۵ پاسخ

حرفشو گوش نده بگو باشه چشم ولی کار خودتو انجام بده

چقد مهمه برات
دایورتشون کن بابا
به شوهرتم بگو اونا بچشونو بزرگ کردن دیدیم من خودم بلدم چیکار کنم
پدرشوهرت دیده حساسی بدتر کرم میریزه
محل نده
هرچی گف بگو چشم لبخند بزن
هرچی جوابشو بدی بدتر میکنه

بگو باشه ولی کار خودتو بکن و غیر مستقیم بهش بگو بچم آسیب میبینه اگه زودتر از وقتش این کارو باهاش بکنم

ای بابا
دیگه پدرشوهرو کجای دلم بذارم
مادرشوهرا معمولا دخالت میکنن
ولی شما گوش نده بهش بی احترامی هم نکن ولی کار خودتو بکن
برا نشوندن بچه خیلی زوده آخ۶

بچه رو از مچ دست بگیر بلندش کن راه ببر😐 میگم بپر بپر و راه بردنو دوست داره ولی از مچ دست نمیگیرمش که. کلا فکر میکنه من هیچ کاری نمیکنم باهاش. خب وقتی میگم فلان کارو دوست داره یعنی قبلا با من تجربه کرده دیگه
هی میگه یا بچه رو بغل کردی یا دراز کشیده ورزشش بده، ماساژش بده، این کارو بکن، اون کارو بکن
اینو درک نمیکنه که منم تو خونه با بچم بازی میکنم هزار تا ترفند مادرانه روش پیاده میکنم ولی الان دو ساعت اومدم مهمونی. قرار نیست همه روش‌های بچه داریمو بهتون نشون بدم که
اوووووفففففففففففف
دیشب همین که اومدیم خونه بچه بازم شروع کرد به شیطنت. اینقدر انرژی منفی میده بچه هم اونجا بی‌حال میشه
واکنش بد نشون نمیدما. من کلا اخلاقم اینه تعریف و تمجید یا بد گفتن دیگران از من واسم مهم نیست ولی خب آدم خسته میشه دیگه
ببخشید خیلی پرحرفی کردم

سوال های مرتبط

مامان نازگل مامان نازگل ۷ ماهگی
شدیدا حس میکنم شوهرم برا پدر شدنش زود بوده
یعنی انقدر که من مراقبم خار تو پای بچم نره اون عین خیالش نیست و در آخر میگه نمیخام لوس بار بیاد
توروخدا بیاید از رفتارای شوهراتون با بچه هاتون بگین ببینم شوهر من غیرعادیه یا همه مردا همینن
مثلا امروز مربا مالیده کنار پیشونی بچه که چی خواهر عنترش بخنده
یا میگیرتش رو دست بچه رو میذاره رو ویبره با دستش تو جمع که بقیه بخندن بهش
یا بچه رو مثل گونی سیب زمینی میگیره میزنه زیر بغلش
توجیهش هم اینه میخام سفت بار بیاد
امروز دیدم بچم سرفه میکنه و عطسه خواهرشم اومد خونمون(۷سالشه) دیدم تو دماغی حرف میزنه میگم مریضی میگه نه حالا دیشب تو صورت بچم داشت باهاش بازی میکرد شوهر خرم هم میفهمه صداش گرفته نمیگم نیا نزدیک بچه مریض میشه
بچم برا خودش تشک داره تو سیسمونیش بوده بعد سر بچه رو میذاره رو زمین
به نظرتون چیکار کنم در مقابل کارهاش هرچی حرص میخورم و تذکر میدم فایده نداره میگه تو حساسی
نمیتونمم بزنم به بیخیالی دیگه واقعا رد دادم
مامان عدنان مامان عدنان ۱۰ ماهگی
پالما: صحبت کردن با پدر و مادر های مسن تر هم کمکی به من نکرد.
زنی پنجاه ساله که مدیر تبلیغات یک فروشگاه لباس بود از شنیدن اینکه فرزند ما مشکل خواب داره متعجب شد.
از من پرسید نمی‌تونید دارویی به اون بدید تا بخوابه ؟
در آخر پیشنهاد داد حداقل برای یکی دو هفته بچه رو به کسی بسپارم و سونا برم و ریلکس کنم.
هیچ کدوم از والدین فرانسوی که ملاقات کردم به کودکشون داروی خواب نمیداد یا به سونا پناه نمیبر.
بیشتر اونها اصرار داشتن که بچه ها خودشون بعد از مدتی یاد میگیرن که به تنهایی بخوابن.
استفانی که مأمور مالیات بود می‌گفت خوب خوابیدن فرزندش هیچ ربطی به تلاش های مادرانه اش نداشته و معتقد بود این بچه است که تصمیم میگیره چگونه بخوابه
این حرفو از فنی؛ که مادری سی و سه ساله و ناشر چندین مجله اقتصادی هست ؛ هم شنیدم .
اون میگفت پسرم خودش سه ماهگی کاملا خود به خود وعده شیر ساعت سه شبش رو حذف کرده و تمام شبو خوابیده . و می‌گفت من پسرم رو مجبور به خواب یا مجبور به غذا خوردنش نکردم وقتایی که میخواست میخورد غذا یا می‌خوابید خوابش رو هم خودش تنظیم کرد. «ما معتقدیم بچه ها مساعل را درک میکنند»