۱۳ پاسخ

عزیزم به این نگاه کن چی برات راحتی میاره.اینکه کنارت باشن اما تو ی فضا بمونین بنظرم زیادم سخت نمیاد ..بهرحال زایمان روند پرچالشی هستش ،بخصوص سزارین که بعدشم دوره نقاهت داره ..هم جسمی هم روحی بخاطر هورمون های بدنت ممکنه حس خستگیت بیشتر باشه.اینکه کنارت باشن خیلی قوت قلبه و کمک حالته ..اما همه اینا بازم بسته به روحیات خودت داره
انتخاب من اینه که درهرصورتی تنها نباشم بالاخره بخیه سزارین رسیدگی به ی نوزاد خیلی کوچولو ،تغذیه مناسب بعد از زایمان و.... تنهایی یکم سخته .
اما اگه تصمیمت براین شد که به خانواده نگی بازم استرس نگیر مادر شدن یجوری هستش که قدرت مامانا چندین برابر میشه خدا توانشو حتما بهت میده

من سر ۳روز اینا سرپا شدم والا مامانمم ۳روز یا ۴روز موند اونم شبا می‌رفت من خودم همه کارامو میکردم سزارین فقط اولین روز سخته بعد از دومین روز دردت با شیاف کمتر میشه

من بچه اولم سزارین شدم واقعیتش یکم سختت روز های اول چون واقعا درد داری راحت نمیتونی دراز بکشی درست بخوابی با اینکه مامانم پیشم بود ولی بازم بخاطر اینکه هی دوساعت به دوساعت باید بیدار بشی شیرش بدی زیاد خوابی نداری

من واسه دختر اولم مامانم ۱۰ اول پیشم‌ بود بعدش هم تا ۱ ماه هر روز میومد بهم سر میزد فقط شب میرفت خونش،تا ۱ سال نیم نزدیک ۲ سالگی هم مامانم حموم کرد

عزیزم فقط یه هفته اول که زیاد نمیتونی کار کنی درد داری یکم سخته بعده اون دیگه خودت استاد میشی منم شوهرم شیفت بود زیاد آنچنان کمکم نمی‌کرد . از پیش بر اومدم .او شب بیداریا اذیت می‌کنه البته کسیم پیشت باشه باز خودتم باید تا صبح بیدار باشی دیگه خودتو باید قوی نگه داری به خوردو خوراکت قرصای ویتامین برسی کم نیاره بدنت

من طبیعی بودم ولی تا بیست روز خونه مادرم بودم، غذا درست کردن با مادرم بود بیشتر کارای بچه با خودم و همسرم، نوزادم تا چند وقت میاوردم مادرم حمامش کنه

آره به منم بگید من کار شوهرم شیفتیه از الان دارم فکر میکنم روزایی که نیست باید چطوری مدیریت کنم

من سر سزارین اولم روز ۹برگشتم خونه خودم واس حمومش مامانم میومد حموم میکرد و می‌رفت
تا نافش بیفته مامانم عوضش میکرد من میترسیدم بهش دست بزنم دردش بیاد
ولی بعد از اون همه کاراش با خودم بود با اینکه زخمم خیلی درد داشت ولی حتی وقتی ۴۰روزش بود رفتم ختنه کردم کلا خودم نگهش داشتم و اصلا مامانم نیومد پیشم واس ختنه بچه

ده روز اول رو که احتیاج داری.بچه هم نافش بیفته حموم بردنش راحته به شکم بخواباند رو پات و بشورش

تنهایی نمیشه که سخته اونم بچه دوم چون رسیدگی به اولی هم هست قشنگ آدم ینفرو برای غذا درست کردن ینفر پذیرایی مهمونا ینفرم به بچه و مادر برسه قشنگ سه چهارنفر میخواد

خوش بختانه شوهرم هم مستقل آشپزیش و نظم و نظافت و خونه داریش خیلی خوبه و زبر و زرنگ

اگر تنها باشم شوهر من یه هفته و ۱۰روز مرخصی میگیره ک پیشم باشه ..تو بیمارستان هم میخام اتاق خصوصی بگیرم ی پرستار آشنایی مامای خصوصی اشنایی میخام پیدا کنم ک کارام کنم اگر قصدم این باشم ب کسی نگم

چون سزارین اولم تا ۴ماهگی خونه مادرم و مادر شوهرم بود و همه چی گردن اونا بود و کلا بد زخم هستم دیر خوب شدم.

سوال های مرتبط

مامان لیانا✨ مامان لیانا✨ ۴ ماهگی
خانم میخوام درد دل کنم🥲🥲🥲

من هرچی به اخر بارداری نزدیکتر میشه استرسم بیشتر میشه برا زایمان🥺
بچم سفالیکه دکترمم سز قبول نمیکنه اختیاری
از طرفیم امپول و شیاف زیاد استفاده کردم میترسم نتونم طبیعی بیارم🥲

این یه قسمت ماجراس
سرویس چوبم اماده نیس هنوز، منتظرم اماده شه چیزامو بچینم ببینم چی کم و کسره بگیرم، اصن رو مخمه، ساک بچه نبستم حس میکنم از همه کاری عقبم
هی پیش خودم میگم بچم به دنیا بیاد یهو چی؟ هیچ کاری نکردم

عکس بارداری میخوام بگیرم، نگرفتم نمیدونم برم آتلیه، فضای باز چیکار بکنم😥

از طرفی فکر اینم زایمان کنم از عهده بچم برنمیام😔مامان خوبی نخوام بود احساس ناکافی بودن دارم با اینکه اصلا دختر کم دستو پایی نیستم و خیلی مسئولیت پذیرم، ی اخلاق بدی که دارم دلم میخواد همه کارامو خودم بکنم و اگه نرسم ب هم میریزم

از طرف دیگه فکر اینم زایمان کنم هی کسی میاد میره، دلم میخواد ی مهمونی بدم یا جشن بگیرم ک همه چی یبار باشه از طرفی هم نمیدونم چیکار کنم

اینا همه دغدغه این روزامه و اعصابمو به هم ریخته با اینکه کلی کار دارم اما دستو دلمم پی کار نمیره میخوام چشامو ببندم باز کنم ببینم بچم دنیا اومده همه کارا ب خوبی و خوشی پیش رفته و یه نفس راحت بکشم