۹ پاسخ

ای جانم😅خداهمه ماماناروحفظ کنه انشالله..
خداروشکرکه کاریت نشده بود..بیشترمراقب باش دختر..یک اسپندهم‌دودکن حتماچش خوردی حتما

دخترم تو بشین تو خونه تا بزاییی 😂😂😂 بعدش هرجا خاسی برو

من شخصا به چشم خیلی اعتقاد دارم یک ادمی هست تو اشناهامون هرموقع میبینمش بلافاصله یه بلایی سرم میاد سعی کن تو اونجور جمع ها نری

تو باید رمان بنویسی عزیزم یجوری مینویسی ک قشنگ ادم میتونه تصور کنه

خداروشکر ب شکمت فشار نیومده مواظب باش این اخرا

اسپنددودکن
سعی کن نری اوکجورجاها تاچشمت نزنن
منم هرموقع میرم خونه مادرشوهرم جاریام میبینن فرداش مریض میشم الان بیشترازیکماهه نمیرم الحمدالله خوبم،بعضیاواقعا چشمشون شوره

چشمت زدن
ولی مامانت عجب زنیه 🤣🤣🤣

خدا رو شکر مشکلی برات پیش نیومده

🤦🏻‍♀️اسپند دود کن حالا شاید اینقد ازت گفتن چش زدن دگ

سوال های مرتبط

مامان روژیا مامان روژیا ۴ ماهگی
......
مامانمم هی دلخوشیمو میداد رفته بود واسم عکس بگیره نشونم داد یه دختر معصوم و ناز کوچولو با دیدنش دلم اب شد اون خانمای هم اتاقیم به بچه هوشون شیر میدادن کنارشون بودن منم خیلی دلم به حالم خودم میسوخت ک بچم پیشم نیست همه خوابیده بودن منم از فکر بچم نمیخوابیدم مامانمم هی میگفت بخواب خوابیدم هرجور باشه نصف شب صرای گریه یه بچه می اومد از بیرون اتاق اصلا بند نمیاومد گریه ش منم گفتم این دختر منه مامانمم اونجا نبود دیگه خیلی شک کردم پاشدم ازتخت با هزارتا مکافاتو تحمل درد اومدم پایین و رفتم سالن ک یهو صدای بچه قطع شد رفتم اتاق دستگاه گفتم مامانم اونجا نبود یه زن اونجا بود گفتم اون بچه ای ک خودشو تو شکم مادرش کثیف کرده بود کدومه گفت من خواب بودم دستگاش این بود ولی الان اینجا نممونده نمیدونم بردنش کجا که یهو قلبم ایستاد گفتم خدای نکرده نمرده باشه ک یهو مامانم اومد گفت چرا از جات بلند شدی اومدی اینجا منم گریه کنان گفتم پس بچم کوو مرده چش شده گفت دیوونه شدی مردنی دیگه چیه زبونتو گاز بگیر پرستارا بردنش پیش خودشون اونجا بهش اکسیژن وصل کردن تا همش جلو چشمشون باشه
مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 ۵ ماهگی
مامان امیرسام وآنیسا مامان امیرسام وآنیسا روزهای ابتدایی تولد
ادامه 🥰۱۲ شب دردم زیاد بود ولی بازم قابل تحمل بود به نظرم باید اعتماد به نفس داشته باشید من هر لحظه اش میگفتم الان پسرم میاد بغلم صورت کاهش و میبینم بعد انگار مسکن بود برام فکر. کردن بهش ساعت ۱۲ یکم با شوهرم چت کردم مامانم گوشیمو یواشکی آورده بود داخل شوهرم و راه نمی‌دادن .یکم با شوهرم چت کردم یکم سر به سرم گزاشت دردام یادم بره ولی چه فایده گذشت خواهر شوهرم اومد با یکی صحبت کرد اومده داخل نوبتی با مامانم هی میومدن کمر مو ماساژ میدادن میرفتن چون خودم با مادرم راحت تر بودم مامانم و گذاشتم بمونه خواهر شوهرم رفت. ساعت ۲ شب شد یهو درد عجیبی اومد سراغم یعنی داشتم راه میرفتم انگار یه فشار بدی رو واژن و مقعدم هست دیگه اونجا واقعا جیغ میزدم که دکترم اومد گفت بخواب دید ۹ سانت شدم. فولم گفت اصلا انتظار نداشتم اینجوری پیش بری بخواب مامانم و بیرون کردن و وسیله ها رو آماده کردن از اونجای که بچه آلوم بود و من نمی‌دونستم چه خبر خیلی خوش خوشی سر کرده بودم 😁 راستی هفت سانت کیسه ابم و خودشون پوکوندن. بعد هی میگفت هر موقع درد داشتی زور بزن هر موقع درد نداشتی نفس عمیق بکش منم یه چند زور زدم فایده نداشت پسرم یکم تو کانال زایمان مونده بود دیدم یکی از خانما گفت عزیزم یه زور محکم بزن بچه ات خفه میشه ها واییییی اینو بگه من انگار دنیا تو سرم خراب شدم از ته دلم زور زدم دیدم گفت سرشو و دارم میبینم و بچه رو گذاشتن تو بغلم راستی سرشو که دیدن بی حسی زدن تو لبه بیرونیمخ سر بشه و قیچی کردن بعد که پسرم و گزاشتن بغلم انگار کل درد تموم شد شایدم سر بودم چیزی نفهمیدم همون لحظه تو ثانیه یچم مدفوع مرد روم 😂 برش داشتن بردنش منم تمیز کردن و بخیه زدن
بخیه چون سر بودم هیچی نفهمیدم هیچی
مامان سیده فاطمه یاس مامان سیده فاطمه یاس هفته سی‌وپنجم بارداری
جدیدا همش تو فکر زایمانم. خیلی میترسم... از گشادیش، از دردش، اگه یهو دردم بیاد چی!
هرلحظه چیزای جدید میاد تو ذهنم که به ترسام اضافه میشه
خیلی دوست دارم دخترم صحیح و سالم کنارم باشه ولی ترس لعنتی اذیتم میکنه
تازه فقد ترس نیست حس خجالت هم هست😑فک کن یهو دردت بیاد با ی عالمه پشم بری بیمارستان😵‍💫مشکلم اینه هم از سزارین میترسم هم طبیعی😐😂همش به مامانم میگم کاش بخوابم بیدارشم بچه کنارم باشه الکیم اذیت نشم☹️ی چیز جدیدهم دیشب به ذهنم. اومد به شوهرم گفتم کاش مثه پرنده ها تخم میزاشتیم خودش میومد بیرون 🤣

مامانم تجربه طبیعی نداره یعنی اغلب تو فامیلامونم سزارینن ولی مامانم چن روزه میگه وذزش کنم، پیاده روی کنم، هررروز برم بیرون هم حال و هوام عوض شه هم ی قدمی بزنم....
دیروز به مامانم میگم میخام هیچکار نکنم فقد استراحت بچه بچرخه بریچ شه 😂حداقل سزارینم کنن از خجالت شیو نکردن در امان باشم ولی فکر اینکه هفت لایه شکم باز میشه🤧و شنیدم میگن احتمال اغسردگی تو خانمایی سزارینی بیشتره😐ان تی بریچ بود البته همونجا هم تحرکم کم نبودا ینی از الان بیشتر بود ولی بعدش چرخید سفالیک شد:/

وای خداااا اصلا نمیدونم چی قراره به سرم بیاد🥺شماها چطوری خودتونو آروم میکنین؟ من وقتی از ترسام با شوهرم حرف میزنم مثلا میخاد ارومم کنه میگه نه خوب میشه تنگتر میشی😐یا کلا میزنه تو حالم میگه الانم گشادی😑مغزم داره میترکه کاش اینقدر ترس نداشتم🥲