پارت چهارم
خلاصه اینکه هفت سانت بودم و حس دسشویی و فشار ب پایین میومد
ب دکترم گفتم گف ک تازه معاینه کردم زیاد معاینه شی دهانه رحمت ورم می‌کنه بهش گفتم آخه خیلی داره فشار میاد احساس میکنم مدفوع دارم گف ک ن اون سر بچس داره فشار میاره منم خیلی از این میترسیدم ک آبرو ریزی کنم و گف ک بعد سه چهار تا درد دیگه معاینه میکنم دیگه یکی یکی دردامو با فوت کردن رد میکردم و چهار پنج تا رد شد صدا زدم اومد معاینه کرد منم دیگه کم کم طاقتم طاق شده بود از درد زیاد ولی داد نمیزدم معاینه کرد و گفت نه سانتی پاشو باید بریم رو اون تخت پاشدم ک برم ک درد آخری چنان دردی گرفت ک یه جیغ از ته ته دلم زدم و اومدم رو اون تخت زایمان و اونجا بود که ماما جیغ زد و گف زور بزن یه زور ب پایین دادم سر بچه اومد و دوباره جیغ زد زور بزن منم نفسمو حبس کرده بودم فقط زور میدادم ب پایین ک سریع اومد و گذاشتنش رو شکمم اونجا بود که دردامو یادم رفت و و من هنوز شک داشتم ب جنسیتش ب پرستاره گفتم مخام دو دولشو ببینم نشونم داد و همشون خندیدن میگفتن چقد سریع درداتو یادت رف ک بفکر دو دولشی😂😂🤭

۷ پاسخ

برای هر کس یه جوره عزیزم خدارو شکر برای شما راحت بوده من ۱۸ ساعت درد کشیدم آخرم سزارین شدم همین دردایی که شما میگی فول شدی منم کشیدم ولی تو ۴ سانت
بیشتر نشدم توی یک شبانه روز

وای چقد خوب پیش رفته زایمانت خداروشکر

خداراشکر که بسلامتی فارغ شدی و نی نی بسلامتی به دنیا اومده

مرسی واقعا طوری تعریف کردی که ترسم کمتر شد من زایمان اولمه ممنونم ازت

معاینه درد داره؟

یجوری ساده تعریف کردی که ترس هام کمتر شد

وای خدا خیلی درد بدیه من یادم میاد یجوری مشم

وای کلا راضی بودی از زایمانت ؟میشه درداشو تحمل کرد با تکنیک تنفس؟؟
منم مث توعم همش میگم بچم دختر نیست باید ببینمش تا باور کنم که قطعا دخترههه😁

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۱ ماهگی
پارت سوم .....
و اینم بگم ک ساعت سه و نیم بعداز ظهر کیسه ابم پاره شد بعد یه ساعت بستری شدم و زایمانم ساعت نوزده و یک دقیقه بود...
و خلاصه ماما رو صدا زدم ک یه دردایی دارم ک گف باز دوباره باید معاینه شی منم دیگه چون دوبار معاینه شده بودم نترسیدم گذاشتم معاینه ک کرد گفت چهار نیم سانتی چقد سریع داری باز میشی و دهانه رحمت نرم میشه گفتم یه کم قر کمر رفتم و راه رفتم شاید ب خاطر اونه اونم تایید کرد
گف خوب کاری کردی بلاخره بازم خانم خانما رفت و باز منم یه فکرایه ناجور ب ذهنم میومد ک نگم بهتره بعد منم هر ده دقه یه درد خیلی کوچیک زیر دلم و کمرم می‌گرفت و ول میکرد ک خیلی بیشتر از اینو میتونستم طاقت بیارم
و همون حول هوش نیم ساعت چهل دقه بود ک حس کردم دسشویی دارم دوباره صدا زدم ماما اومد بهش گفتم گف مواظب باش چون داری سریع فول میشی زور نزنی تو دسشویی منم با یه تکون سر جوابشو دادم و رفتم دسشویی اومدم بیرون دیگه رفتم رو تخت دراز کشیدم یه خورده درد اومد و هی کم کم داشت زیاد میشد ک ب ماما گفتم میگف تو درد باس معاینه بشی دردامم هی تایمش زیاد میشد فاصلشون کمتر میشد تا دردم اومد معاینه کرد و گفت ایجانم چقد سریع هفت سانتی دیگه کم‌کم کاراشو کرد و آمپول زدن گفتم ک این آمپول چیه گفت ک این درد و کم می‌کنه ولی اپیدورال نبود من فک میکردم اونه خوشحال بودم ولی اینو بگم تا هفت سانت من طاقت داشتم و جیغ و داد نمی‌کردم ....
مامان دیانا🫀! مامان دیانا🫀! روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان طبیعی
پارت 4
خب صبح ک شد صبر کردم مامانم بیدار شع ک بش بگم درد دارم اما قابل تحملن
هررر چی صبر کردم بیدار نشد آبجی کوچیکم خابیده بود گفتم برو ب مامان بگو ک بیاد اینا...
رف صداش زد اومد گف الن درد داری گفتم اره خب درد دارن گف نه تو درد ندیدی واس همی فک میکنی اینا دردای زایمانن
خب خلاصه ک گف باشه بریم بیمارستان مطمئن‌ شیم
باز ت راه بم گف اگ دردای زایماتت بودن اینجوری نمی‌نشستی و اینا منظورش این بود ک دردات کمه باور نمیکرد
خب رسیدیم بیمارستان رفتم داخل گفتم درد دارم گف بخاب رو تخت معاینت کنم منم تا خاستم بخابم ی نفر اومد ک جیغ میزد چون همه تختای زایشگاه پر بودن ب من گف اول بزا اینو معاینه کنم ک درداش بیشتره منم گفتم باشه معاینش کرد 5 سانت بود
منو معاینه کرد 7 سانت بودم تعجب کرد گف نه ب اون با اون جیغ زدناش ک 5 سانت بود ن ب تو ک 7 سانتی و آرومی من باورم نمیشد ک 7 سانت باشم همش ب ماما نیگفتم ینی واقعا 7 سانتم؟؟ گف اره 7 سانتی
خلاصه آنژوکت وصل کردن گف بریم رو تخت زایمان رفتیم
هم اتاقیم ی دختر دیگ بود درد داشت اونم 6 سانت بود ولی هنش جیغ و داد😐🙂منم استرس گرفتم ولی همش سوره میخوندم آیت الکرسی میخوندم ک راحت زایمان کنم ماما اومد امپول فشار زد گف بهتر زود 10 سانت میشی
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۵ :
ب ماماهمراهم گفتم من احساس میکنم الان دسشویی میکنم
گفت احساس فشار داری ؟ گفتم اره گفت ب کجات ؟ گفتم هم ب مقعدم هم ب واژنم ... واییییییییییی الان جیش میکنمممم😫😫😫😫😂😂 دااااد میزدم تو زایشگاه ک من الان پی‌پی میکنممممم منو ول کنین برم سرویس 😂😂🤦🏻‍♀️ ماماعه میگفت نههه اون سر بچه‌اس داره فشار میاره ( اینم بگم وقتی اومدم تو زایشگاه و چک کردن منو گفتن سر بچه هنوز کامل تو لگن نیس اگه ورزش نکنی و نیاد پایین ، زایمان برات سخت میشه . منم با درد ورزش میکردم )
ساعت ۱۰ دقیقه ب ۹ این حالت رو داشتم ک دردام شدید بودن !
ماما زایشگاه اومد گفت باید معاینه بشی . بهش گفتم ۲۰ ثانیه صبر کن من دردم ول کنه بعد معاینه کن . گفت نمیشه توی درد دهانه رحمت بیشترین حالتِ باز شدگیشه .. الان باید معاینه بشی خلاصه هرررچی خودم درد داشتم هرچی هم معاینه بهم درد داد دیگه داشتم دااااد میزدم از درد زیاد ک یکهو ماماعه گفت عه ! این ک فول شده 😍😍 سریع زنگ بزنین دکترش بیاد ....
منو حرکت دادن بردن روی تخت زایمان حالا در همین حین هی ب مقعد و واژنم فشار شدید میومد در حدی ک گلاب ب روتون احساس می‌کردم بچه الان از باسنم میزنه بیرون 😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫🤦🏻‍♀️
روند زایمان من انقد سریع شده بود ک دیگه نمیشد صبر کنیم دکترم بیاد ک زایمان رو انجام بده ..
ماما زایشگاه اومد خودش( ب شدت خانم خوش اخلاق و کار درستی بود ♥️) اومد گفت هروقت بهت گفتم زور بزن .. گفتم من بلد نیستم چجوری زور بزنم ک !! گفت چونه تو بذار روی سینه‌ات ب داخل خم شو زور بزن هرکاری گفتم انجام بده گفتم باشه (این صحبت ها حین درد کشیدن من رد و بدل میشد!)
مامان نیکان مامان نیکان ۷ ماهگی
ساعت ۹ آمپول فشار بهم زدن..ساعت ۱۱ شدم ۶ سانت ک آوردن بهم بی حسی وریدی زدن ینی ب سرمم آمپول بی حسی میزدن ک تو هر انقباض خودش وارد بدنم‌میشد..ی دکمه ام داشت ک اگه خودم دردم بیشتر شد دوز دارو رو بیشتر میکردم..خیلی خوب بود تحمل درد و برام خیلی آسون کرد..ولی من کل تایم انقباض و باز شدن دهانه رحم درد زیادی نداشتم‌قابل تحمل بود برام
ساعت ۱۲ مامای همراه دوباره معاینه کرد ۸ سانت شده بودم خودش تحریک کرد شدم ۹ سانت گف ۱ میریم اتاق زایمان
دوباره ساعت ۱ اومد یه معاینه کرد ک اون‌معاینه خیلیییییی درد داشت دوس داشتم‌بمیرم
بعد اون معاینه من معنی درد و فهمیدم دیگ داشتم میمردم ..سریع گف بریم اتاق زایمان از اونورم‌زنگ زد ب دکترم ک بیا مریضت فول شده و سر جنینو دارم‌میبینم
رفتیم اتاق زایمان و بمن گفتن زور بزن ..چجوری زور بزنم وقتی هیچ زوری نداشتم..میگفتن زور بزن انگار‌معنی زورو نمیفهمیدم چیزی ب اسم‌زور وجود نداشت..اصلا نمیتونستم زور بزنم..خلاصه با هر بدبختی از گوشه های تخت میگرفتم‌و صدامو مینداختم ته گلوم اصلا داد نمیزدم زور میدادم ..من‌زور واقعی هنوز نیومده بود بهم بخدا خودم داشتم زور میزدم..۳تا یا ۴ تا زور زدم‌ و پسرم دنیا اومد..۴ تا بخیه خوردم ک دکترم‌گف اگ خوب زور میزدی اونم‌نمیخوردی..
ادامه پارت بعدی
مامان پناه مامان پناه ۹ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت سه :
ساعت سه بستری شدم و دردام رسیده بود ب سه دقیقه یکبار
(سه دقیقه اروم بودم یک دقیقه درد )
دردام هم طوری بود ک تو مقعدم و رحمم همزمان درد میگرفت
و وقتی هم دردم میگرفت ایت الکرسی میخوندم و صلوات یک وقتا هم ک دردم شدید تر بود ب خودم دلداری میدادم میگفتم تا شصت بشماری دردت تمومه
و همونجور هم بود اصلا هم جیغ نمیزدم و داد و هوار نمیکشیدم
ساعتا چهار . نیم بود ک حس مدفوع داشتم و خود ب خود زور میزدم و دست خودم نبود ک ماما اومد معاینه کرد تا معاینه کرد ب پرستار گفت زنگ بزن دکتر بیاد و خودشم شروع کرد وسایل زایمان و اماده کرد اولش میگفت زور بزن بلد نبودم همراه زور جیغ میزدم یکی دوتا جیغ ک زدم افتادم رو روال یک نفس عمیق میکشیدم یک زور میزدم و جیغ نمیزدم ک بچه بدنیا اومد و حتی دکترم نرسید
با اینکه دکترم کمتر از ده دقیقه خودشو رسوند ولی من زایمان کرده بودم ماما خیلی ازم راضی بود میگفت خیلی زایمان خوبی داشته لگنش کاملا اماده بوده ک دکترم گفت لگنش بخاطر ورزشایی انجام داده اماده بوده
ولی سر بخیه هام اذیت شدم چون بیحسی پریده بود
سه تا بخیه از بیرون خورده بودم دیگه داخل نمیدونم
مامان محمد مامان محمد ۱ ماهگی
پارت دوم .....
ک خلاصه خودمو رسوندن بیمارستان فهمیدن ک کیسه آبم پاره شده ماماعه گل ک باید معاینه کنم منم رفتم روتخت و معاینه کرد سه سانت باز شده بود و من همچنان همون درد هایه یه هفته پیش رو داشتم و کارایه بستری مو خواهر شوهرم انجام داد و منو با ویلچر بردن اتاق زایشگاه و فقط میگفتی وارد جهنم شدم از بس صدایه جیغ و داد می‌شنیدم...
خلاصه ک منو بردن تو اتاق و یه تخت بود واسه درد کشیدن و استراحت اینجور چیزا یه تختم واسه زایمان یه صندلی واسه ماماهمراه ک من خداروشکر نگرفتم یه هزینه الکی ندادم
ک ماما اومد و سرم تقویتی زد ان اس تی رو هم وصل کرد گفت ک بزار معاینت کنم گفتم الان طبقه پایین معاینه کردن سه سانت بودم گف ن باس خودم ببینم معاینه کرد همون سه سانت بود .
این ک رف بهم گفت کار داشتی صدام بزن من در اتاقم و رفت بیرون منم تنها حوصلمم ب شدت سر رفته بود. نمی‌دونستم چیکار کنم ک از رو تخت اومدم رفتم پایین تخت یه خورده قر کمر رفتم یه دوری تو اتاق زدم یه سری ب اتاق نی نی ها و وسیله هایه دکتر زدم تا چشم افتاد. ب ✂️ لرزم بیشتر میشد دیگه اومدم همینطور با استرس رفتم رو تخت ک بعد یه ربع بیست دقه یه دردایه خفیف اومد سراغم که از کمرم شروع میشد تو شکمم تموم میشد ..
مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 مامان 𝙸𝙻𝙷𝙰𝙽🥹🫶 ۵ ماهگی
ادامه تجربه زایمان:
بعد دیگ بهشون گفتم و امپول فشار رو باز زدن بهم دردای خودمم میگرف ولی زمانشون زیاد بود فاصلش
بعد باز دردام شروع شد خیلی تحمل کردم تا ۸ سانت زیاد جیغ نزدم فقط نفس عمیق میکشیدم با گازی ک موقع زایمان میزدم تو دهنم هرچند فایده ای نداشت اون گاز بی درد
بعد هشت سانت همش حس مدفوع داشتم دکتر هم موقع دردا معاینه میکرد ک وحشتناک درد داشت مث مرگگگ
مرگو جلو چشام میدیدم ک گف ب ماما برو سوند بیار ادرارشو بکشیم ک با کلی التماس نذاشتم سوند بزارن و تو همون گیر و ویری ک موقع زایمان بود رفتم دستشوی بعدش با درد زیاد باز منو خوابوندن رو تخت و معاینه کردن ک دیگ داشتم‌میمیردم ک نزدیکای ساعت ۱۱ و نیم گف دیگ ده سانتی و بریم رو تخت زایمان
رو تخت زایمان موقع اومدن بچه بدترین دردو اونجا کشیدم ینی بگم تا ۸ سانت درد اونطوری نداشتم
بعد چنتا زور و جیغ و داد هم بچه منم بدنیا اومد با وزن ۳ ۵۰۰
و گذاشتنش رو شکمم
بعدشم ک شکممو خالی کردن و ماساژ دادن
ک بازم درد داشت ولی ن ب اندازه لحظه ای ک بچه میخاس بیاد
و بعدم بخیه زدن ک اصلن درد انچنانی نداشت و تموم شد
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۶ :
گفت هروقت دوباره احساس فشار ب مقعدت داشتی باید زور بزنی الان نزن!! گفتم باشه
یکم گفتم وای داره بهم فشار میاد گفت زور بزن
یه زور زدم که قیچی رو انداخت و یکم قسمت پایین واژن مو برش داد ک چون خیلی درد داشتم فقط ی سوزش کم فهمیدم ک اصلاااا برام اذیت کننده نبود!!
گفت خب بسه ! نفس عمیق بکش! دوباره زور بزن
این دفعه ک زور زدم سر بچه اومد بیرون
گفت دو تا نفس عمیق بکش ، کشیدم گفت حالا زور محکم بزن
این زوری ک زدم همراه با داد بود (جیغ ن!) دااااااد
یعنی تو عمرم اینجوری عربده نکشیده بودم 😭😂😂😂
و دو ثانیه بعدش ملکای قشنگم رو شکمم بود 🥹🥹😍😍
( اونجایی ک عربده کشیدم از درد بود و قسمت شونه هاش بود ک داشت خارج میشد از بدنم )
خلاصه تا دکترم خودشو برسونه من زایمان کردم و همونجا رو تخت منتظر بودم ک دکترم رسید و اومد برام بخیه هارو زد (ک خداروشکر خودش زد آخه شنیدم خیییلی بخیه های تمیزی میزنه در حدی ک بعدا اصلا ردش نمیمونه )
دکترم ک وارد اتاق زایمان شد گفت وای دختر تو همههه رو متعجب کردی!! ما هیچکدوم فکر نمی‌کردیم تو انقد زود زایمان کنی ! با خودمون گفتیم خیلی زود فول بشی ساعت ۱۲ شبه! اصلا باورم نمیشه زایمان اولی انقد سریع روند زایمانش طی بشه !!!
مامان پناه مامان پناه ۹ ماهگی
پارت چهار
دیگ تادید چهارسانتم زنگ زد به ماما همراهم اومد من درد داشتم وحشتناک ماما همراه اود یخورده ورزشم داد ک انقد درد داشتم نمیتونستم ورزش کنم رفتم رو تخت و گفتم اپیدورال میخوام ک گفتن شبا اپیدورال نداریم فقط میتونیم از گاز کاهش درد استفاده کنیم گازو ک اوردن یخورده از دردام کمتر شد ولی بشدت خواب الودم کرده بود دیگ شد ساعت۱۲ شب ک اومد معاینه کرد گف هفت سانتی خودشون متعجب بودن ک من چقد سریع دارم پیشرفت میکنم قبل از معاینه هفت سانت سوال کردم ازشون ک تقریبا چند ساعت دیگ زایمان میکنم ک گفتن تا هفت و هشت صب تمامن ساعت یک سب دردم وحشتناک شد وحشتناکا ک از همون قسمتش دیگ گفتم من ...بخورم دیگ بچه بخوام دردام همینجوری زیاد و زیادتر شد تا ساعت ۲ک گفت بچه سرش دیده میشه چندتا زور بزنی دیگ تمومه که زور زدنام نیم ساعت طول کشید و من ساعت دوونیم زایمان کردم که ماماهمراهم و ماما بخش متعجب بودن که منی ک بچه اولمه چقد سریع فول شدم ک در عرض پنج ساعت زایمان کردم اونم با دهانه رحم بسته ولی چون انرژی زور زدن نداشتم از ای سر تا اون سر بخیه خوردم چون ماما میگف وحشتناک جرخوردی
مامان راستینم😍 مامان راستینم😍 ۷ ماهگی
#تجربه زایمان

سلامم .روز پنجشنبه شب خونه مامانم شب مهمون بودیم رفتیم دیدم پام قسمت چپش باد کرده مامای همراه هم چن روزی بود گرفته بودم مامانم گفت بهش ز بزن ز زدم ایشونم گفتن زود برو بیمارستان حتی گف ثانیه ای واینسا ماهم شام نخورده سریع رفتیم زایشگاه اونجا گفتن پات زیاد ورم نداره راسم میگف ورمش خوابیده بود گفتن باید معاینه بشی و من در ۳۹هفته و ۴روز معاینه شدم ۲سانت بودم دوتا کار آموز معاینه کردن خیلی درد داشت بعدش ب خون ریزی افتادم بعد دکتر شیفت اومد بستری کرد و باز معاینه😫قرار بود فرداش مرخص بشم ساعت ۳صب معاینه شدم ۳سانت شده بودم و باز ۶صب😭😭خیلی بد بود معاینه دیگه گفتن پیشرفت داری ب مامات ز بزن ماما هم گفته بود ۴سانت شدی ز بزن بیام و باز دکتر شیفت معاینه کرد گف ۴سانتی تا ۴سانت هیچ دردی نداشتم ز زدم مامای همراهم اومد و باز معاینه ی آمپول بهم زد گفتم چیه گف ک درد نکشی الکی گف می‌دونم بعدش هر چند دقه درد شدید داشتم از ۹صب دردام شروع شد خیلی درد داشتم خیلی هعی ماما میگف راه برو بعد رو توپ حال منم بی حاللل بشدت خوابم میومد هعی قسمش میدادم بزار یکم بخوابم ولی درد نمیزاشت خیلی درد بود بعد زیر دوش نیم ساعت کمرمو ب گفته ماما مامان خودم ماساژ داد ک هروقت دردم میگرف باید میشستم چهار دست و پا ب پایین زور میدادم بقیشو پارت بعدی میگم
مامان نیهان مامان نیهان ۹ ماهگی