پارت ۱ / مقدمه زایمان

داستان از اینجا شروع شد که به درخواست خودم برای چک کردن شرایط بچه رفتم سونوگرافی.
خداروشکر همه چی خوب بود ولی یهو برگشت گفت دیابت داری؟
گفتم قبلا داشتم ولی با پرهیز غذایی دیگه خیلی وقته قرص رو کنار گذاشتم...
گفتم چطور مگه؟🙂
گفت آخه نسبت به دفعه قبل یهو آب دور جنین بیشتر شده...
گفتم خطرناکه؟ گفت نه ولی به دکترت خبر بده
گفتم بند ناف چطور؟
گفت یه دور خیییلی شل دور گردنش پیچیده شده ولی جای نگرانی نیست.
خلاصه یخورده استرس گرفته بودم چون تاریخ زایمانم چند روز دیگه بود...🥺

دیگه همون روز به مطب زنگ زدم که دکتر هست؟ گفت نمیدونم ممکنه الان بیاد ممکنه ۲ ساعت دیگه گفتم عیب نداره میام میشینم تا نوبتم بشه
مطب نزدیک سونوگرافی بود
تا رسیدیم دیدیم به صورت معجزه آسایی دکتر اومده و فقط یه نفر قبل ما بود و مطبی که بعضی وقتا از شلوغی شب نوبتت میشه بری داخل، همون لحظه نوبتم شد🥲 رفتم سونو رو به دکتر نشون دادم

ادامه...

۹ پاسخ

همه رو کنجکاو گذاشتی آخه عزیزم‌.. بعد ک رفتی پیش دکتر چه گفت بهت ..

ادامه کی میدی بقیشو تعریف کن نصفه موند

کو ادامش

خب.

ادامهههه بده

بقیش؟
عزیزم درخواست دوستی دادم بهت ممنون میشم قبول کنی

خب 🤔

بقیش چی شد

خب خب

سوال های مرتبط

مامان بچو مامان بچو ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲:
خلاصه فرداش شد منشیش زنگ زد که دستگاه سونو دکتر خرابه و نیا اینجا من گفتم خب من نمیخوام سونو بشم میخوام پساریم چک بشه گفت به هر حال اینجا نیاین و برید بیمارستان!!من صبر کردم و با خودم گفتم هفته دیگه(۳۸هفته) که پیش خود دکتر وقت دارم میرم نشونش میدم
هفته دیگه روز نوبتم منشیش زنگ زد که دستگاه سونوگرافی خرابه و نیا!!اینکه من با منشیش دعوام شد و چقدر عصبی شدم و استرس کشیدم بماند
رفتم بیمارستان و به دکتر زنگ زدن شرایطم رو گفتن دکتر گفت سریع پساریش رو خودتون در بیارین،پساریم داخل چرخیده بود و دردم به اون دلیل بود خلاصه به چه بدبختی درش اوردن
من از فردای پساری دیگه منتظر شروع دردها بودم
خودم هم سرخود آمپولهای پرولوتون و انوکسا رو قطع کردم
۱۰ روز بعد از اینکه پساریم رو در اوردم هنوز دردهای من شروع نشده بود ولی تکون‌های بچه کم شده بود
رفتم بیمارستان ان اس تی دادم گفت نوارش خوبه زنگ زدم به دکتر،دکترم گوشیش خاموش و جواب بیمارستان رو نمیداد،پزشک بیمارستان گفت اگر تکونش کمه برو سونوگرافی بیوفیزیکال که یه سونو از بیرون پیدا کردم و رفتم و جوابش خوب بود
عصرش به هر بدبختی شد به بیمارستان گفتم تورو خدا دکترم رو پیدا کنین من تکوناش رو خیلی کم حس میکنم توی سونو هم خیلی طول‌کشید تا تکون خورد خلاصه دکتر به بیمارستان گفته بود بگین بره فردا بیاد باز نوار قلب بده...
مامان خانم لوبیا مامان خانم لوبیا ۴ ماهگی