۷ پاسخ

والا تو باید شوهرتو کتک میزدی جای اچار تو خونس؟

سلام بچه ببر دکتر انشالله بلا به دور
شوهرت ترسیده بوده و عصبی شده نتونسته عصبانیت خودش از روی ترس کنترل کنه شما هم اذیت کرده بهتره آیه الکرسی و سوره کوثر و صلوات بفرستی خدا بزرگه

قورت داد یعنی،؟؟

ببرین دکتر شیشه خورده

همسرت نباید این‌ چیزا رو می‌آورد جلوی بچه،حالا هم که آورده بود باید شش دانگ حواست به دخترت می‌بود که به چیزی دست نزنه و چیزی برنداره ولی حالا دیگه کاریه که شده،ببرش دکتر

طفلی عزیزم چقد بسوزه دهنش

چقد این شوهرا احمقن و بیشعور گناه توچیه اخه الانم بهتره ببریش دکتر

سوال های مرتبط

مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 ۱ سالگی
تجربه روز دوم از شیر گرفتن تا الان :
دیشب خیلی شب سختی بود😔پسرم طبق عادتش ساعت۴:۳۰ بیدار ش برای شیر من نزدیکش نشدم تا شیر نخواد خیلی گریه کرد شوهرم تا ساعت۵:۳۰ سرگرمش کرد تا بالاخره خوابید دوباره طبق عادت ساعت۸ بیدار شد و شروع کرد گریه کردن شوهرم سیبزمینی سرخ کرد یکم سرگرم شد خورد و بعد بریدمش بیرون تا نزدیکای ظهر تابش دادیم براش هندونه هم خریدیم اومدیم خونه موقع خوابش بود چون عادت به خوابیدن با میومدی داشت باز کلی گریه کرد منم پا به پاش گریه کردم😭خیلی سخته
با هندونه سرگرمش کردیم یادش رفت شروع کرد خندیدن بعد شوهرم بردش حموم بعد من سوپی که درست کرده بودم رو دادم خورد و بعد ناهار با باباش رفتن خوابیدن

واقعا دم شوهرم گرم خیلی داره همکاری میکنه دوشبه نخوابیده و مدام نگهش میداره نمیذاره من نزدیک شم که پسرمون من رو نبینه بهونه می‌می کنه ،امروزم نرفت سرکار و مرخصی گرفت موند و کلی کمک حالم شد
اگه امروز نبود اصلا نمیتونستم تنهایی از پسش بربیام🥺
مامان آرزوی مادر مامان آرزوی مادر ۱ سالگی
الهی هیچوقت داخل دستشویی گیر نکنید و در بروتون بسته نشه و بچه ی ۱۶ ماهتون پشت در هق هق نزنه
من که این صحنه رو ۲۰ دیقه پیش دیدم😭😭
حموم دستشویی ما یکیه از آخر فقط ی سه مایه فلزی بود که با بسم اله که مبادا شیشه روی بچم بیزه گرفتم و شیشه رو بعد از یک ساعت و نیم جیع زدن شکستم این درحالی بود که غذای بچم داشت میسوخت و من از ترس بوی دود غدا که بچم خفه نشه با کلی استرس موفق شدم شیشه رو بشکنم و بچم رو ببینم
ولی مرگ رو دیدم و زنده شدم
فقط میگفتم‌من زنده میمونم چون داشتم خفه میشدم خییلی سعی وردم آروم یگباشم توی جیغ های بچم
از بس گررریه کرد پشت در خابش برد منم تا دیدم خابه از لای درز دیدم که جایی که بچه نیست رو شکستم و ب هر بدبختی بود خودمو آزاد کردم
خداروشکر ولی حسی بود بسسسیاربد 😭😭
جالب اینجاست وقتی به شوهرم زنگ زدم گفتم یشتر نگران شیشه شد تا نگران منو بچه‌اش😬😬😬😭😭😭😭😭😭
این دستگیره لعنتی با ضربه‌ای که دخترم به در زده بود خود به خود بسته شده بود خیلی سخت گذشت خیلی سخت گذشت خیلی سخت گذشت شما هم اگه درهای این شکلی دارید یه فکری به حالش بکنید