خانما سلام .
وقتتون بخیر ، میگم یه نشخوار گرفتار شدم .خاستم به شما بگم ببینم چی میگن .

ببینید من ب شوهرم اعتماد ندارم احساس میکنم با کسی هست شهرموم شیراز هست ،وای خودمون ساکن اصفهان ، وقتی میایم شیراز شوهرم خیلی کم وقت میزارع برای ما ،هرجا می‌ره تنهایی می‌ره ، وقتی بش زنگ میزنم اکثرا هم خونه ش وپیش مادرش ،
واقعیت نمی‌دونم چکارکنم ، چ رفتاری داشته باشم ، منو میزارع خونه ی بابام واونم می‌ره میگرده تنهایی ،میره خونه ی مادرش ، نمی‌دونم چکارکنم ، وقتی بهش میگم میگه بزار هرکدوممون راحت باشیم تو اونجا بهت خوش میگذره من اونجا ،
امروز یه جعبه قرص تاخیری دیدم‌تو‌ ماشین ، بعد دخترم جای جاش کرد ، فراموش کردم بزارمش سرجاش ،تا ببینم دستش رو میشه یا ن ،




تو ذهنم یا تو رفتارش دنبال یه جا میگردم ک پاش بلرزه و بگا بدمش،

بعد میگم خب خدا نکنه ، اونوقت چکارکنم ولش کنم آرامش زندگی دخترام بهم میخوره ، ذهنم اذیت میشه ،



شما بگین چکار کنم

این رفتارش ک‌وقتی‌میایم ،


رفتار شما در برابر شوهرتون چیه

۱۱ پاسخ

بنظر من چشمات و ببند و عشق کن بریز بپاش حالشو ببر اگه واقعیت داشت یه جوری خرج کن و رُسشو بکش که به غلط کردن بیوفته فک یه درصدم جدا شی میخوای چیکار کنی بجای اینکه حال الان و ببری با دو تا بچه آلاخون والاخون میشی و باید کارم کنی که بتونی خرجشونو بدی اینم بهت بگم احتیاط شرط عقله همیشه برای خودت پس انداز داشته باش آدم از فرداش خبر نداره

متاسفانه حس ششم زن هیچوقت دروغ نمیگه و بنظرم باید همون موقع خیلی خونسرد قرص تاخیری و میدادی بهش میگفتی فک نکن از چیزی خبر ندارم فقط حرمت نگه میدارم میگم شاید خودت ادم شی و رودست بزن بهش ببین چی میگه

شما ک میگی نمیتونم جدا بشم پس ییخیال نهااااایت کمنر بیا شیراز

بنظرم رو افکارت فک کن نذار افکار منفی داغونت کنه ب حرف کسایی ک میگن چیکار کن دستش رو بشه گوش نکن اگه دست شوهرتم رو بشه چیزی جز غصه برات نداره آرامش زندگیتون بهم نریز درگیر چیزای بیخود نکن خودتو ارزش نداره

نه بابا تاخیری برا خودتون استفاده میکرده ما هم میریم شهرستان هر کی میره طرف خانواده خودش ولی شوهرم قرص میگیره تو ماشین میزاره میگه شاید لازم شد یبار تو این مدت همو دیدم استفاده کنیم

بی خبری خوش خبری 🫠
وقتی جدا نمیخایی بشی دنبالش رو نگیر

ردیاب نصب کن رو ماشینش صداهای تو ماشینشو ضبط کن دستش رو میشه دیدم ک میگم

عزیزم احساس میکنم بیشتر مردا اینطوری هستن. دوستم با شوهرش تهران زندگی میکنن ولی جفتشون خانوادشون شمالی هستن تو یه شهر. وقتی میان یه ۳روزی میمونن دختره لا خانواده خودشه پسره یا پیش مادرشه یا با دوستاش.مشکلی هم ندارن . همش میگن ما که همیشه پیش هم هستیم این چند روز رو میخوایم واسه خودمون باشیم . وقتی بیرونه یا خونه مامانشه بهش زنگ میزنی جواب میده؟
اون تاخیری هارو پیدا کردی حتما واسه خودت استفاده میکنه دیگه .

مامان شیدا حتما بیا خصوصی منم مشکل دارم شبیه تووو

منم قبلاً که شهر دیگه زندگی می‌کردم همین حرفو به همسرم زدم گفتم هرکی خونه مامان خودش.اونطوری خیلی راحت تر بودم.
بعدشم اینکه بشین با خودت فک کن اگه دستش رو بشه قراره چیکار کنی؟باهاش بمونی یا ازش جدا میشی؟اگه قراره بمونی که کلا بیخیال شو و اگه هم میخوای جدا بشی دنبالشو بگیر.

😔😔😔الهی بگردم

سوال های مرتبط

مامان دیان کوچولو مامان دیان کوچولو ۱۷ ماهگی
مامانا گرفتار شدم تواین ساختمون
یکی از طبقه‌های پایینمون خانمش مربی مهد کودکه
خانواده خوبین هم بچه‌هاش خیلی با ادبن هم خانواده خیلی خوبین
دیشب که شوهرم رفته بود تو پارکینگ دیانم با خودش برده بود بعد خانمش بهش گفته بود که بدین پسرتونو مثلاً من ببرم با بچه‌ام بازی کنی یه ذره بیاد پیش ما
نه بچه منم اصلاً بی‌قراری نمی‌کنه یعنی با همه ارتباط می‌گیره اصلاً ی‌قرار نیستش که پیش کسی نمونه
بعد دیدم شوهرم نیومد بالا بعد نگران شدم خودم رفتم پایین از ترس اینکه من چیزی بهش نگم وایساده بود که این یه ذره اونجا بمونه بعد بیاره بچه رو
خلاصه اینکه بچه رو گرفت و منم کلی باهاش دعوا کردم که چرا بچه رو دادی خونه همسایه
امروز دوباره همسایه‌ام اومد دم خونمون
که بیاد با بچه ما بازی کنه بعد من بهش گفتم که بزار خب بچه شما بیان اینجا با هم بازی کنن
گفتش که نه آخه می‌دونم خسته‌ای و اینا دیگه یه ذره استراحت کن تو من می‌برمش زود میارمش
نمی‌دونم اصلاً انگار نتونستم نه بگم
اعصابم انقدر خورد شد از این کار دقیقاً طبقه بالاییمونم همین مشکل داشتیم هی میومد می‌گفت بچه رو بده من نمی‌دادم اً نمی‌دونم سر این خانم چرا اینجوری کردم حالا نمی‌دونم احساس کردم مربی مهد کودکی یه ذره اعتماد کردم نمی‌دونم چرا انگار
الان ۵ دقیقه است که بردتش پایین
همش نگرانم همش میگم برم بیارمش
به شوهرم گفتم میگه نه این اخلاق تو خیلی بده اینجوری خوب نیست واقعاً الان تو این دوره زمونه نمیشه به کسی اعتماد کرد بعد فردا خدایی نکرده یه اتفاقی هم بیفته میگم مادرش نباید بچه رو می‌داد نمی‌دونم چیکار کنم به نظرتون دارم اشتباه می‌کنم یا یا نه مثلاً مشکل نیست یه نیم ساعت بخواد خونه کسی بمونه؟