۱۱ پاسخ

چون ما مادرا استرس ک داریم یه هورمونی بنام کورتیزول فک کنم ترشح میشه و بچه استرس و میفهمه ویغل یکی دیگه بهتر میخابه و اروم میشه مث بغل باباشون😂

منم دوس ندارم مادرشوهرم اوایل خیلی نزدیک میشد بچه ازش گرفتم تا گریه میکرد میگرفتم تا شیر میخواست میگفتم خودم میدم کم کم بچمو پس گرفتم🤪🤪

خب چرا همش پیش مامانتی که اذیت بشی ؟؟؟ یه کم فاصله بگیر . روانت مهم تر از هر چیزیه

مادرشوهر منم همینو میگه ولش کن اهمیت نده فقط خود ادم میفهمه بچه چقد با بودنش ارومه مادرشوهرم که رسما با من رقابت شروع کرده😂

منم همین بود چون شیرخشکیم بود فک میکردم اصن نمیدونه من مامانشم تا گشنه میشد یکی براش شیر درس میکرد میداد منم داشتم افسردگی میگرفتم رفتم بچمو گرفتم گفتم خودم شیرش میدم اگه گریه کردهم نگیرینش خودم یادمیگیرم ارومش میکنم نمیدونم ناراحت شدن یا نه ولی کارخوبی کردم ۱۲روزگیم همشون رفتن خودم موندمو دخترم خیلییی خوب بود مامانم روزی یبار سرمیزد الان خیلی ازهمه چی راضیم😅

اره ممکنه
نباید بزاری اینطوری بشه
یاد بگیر کاراشو خودت انجام بدی
من الان ده روزمه ۳ نفر پیشمن اما کم کم دیگه همه کاراشو خودم انجام میدم
میدونم سخته اما اگه بزاری کاراشو بکنن کم کم به اونا عادت میکنه
ما یه فامیل دارم اتفاقا مادرش صبح تا شب خونشونه. اخرشم به مامانبزرگه میگه مامان
اصلا مادر خودشو نمیشناسه

بچه منم پیش مامانم خیلی اروم میشه عمیق میخوابه چون زیاد پیششه.من ک دوس دارم اینجوریه وقتی مامانم میاد اینقدر راحت میشم .چرا همش ب من وابسته باشه

منم تا وقتی خونه ی مامانم بودم همینجوری بود ،وقتی اومدم خونه خودم اوکی شد
الانم بشدت پسرم بهم وابستس یعنی دیوانه شدم رسما از دستش 😭😭😭😭
خوبه که با همه جور باشه بغل همه بمونه

پرنساهم به مامانم عادت کردع😂🥲 بااون بگو بخند دارع بع من اخم وتخم

نوه خالم اینجوری شده که به مامان بزرگش میگه مامان مامان خودش رو ایش صدا میزنه هر وقت شیر میخواد می‌ره پیش مامانش بقیه اش پیش مامانبزرگشه

درست مثل دختر من آخه به مامانم بیشتر من عادت داره

سوال های مرتبط