۲ پاسخ

تا ۳ روز صبر کن اگه ویروس باشه خود به خود خوب میشه اگه نشد بعدش ببر دکتر

نزاشتی بچه رو ببینه ماسکم زدید فکرنمیکنم از خواهرت شوهرت باشه

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۹ ماهگی
ادامه داستان خانواده همسر😒
تو این چندسال همسرم از زیر صفر شروع کرد هیچ وقت کمکمون نکردن و خیلی همه چی سخت گذشت. تو بارداری من استراحت مطلق شدن چون بچم پایین بود و از ۶ماه سوزن زدم .فهمیدن اما نیومدن احوالم تا۸ ماهگی ک یه هفته اومدن سر دستم و هیچ کار نکردن و دوباره تو ۹ماهگی اومدن و رفتن اما از بعد ب دنیا اومدن یاسین فقط زنگ میزنن .شوهرم اکثرا شب کاره و من حدودا ۱۴ساعت تنهام و مدام یا مامانم میاد پیشم یا من میرم خونشون ب مادرشوهرم گفتم تنهام و یاسین بچه اروم و صبوری نیس و خواب نداره حتی گفتم از ببخوابی شیرم داره خشک میشه و الان سه ماهه ک من مدام زحمتم رو دوش مامانمه تو بارداری هم همش مامانم کمکم میداد چون استراحت بودم و شوهرم همه جوره هوامونو داشت .بهش غیرمستقیم گفتم بیا و اون گفت برام مقدور نیست . گفت برا ختنه بگو بیام کمکت. زنگ زدم گفتم مبخوام ختنش کنم گفت بسلامتی . و نیومد. حالا قرار شده برم با مامانم دزفول خونه مامان جونم یه هفته بمونم مادر شوهرم فهمیده و تماس گرفته
مامان اَهورا مامان اَهورا ۸ ماهگی
مامانا بیاید اومدم باز ناله کنم🙂
از جمعه منو اهورا حالمون خیلی بده سرماخوردیم شدید من بدن درد و سردرد و اینا دارم استخونام دارن متلاشی میشن اهورام بینیش کیپ شده سخت نفس میکشه و بدن درد داره و سرفه میکنه
جمعه ظهر هرچی به شوهرم گفتم منو ببر دکتر نیفتم اهورا گناه داره بچم گفت حالا دکتر چی میده و فلان و منم هرلحظه دردم داشت بیشتر میشد و به خودم میپیچیدم ساعت۴ باباش زنگ زد که اره چرا نیومدی کمکم و دعواش کرد اهورام خیلی گریه میکرد بچم از درد این بلند شد لباساشو پوشید و رفت حالا اهورا دهنش باز کبود شده بوداز گریه و نفس بچم چندثانیه رفت این آقا هم اصلا انگار نه انگار درو باز کرد رفت
منم چون حالم بد بود دوساعت بعدش نتونستم تحمل کنم زنگ زدم یه دوستام اومد رفتیم بیمارستان سرم زدم بعد شوهرم زنگ زد و اومد دنبالمون دیگه نگفت بابا لامصب دکتر چی بهت گفت؟خوبی؟بهترشدی هیچییییی
بعد شبشم مهمونی دعوت بودیم گفت میای بریم گفتم نه خیلی بدن درد دارم گفت پس من میرم🙄و رفت
منم دوستم زنگ زد دید تنهام اومد برام سوپ درست کرد و شوهرم که اومد رفت
دوباره دیروز رفتیم دکتر هم اهورا رو بردم هم خودم دکتر به خودم گفت زیاد پیش بچه نباش چون تو خیلی شدید تر سرماخوردی بعد شوهرم باز اومد گفت من میخوام برم هیئت و رفت از اونجام رفته بود خونه مامانش اینا و بعد اومد
دیروزم ظهر اومده خونه من مامانم خونه بوده مامانم گفت اومد من انقدر حالم بدبود اصلا نفهمیدم اصلا تو اتاق نیومده ببینه من مردم یا زنده ام😢
امروزم رفته خونه مامانش اینا
بنظرتون من توقعم بیجاست؟؟؟؟؟
مامان کوچولو مامان کوچولو ۹ ماهگی
پیرو تاپیکای قبلی ک میپرسین مریضیش چی بود و چطوری فهمیدم ....
بچه ها ایسو مریضی خاصی نداره مشکل خاصی نداره فقط یه ویروسی اومده ک جدیدا همه درگیرشدن و از طریق بغل و بوس و اینا منتقل میشه علائمش هم تب و اسهال هست
این اسهال باعث میشه ک بدن هردفعه تعداد زیاد گلبول سفید از دست بده ....
و این ویروس واسه بچه های بالای ۱۵ ماهه ....
آیسو تب و اسهال داشت بردیم دکتر دارو داد (دکتر عمونی) من ب دلم نبود اصن استفاده کنم ... .بعد دو روز بعد ک همچنان اسهال بود و دکتره همش میگف ۵ روز طول میکشه تا خوب بشه ...‌ من دیدم ک بدن و سر و صورتش هی داره قرمز میشه هرچقد جلوتر میره قرمز تر میشه و اینکه تبش هم افتاده و بدنش یخ میکنه اینجا گفتم گفتن ببر بیمارستان کودکان متخصص ببینه آوردمش دید گفت ویروسه رو گرفته و باید آزمایش بده اگ خوب باشه میرید خونه اگ بد باشه بستری میشه ک میزان گلبول سفید آیسو کم بود و بستری کردن ...
حالا اکثر بچه هایی ک اینجا بستری آن همین علائمو داشتن والی واسه ایسو میزان از همه کمتره واسه همین اوردنمون اتاق ایزوله چون بدنش مقاومتش کمتر شده و خیلی راحت از بقیه بچه ها میگیره ...
سوالی بود بپرسید
تین کبودیا هم واسه دیشبه ک رگشو پیدا نمیکردن و هی سوراخش میکردن