۴ پاسخ

منم همینطور
من گاهی هورمونامه گاهی تلقین

منم مثل توام اعصابم خرابه

من حیلی وقته اینطوری شدم و خودم متوجه نبودم تا تاپیک شمارو خوندم دیدم عه همشو من دارم 🥲

سلام عزیزم خوبی خسته نباشی قشنگم
بنظرم یه کاری که فک میکنی توش بهترینی یا هم بهش علاقمندی رو انتخاب کن و از کم شروع کن و انجامش بده مثلا روزی پنج مين کم کم بیشترش کن
ردي نقاط قوتت کار کن تمرکز کن روشون
اگه برات مقدوره گاهی بچه رو بده مامان یا خواهر یا همسر و اون تایما برا خودت با‌‌ش يا اگه مهد برات مقدوره بذارش
دچار روزمرگی شدی خوبه وقتهایی توی محیط همیشگیت نباشی مثلا دیدنت یه دوست قدیمی برو
و بنظرم به جای اینکه اینجا دنبال راه حل باشی با یه فرد آگاه مثلا یه روانشناس یا مشاور مشورت کن و گاهی به خودت یه جلسه تراپی هدیه بده در ماه
ببين معجزه میکنه وقتی حرفاتو به یه نفر که درکت میکنه ميگي و حس میکنی درک میشی

سوال های مرتبط

مامان مُهَنّا🩶🧚‍♀️ مامان مُهَنّا🩶🧚‍♀️ ۳ سالگی
سلام
نمیدونم چ جوری بگم
ولی واقعا از خودم خستم اصلا انرژی ندارم حوصله ندارم دلم میخاد برم جایی که هیچ کس نباشه ..... هیچ کس دلم از همه پره
از مامانم بابام خواهرام برادرم دخترم شوهرم از همه عزیزام دلم پره گاهی حس تنفر دارم بهشون ۱ هفتس انقدر ناراحت ن به مامانم زنگ میزنم ن جواب تماساشونو میدم ن دل دارم بگم چرا ازشون ناراحتم !💔💔💔💔 تو این ۱ هفته مدام میرم تو حموم زیر دوش گریه میکنم
اصلا حوصله دخترمو‌ ندارم
اذیتم میکنه لج میکنه هر چیزی بر خلاف میلش میگی گریه میکنه دادمیزنه کاری نتونه انجام بدم عصبی میشه خودشو پرت میکنه رو زمین اصلااااا با خودش بازی میکنه حتی واسه نیم ساعتتتتتتتت😭😭😭😭مدام در گوشم حرف میزنه ای خدا شوهرمم هر شب میاد آی کمرم درد میکنه آی پاهام بخدا انتظار داره پاشم ناز و نوازشش کنم کی منو ناز و نوازش کنه
بچه های شمام تو سن دختر من اینجوری ان؟؟؟؟ خسته شدم چرا هر چی بزرگتر میشه بدتر میشهه آخه😭😭😭😭😭
دیروز ۲ ساعت بردم خانه بازی ۱۲۰ تومن پول دادم موقع رفتن میشه بچه های دیگ میرفتن این جیغ داد گریه نریم بقران از دماغم در اومد واسه خودشم ناراحت میشم🥲
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
قدر مجرد بودن رو الان بهتر می دونم مجردی رو بیشتر دوست داشتم چون دغدغه ای تو زندگیم نداشتم برام مسایل زندگی مامان و بابام و مشکلاتشون مهم نبود تو عالم خودم بودم مسیولیتی هم نداشتم موقعیت الانم رو دوست ندارم چون هیچکس هیچکس حتی همسرم که تو تمام مشکلات و سختی های زندگی کنارم بوده هم درکم نمی کنه به هیچ عنوان چرا چون من حق ندارم هیچوقت خسته بشم حق ندارم خسته باشم از مادربودن حق ندارم یه بار داد بزنم بداخلاق باشم چرا چون مادرم 😥😭گناه من چیه که صفر تا صد مسیولیت خونه و زندگی و بزرگ کردن بچه هام با منه شوهرم هیچ دخالتی نداشته تو این چند سال یه بار برا محض رضای خدا نگفته زن دستت درد نکنه از این بار زندگی رو دوشته تمام اون زمانایی که بچه هام به شدت مریض میشدن و چند روز بستری بددن تو بیمارستان از پذیرش کردنشون تا مرخص کردنشون از شب زنده داری ها تا خوب خوب شدنشون با خودم بوده و هست الان چند روز دیگه باید درمانشون رو شروع کنم خوب کی می بره کی وقت میزاره خوب منه مادر کیه که روزی سه وعده هر وعده یک ساعت باید بشینه به بچه هاش غذا بده اون کی بود که نوزادیشون تا خوده صبح چندبار بلند میشد شیر میداد و پوشک عوض می کرد اینقدر روپاهاش تکونشون میداد که نه گردن داشت نه کمر این مرد بی وجدان چرا اون روزای سخت رو ندید اگه الان اعصابم ضعیفه حوصله ی بچه هامو ندارم دلیلش سختی های زیادیه که کشیدم و خودم یه تنه بزرگشون کردم چرا اینقدر این مرد باید بی وجدان باشه عوض دستت درد نکنه بشینه شکایت منو به خانوادم بکنه که این خانوم بچه هارو دعوا می کنه 🥺😭به خدا هیچکس هبچکس جز دوقلو دارها منو درک نمی کنه همه از من انتظار دارن بهترین مادر باشم🥺بعد تازه دیشب به من میگه دیگه حالم ازت بهم می خوره