۷ پاسخ

من دوس دارم همه ی خانواده های شوهرا رو جر بدم🙂🙂🙂🙂🙂🙂

پسر منم از دوماهگی اب دهنش میرفت خییییلی زیاد. تازه یه هفتس دندونش یذررره زده بیرون .
اونموقع ربطی به دندون نداشته که از دوماهگی

وااای چه حرفااا میزنند.
منم بعضی مواقع دلم میخواد یا خودمو یا اونارو بکشممم😁😁

پسر منم اب دهنش میره

کاش انقد دخالت نمیکردن به بچه داری ما.من نمیدونم سختیش واسه ماس اینا چشونه هربار یه نظری میدن

جمعه اخرت خیلی باهات همدرد میشم 😂🫢 گاهی اوقات منم میگم باخودم چون طرز فکرشون بشدت پوسیدس

دخترمنم داره الانم بیشترشده هی تف تفی میکنه وا چ ربطی داره اصلابگوبرادندون دراوردنم باشه من ازکجابدونم اخه 😒

سوال های مرتبط

مامان آریامهر🦋 مامان آریامهر🦋 ۶ ماهگی
قدیمیا یادشونه
خواهرشوهرم ۷ ساله ازدواج کرده بچه دار نمیشه
ی روز پسرم پیشش بود تایمی ک من رفتم بیرون و آمدم تو خونه دیدم داره به زور سینشو میچپونه تو دهن پسرم منم دعواش کردم و گذشت
امروز کل خانواده خونه مادرشوهرم جمع بودیم یهو دیدم خواهرشوهرم سینشو برده کنار دهن پسرم . پسرم داره زبون میزنه به نوک سینش
اینقدررررررررررررررررر کفری شدم رفتم بچه رو از تو بغلش برداشتم و گفتمش دفعه بعد بهت هشدار ام نمیدم ی بار دیگ ببینم همچین کاری ازت سر زده به خدای ک بالای سرمه نمیزارم حتی صدای آریا به گوشت برسه
اونم نشست گریه زاری و مادرشوهرم میگفت گناه داره بزار سینشو بخوره میدونی ک بچه نداره
گفتم ب من چ مگ بچه من مسئولشه انشالله خدا بهش بچه بده اما حق نداره سینشو بکنه تو دهن بچه من یعنی چییییییی
شوهرم اینقدر ناراحت بود فقط بهم گفت شرمندتم اینقدر خجالت میکشم ک نمیدونم چی بگم از خونه زد بیرون

تروخدا شما بگین ک کارش اشتباهه و من بزرگش نمیکنم دارم میمیرم از عصبانیت
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
ماه محرم بودش از در مطب اومدم بیرون و بهش یواش یواش گفتم اونم گفت ینی چی ینی مشکل منم گفتم دکتر اینطوری گفته باید بری دکتر گفت چرت گفته گفتم برو دکتر ارولوژی ک جواب آزمایش رو ببینه همین اگه بهش میگفتم معاینه میکنن عمرا میرفت بهش گفتم احتمالا به گرفتگی داره با یه عمل ساده برطرف میشه گفت من دکتر نمیرم اگه برم معاینه میکنه گفتم خب ارزشش رو داره ک بچه بیاریم یا ن قبول نکرد گفت من دکتر نمیرم ک نمیرم همینطوری ک تو خیابون میرفتیم دسته های عزاداری بیرون بودن دلم خیلی گرفت گفتم خدایا چرا من مگه من جقدر سن دارم ک این مشکل افتاده تو مسیرم چرا من مثل بقیه زود حامله نشدم😔از یه طرف ۳ماه بعد عروسیم مادرشوهرم هرماه می‌پرسد ک پریود شدی یا ن خب منظورش رو فهمیده بودم چرا میپرسه خجالت میکشیدم هی میگفت پسر من عاشق بچه هست آنقدر بچه دوست داره من خیلی ناراحت میشدم و فشار استرس و روحی روانی قرار میگرفتم عصبی میشدم به شوهرم می‌پریدم ک چرا مادرت هی میگه من خوشم نمیاد کارمون شده بود دعوا کردن😑