مامانا واقعا من خسته شدم بچم هی بلند میشم گریه میکنه میگه بشین پیش من جایی نرو هرچی اسباب بازی اسباب خونه میدم نمیشینه بازی کنه تا من پیشش میشینم شروع میکنه بازی کردن دور میشم گریه میکنه کلی ظرف دارم لباس دارم خونه کثیف دستشویی هم نمیزاره برم انقد خسته شدم انقد گریه کردم اخه چکارکنم تروخدا راهکاری چیزی دارین چکارش کنم خیلی خیلی عصبیم کرده انقد ظرف دارم که کل ظرفشویم بوش میاد دیگه خستم

بچه این دوره گودزیلان ب خدا خانوادم هر موقع زنگ میزنم میگن مراقبش باش میگم تو باید بگی آرتین مراقب مامان باش اذیتش نکن پدرمون در آورده باشم ک مبادا میگم خوبه اون اومد الان میگیره تازه بدتر میشه نمی‌دونم کدومو بگیرم خواسته ها باباشو ب جا بیارم یا آرتین باید تند تند سفره بندازم جمع کنم آشپزخونه تمیز کنم ظرف بشورم بچه هم ازپام آویزون شوهرم در حال غر زدن ک چرا همش تو آشپزخونه ای دریغ از کمک

منم دخترم از اول همین بوده.
موقع خاب صدای سفید میزارم
بعد ک قط میکنم مثلا میدونم از صدای دسشویی بیداره،میخام برم دسشویی اول صدای سشوارو میزارم بالای سرش بعد میرم دسشویی،و میزارمش روی کابینت و مرتب و میشورم ظرفامو.
لباسارو اما نمیزاره بشورم.خب لباسای بچه هم اولش باید لگه گیری شه بعد بره لباسشویی،کسی بیاد خونمون یا خاب باشه و همه کارام تموم شه،اونموقع میتونم بشورم.
مرتب کردنو سعی میکنم باهاش با بازی کردن انجام بدم یسرع هم دنبالم راه میره و بزور ازم میگیره ک بغلش کنم و به جیغاااای بنفشی میکشه،
اما ی وقتایی همه کم میارن،منم پریشب اینقدر گریه کردم

پسر منم خوب شده بود برا خودش بازی میکرد
ی هفتس از کنارش تکون بخورم گریه میکنه

پسر منم همینه .میبرمش آشپزخونه قابلمه و قاشق میدم دستش جلو چشماش ظرف می‌شورم واشپزی میکنم باهاش حرف میزنم

خیلی بغلش میکنی؟؟؟من پسرم کلا خودش سرگرم‌اصلا نمیگیرمش از صبح کل کارامو شام و ناهار و صبحانه حتی ورزش هم میکنم اون سرگرم بازی کردنه
ولی باباش که بیاد باباش جرات نمیکنه تا دستشویی بره چون از درکه میاد تو کلا کارن و بغلش میکنه طور یکه کارن موقع خواب هم میره بغل باباش هرچیم میگم بغلش نکن اذیتت میکنه گوش نميده

دختر منم اینطوریه ولی کمتر بعضی وقتا بی توجهی کردم ب گریه هاش کارامو انجام الانم یه وقتایی خوبه خودش بازی میکنه یه وقتایی میگه بیا پیشم بنظرم شمام یکم بی توجهی کن کاراتو کم کم انجام بده باید تنهایی بازی کردنو یاد بگیره

من میزارمش جلو دید کارامو میکنم غر هم که میزنه نمی دوام سمتش بگیرمش عادت کنه که منم کار دارم

بزار مثلا نزدیک اشپزخونت که دید داشته باشه به تو ظرفارو بشور باهاش حرف بزن اگه گریه هم کرد نگاش کن ولی نرو نگیرش تا عادت کنه

بچه منم همینه منم کلافه شدم

حتی خابه میگه پیش من باش دور میشم با ی صدا بیدار میشه قبلا اینجور نبود