بود این کارو میکزد وسیله هارو خراب میکزد بعد میرفتیم خونشون خودش در اتاقش و می‌بست به دخترم چیزی نمی‌داد منم هروقت میان همه ارو جمع میکنم قائم میکنم چندتا دونه میزارم وسط. به دخترم هم توضیح دادم و قبول کرده گفتم وسیله هات خراب میشه‌ الان خودش کسی اومدنی اونایی که نمیخواد و بده میاره میگه اینارو جمع کن‌. بعدا هم اگه مهمون سراغ اون اسباب بازی رو گرفت بود دخترم بازی نمی‌کرد همه ارو جمع کردم بالای کمده چندوقت دیگه بزرگ شد دلش خواست درمیارم الان دم دست نیست شرمنده

منم پسر خواهرشوهرم با پسر من همسن هستن خونمون هم نزدیکه همه در هفته خیلی خونه هم میریم پسرش هم به شدت شیطونو خرابکاره خوده خواهرشوهرم از اول میگفت در اتاقو قفل کن یکی دوتا وسیله بذار جلوشون منم یه مدت اینکارو‌ میکردم بعد که پسرم بزرگتر شد نمیذاشت در اتاقو قفل کنم گریه میکرد بازش کنم منم دیدم اینطوری هر سری وسیله های بچم داره از بین میره خودش هم هیچ باهاشون بازی نکرده
منم فعلا همه اسباب بازی خوبارو جمع کردم یکم بزرگتر بشن میارم جلو‌دست بهشون یاد بدم که به بچه های دیگه اینارو‌ ندن
بچه های منم مهربونن هرچی وسیله دارن میریزن وسط

پسرمن که هرچی بردارم مهمون بياد دقیقا همونو میخاد

باشه بذار بخوابه برو جمع کن جاییم بذار که بعدا پیش مهمونا دخترت پیدا نکنه بیاره
فردا سرگرم میشه یادش نمیاد

عزیزم‌حالا که همسرتون گفته وسایل رو جمع کنید بذارید کنار اگر هم پرسیدن بگید که ایشون گفتن اصلا رودروایسی نداشته باش

کپ دختر داداش منه اونم همه چیز دخترمو شکست میان چیزی قایم میکنم دخترم براشون میاره

در اتاقشو قفل کن یه چندتاشو بزار تو سبد بزار تو سالن

سوال های مرتبط

مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۴ سالگی
سلام دوستان، پسر من از همون کوچیکی توی بازی های گروهی شرکت نمیکرد مثلا اگه با خانواده شوهرم جایی بودیم تا وقتی یکی از دختر عمو یا پسرعموهاش بود باهاش بازی میکرد ولی وقتی همشون بودن که تعدادشون زیاد میشد دیگه نمیرفت بازی کنه و میومد تو جمع بزرگترا، اینم بگم که تو جمع بزرگترا خیلی راحته و راحت حرفشو میزنه اصلا خجالتی و کم رو نیست ولی تو جمع بچه ها نمیره، چن بار جشن بردمش وقتی مجری میگفت بچه ها بیان بالا و واسشون شعر میخوند بالا پایین میپریدن یا مسابقه میذاشت هرچی بهش میگفتم تو هم برو پیش بچه ها نمیرفت، از عقب نگاشون میکرد، بردمش کلاس ژیمناستیک مربیش گفت یه حرکتی که میگم بچه ها انجام بدن انجام نمیده و میگه نمیخام انجام بدم در صورتی که خیلی باهوشه، خلاصه امروزم مربی مهدشون بهم گفت هاکان تو بازی های گروهی شرکت نمیکنه، نمیدونم چیکار کنم که این مشکلش حل بشه، اعتماد به نفسش خوبه، خیلی راحت باهمه حرف میزنه و از این بچه هایه که از اول حرفای بزرگتر از دهنش میزد و تو فامیل معروفه از سر و زبون و بچه ایه که همه چیزو باید امتحان کنه و اگه بگم اینکارو نکن تا به هدفش نرسه بیخیال نمیشه چون بسیااار کنجکاوه ولی نمیدونم چرا توی جمع بچه ها انگار اعتماد به نفس نداره، حالا مربیش گفت یه هدیه واسش بخرید تا تشویقش کنم بگم بیاد بازی کنه و بهش بدم شاید کم کم بیاد توی بازی های گروهی شرکت کنه، دیگه نمیدونم چقد تاثیر داشته باشه، شما پیشنهادی دارین؟
مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۴ سالگی