۷ پاسخ

دقیقا منم همینجوریم خیلییییی اذیت شدم ولی همش ب لذت مادر شدن و اینده فکر میکنم با اینکه یه دختر دارم ولی عاشق دخترم دلم میخاد سه تا دختر داشته باشم و کلی واسش برنامه ریزی کردم ک چ کارایی با دخترام بکنیم🥹 ولی شوهرم میگه دیگه تا خونه نخریم دومی رو نمیاریم همین اولیم ب زور قبول کرد🥲

دقیقا حرف دل من و زدی منم بدترین بارداری و تجربه کردم‌ دوقلو‌بودن یکیش مرد تو‌شکمم کلی‌چیزای دیگ ولی از الان فکر یه پسرم برعکس تو

افرین همش غصه میخورم که این شیرخوردنش و این حس بغل کردنش چندوقت دیگه تموم میشه و چقد دلم از الان تنگه🥲

من خودم تك فرزند بودم و هميشه ميگفتم دوست دارم سه تا بچه داشته باشم، ولي الان بارداري به شدت سختي رو تجربه كردم، خيلي اذيت شدم تو بارداريم از اول تا همين الانش، ؛به حدي كه يه وقتايي ميگم كاش يكم بيشتر به خودم فرصت ميدادم، زود بود، نميدونم شايد با به دنيا اومدنش نظرم عوض شه ولي الان با اينكه با برنامه ريزي بود همه چي ولي يه وقتايي يه حس بدي دارم كه نميدونم شايد بخاطر روزاي سختيه كه گذروندم

من که دیگه حوصله استرسای بارداری رو ندارم.... از نظر روحی هم فکر نکنم اعصاب چندتا بچه رو داشته باشم....

پاک نکن خواهر من طرف بشورم بیام بخونم

دقیقا منم بارداری خیلی سخته داشتم ۹ماه ویارسنگین وبالا آوردن بادرد طبیعی رفتم سزارین شدم الآنم بخاطر ویارلعنتی التهاب شدید روده پیداکردم وزخم شده وبدنم کلا خالی کرده وبسختی از جام بلند میشم از پادرد و کمردرد ولی بقولت مادرشدن چیه که بااینهمه دردکشیدن بازم به بچه مون رسیدگی میکنیم وازجون مایه میذاریم 🥺♥️

سوال های مرتبط

مامان Augustin ♌️ مامان Augustin ♌️ ۳ ماهگی
وقتی شیر میخوره یه جوری توی چهره م زل میزنه و اعضای صورتمو بررسی میکنه که حس میکنم زیبا ترین ادم روی زمینم.

نگاهش پر از عشق و‌انرژیه منو تبدیل به آدمی کرده که نبودم…

با اینکه شب‌ها چندین بار بیدار میشم
با اینکه روزام اینقدر پر از درگیریه که گاهی یادم میره حتی آب بخورم
با اینکه کولیک داره و نق و غر‌هاش زیاده

اما منو تبدیل به ادمی کرده که نبودم …

منو تبدیل به زنی کرده که شاید نمیدونستم هستم
نمیدونستم اینقدر میتونم صبور باشم
نمیدونستم اینقدر میتونم مهربون باشم
نمیدونستم اینقدر میتونم مقاوم باشم

حتی اگه از خستگی گاهی گریه میکنم…
حتی اگه از بیخوابی چشمام گود افتاده …
حتی اگه نتونم مثل گذشته برای خودم وقت بذارم…
حتی اگه مسئولیت هام چندین برابر شده …

من حالا زندگی رو حتی بیشتر از قبل دوست دارم

چون عاشق دیدن و بزرگ شدن پسری هستم که ماه ها توی دلم بود
چون حتی خستگی‌ها شم دوست دارم
چون همین الان که دارم مینویسم کمرم از درد میسوزه ولی وقتی توی بغلمه عشق میکنم


شاید تعداد سفر هایی که میرفتم کم شده اما سفر من تو دنیای مادری تجربه ی قشنگیه
سفری رو شروع کردم که باید ازش بیشترین لذت رو ببرم .

شاید مثل قبل با پدرش لحظه های دونفره نداریم اما حالا ما خونواده ی سه نفره‌ایم که قراره با بچمون از اول بچگی کنیم .

دنیای مادری دنیای قشنگیه
اما سخت …
خودت برای خودت قشنگش کن
با وجود درد هایی که توی جسمت هست
با وجود اشکی که توی چشماته
با وجود خستگی هایی که داری♥️

«هما»