۹ پاسخ

مامان بزرگ خدابیامرزم همیشه میگفت

همه ی این سرها
از همین درها اومدن😁
پس ننه نترس

خلاصه تو هم نترس
این همه آدم زاییدن
من و تو هم پس ایشالله میتونیم.

خدا کمک مون میکنه💚

ببین من خیلی میترسیدم در حد فوبیا سزارین بودم ولی نمیدونم چیشد دقیقا لحظه ای که رفتم اتاق عمل انگار نه انگار خیلی ریلکس بودم انگار یهو توان ادم میره بالا
من یه ماه از ترس خواب نداشتما

چند تا راه بهت یاد میدم انجام بده زایمانت راحت میشه:
موقع دردها بجای جیغ و داد، نفس عمیق بکش به این صورت که دم از بینی و بازدم از دهان به صورت فوت
این خیلی اثر داره
سعی کن اصلا جیغ نزنی
هم گلوت میسوزه هم دهانه رحمت تنگ میشه

منم دقیقا مثل شما بودم چون تجربه زایمان نداشتم اونقدر نمیترسیدم
دو روز بیمارستان بستری بودم اونقدر زایمان‌های وحشتناک طبیعی دیدم که اخرم دیگه نتونسم طبیعی زایمان کنم

عزیزم اصلا برا خودت بزرگش نکن بهش فکر نکن درگیرش نشو اینهمه آدم تونستن خودمون هم میتونیم اون لحظه خدا هم دلشو هم توانشو بهت میده بسپر به خود خدا

پیش کی رفتید ماما خصوصی و کجا کدوم بیمارستان؟؟؟؟؟

هر کس یه خصوصیت اخلاقی داره،زایمان هم از همونا نشات میگیره،از داد و بیدادشون نترس،همون طور که هرکس به شیوه خودش با مشکلات زندگی روبرو میشه با زایمان هم به شیوه خودشون مواجه میشن،یکی موقع مشکلات گریه می‌کنه ،یکی آرامشش رو حفظ می کنه ،یکی خودکشی می‌کنه
موقع زایمان هم همینه،هرکس یه طور آروم میشه،یکی با جیغ،یکی با ناله ،یکی با نفس،نمیشه هم بگی کی کار درستی می کنه،همشون سعی می کنند خودشون رو آروم کنند

ببین منی که ۳ تا زاییدم بدون بخیه، هنوزم می‌ترسم و گاهی کابوس بارداری و زایمان می‌بینم. با اینکه میگم زایمانام راحت بود و بخیه نخوردم

نترس هیجی نیس عین دردای پریودی فقط طولانی تر هست به این فکر کن که این درد چقدر مقدس و لذت بخش هست چون هر دردت که بگیره کوچولوت جلوتر اومده تا برسه به بغلت چشم برهم بزاری ابن روزا تموم میشه اصلا نترس ماهم زاییدم توام راحت فارغ میشی

سوال های مرتبط

مامان جوجو

 🍭 مامان جوجو 🍭 هفته سی‌وپنجم بارداری