زایمان طبیعی قسمت پنجم
رفتم تو قسمت زایمان یه ماما آوند بالای سرم و گفت من مامای زایمانتم
من ما ما خصوصی و هیچ بی حسی هم برای زایمان نگرفتم
ولی راه میرفتم بهم میگفت راه برو منم
درد هام کم کم بیشتر و بیشتر می‌شد بهم میگفت خوبه داشتم پیشرفت میکردم
مرتب تشنه میشدم و دهنم خشک میشد ولی مامای خوبی داشتم بهش میگفتم آب میخوام برام می‌آورد دوباره میگم من ماما خصوصی نگرفته بودن ایشون مامای شیفت بیمارستان بود
دیگه ماما کیسه آبمو پاره کرد هیچ دردی نداشت اصلا متوجه نشدم فقط از آبی که ریخت و خیس شدم فهمیدم
اما دیگه بعد پاره شدن کیسه آب درد هام به اوج رسیدن
نمیگم شدید نبود چون درد زیادی داشتم ولی باز غیر قابل تحمل نبود
من جیغ نمیزدم به جاش با هر انقباض نفس عمیق میکشیدم

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان و علت آن
علت خونریزی بعد از زایمان
علت خونریزی بعد از زایمان | علت خونریزی بعد از چهل روز زای...
درد مفاصل بعد از زایمان
درد مفاصل و زانو درد بعد از زایمان و علت آن

سوال های مرتبط

مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۱ ماهگی
پارت ۳
منم همراه خونریزی دردم زیاد شد حس فشار و درد زیاد بود گفت درازبکش معاینه کنم یهو معاینه کرد دستشو فشار داد کیسه آبم پاره شد و سرم زد درد شدیدی اومد سراغم من از اولم گفتم هم ماما همراه می‌خوام هم بی دردی که کثافتا هیچکدوم و ندادن بهم چون بدون درد رفتم گفتن باید زود فولت کنیم زایمان کنی خلاصه دردها خیلی شدید شده بود و منم هی میگفتم بی دردی وماما همراه میخوام اون مامای عوضی می‌گفت مامان باید زود فول شی پس کمک کن زوتر زایمان کنی گفتم باشه دردام انقد زیاد شده بود که طاقت نداشتم انگار کمرم داشت از وسط نصف میشد هر چی از خدا طلب کمک میکردم فایده نداشت دیگه التماس ماما کردم بهم بی دردی بزنه که می‌گفت نه خلاصه که خیلی جیغ و داد کردم رفت یه دستگاه آورد واسه بغلیم بی دردی زد من گفتم من چی گفت فقط میتونم مسکن بزنم گفتم بزن
زد اصلا انگار نه انگار
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آوین🥑🩷 مامان آوین🥑🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی با آمپول فشار و اپیدورال
ساعت نه صبح بدون هیچ دردی رفتم بیمارستان نیکان ، یه سانت بودم ، ان اس تی دادم و کارای بستریم انجام شد ده و نیم از تریاژ به بخش زایمان منتقل شدم چون نوار قلب دخترم خوب نبود از شیاف برام استفاده نکردن ، آمپول فشار تو سرم استفاده کردن ، دکترم از دو سانت اومد بالاسرم ، سه سانت که شدم مامای همراه گرفتم خانوم زارعی، به شدت خوب و دلسوز بود، برام توپ آوردن حرکت سجده رو انجام دادم شدم چهار سانت ، درد قابل تحمل بود ،هر هفت هشت دقیقه انقباض داشتم.بعد بهم گفتن میریم اتاق زایمان و جکوزی ، که تا آماده بشه طول کشید و من پنج سانت شدم، ماما همراه گفت کیسه آب رو پاره کنیم ، با دکترم مشورت کردن و کیسه آب رو پاره کردن(بقیش پایین می‌ذارم)
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان نی نی حسام مامان نی نی حسام ۱ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم با تجربه زایمان طبیعی م
هفته چهلم هم تموم شد ومن زایمان نکرده بودم و از همه چی خسته شده بودم و همش گریه میکردم غیر از یک سانت رحمم دیگه باز نبود و دهانه رحمم سفت بود و سر بچه خیلی بالا بود و هیچ دردی نداشتم
و دکتر بهم گفته بود وزن جنین زیاده و منم منتظر بودم که دردم بگیره امن از یه ذره درد
دیگه شب قبلش یه کم کمر دردم زیر شکمم نسبت به شبای دیگه بیشتر درد میکرد ولی قابل تحمل بود
ولی این اواخر هر ۵دقیقه منو ادرار می‌گرفت و یه هفته بود اسهال و دل‌پیچه داشتم و حالت تهوع
قرار بود صبحش برم پیش ماما تا منو معاینه کنه و ببینه وضعیت م چطوره که رفتم و معاینه کردو گفت دو سانتی ولی سر بچه بالاس و کیسه آبم دو سه روزه نشتی داره من هم گفتم یه کاری کن که برم زایشگاه دیگه خسته شدم اون طفلک هم کیسه آبمو دست کاری کرد و بیشتر پاره کرد همین که پاره کرد گفت الان ۳سانت شدی و عالی هستی برای زایمان ولی رفتی زایشگاه اسمی از من نبر منم گفتم باشه دیگه با کیسه آب پاره رفتم زایشگاه و منو بستری کردن تو سرم هم آمپول فشار زدن برام بعد حدود دو ساعت. دهانه رحمم همون ۳سانت بود که واسم سوند وصل کردن و ماما همراهم گفت سوند که افتاد زنگ بزن من بیام
دیگه ساعت ۱۲که بستری شدم تا ساعت ۲.۵بعد از ظهر ۴سانت شدم با سوند
پسوند افتاد وزنگ زدن مامام اومد ومن درد داشتم ولی غیر قابل تحمل بود واقعا با تنفس و اینا
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان جوجه نازم❤️ مامان جوجه نازم❤️ ۲ ماهگی
دوباره ماما اومد و بین انگشت شصت دستم رو ماساژ داد و گفت برای اینه که انقباض داشته باشی و روند زایمان زودتر طی بشه...
ساعت ۷ بود که شیفت بیمارستان عوض شد و منو تحویل یه ماما دیگه دادن اون اومد دوباره منو معاینه کرد و گفت خوبه ۷و۸ سانته و همون موقع کیسه آب منو پاره کرد و یه آب گرم خیلی زیادی از من ریخت روی تخت و گفت مثانه آن هم پره و نمی‌دونم چکار کرد که من بی اختیار تموم ادرارم خالی شد همه ماماها اومده بودن دورم و از اینکه اینقدر زود پیشرفت کردم تعجب کرده بودن و خوشحال بودن....
از بعداز اینکه کیسه آبم رو پاره کرد دردام بیشتر شد و من باز با تنفس سعی میکردم کنترل کنم اما دیگه کم کم نمیتونستم و ماما بالای سرم بود ملا و هی معاینه میکرد که گفت فول شدی و دهانه رحمت کامل بازه ...
بهم گفت به پهلو بخواب و یه پات رو جمع کن داخل شکمت و با دوتا دستت بگیر و محکم زور بزن.... من راه درست زور زدن رو بلد نبودم و واقعا اینجا اذیت شدم چون نمی‌دونستم چجور زور بزنم با هر انقباضام زور میزدم تا اینکه گفت به کمر سو دوتا پات رو بگیر و سرتون بیار تو سینه و زور بزن....
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مامان🌰💙 مامان مامان🌰💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان من🥰
من قراربود ۳۸هفته ۳روز سزارین بشم اما دکترم چون شیفت نبود قرارشد ۳۸هفته۱روز زایمان کنم
روزیکه قرار بود برم بیمارستان از ساعت ۴صبح درد طبیعی شروع شد و همینجوری به اوج خودش می‌رسید داداش تقریبا نزدیک به هم شده بود و ترشحاتم فوق العاده زیاد به رنگ صورتی در اومده بود
دیگه ساعت ۶ رفتم بیمارستان جلو در بیمارستان حس کردم داغ شدم و فهمیدم کیسه آبم پاره شد همینجوری آب داغ ازم میرفت زایشگاه معاینه کردن ۴سانت بودم خیلی درد داشتم شدید
دیگه دکترم اومد چون دیابتی بودم وترشح سبز کم داشتم واینکه کیسه ابمم پاره شد دکترم گفت سری ببرینش اتاق عمل بعدم سزارین اورژانسی شدم نمیتونم بگم درد طبیعی بیشتره یا سزارین ولی برای من طبیعی غیر قابل تحمل بود و سزارین هم سختیش بیشتر موقع بلند شدن از تخت سختم بود وماساژ رحمی دردناک بود و سوند یذره چندش بود😁
در کل سختی هاش به شیرینی اون لحظه که بچه رو میبینی یه دنیا می ارزه
ایشالله همتون زایمان راحتی داشته باشید❤️
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان معجزه خدا😍 مامان معجزه خدا😍 ۲ ماهگی
با کمی تاخیر میخوام تجربه زایمان براتون بگم. 38هفته رفتم سونو آب دور بچم کم بود دیگه زایشگاه ختم بارداری داد ساعت 7شب بود رفتم تو فاز باز کردن رحم یه بادبادک وارد رحمم کردن بگم چه دردی داشت با یه شیلینگ آب واردش میشد کم کم بعد یه ساعت پر آب شد از رحمم پرت شد، بعدش معاینه شدم گفتش یه سانتی هنوز بعد اون یه چن تا درد داشتم دیگه نداشتم تا صبح بهم دیگه امپول فشار زدن دستگاه انقباض شدید ثبت میکرد ولی درد انچنانی نداشتم همش معاینه میشدم و هیچ اثری از نرم شدن دهانه رحم نبود. تا دیگه آمپول های فشارو بیشتر کردن و من دردام در حد مرگ شد ولی هر معاینه میشدم میگفتن باز نشدی هنوز تا گفتم باید راه بری من حدود سه چهار ساعت راه رفتم ساعت 5عصر بود دیگه کیسه آبمو پاره کرد دکترم بعد اون دردام دیگه منظم شد و وحشتناک هر چه زور میزدم بچه پایین نمیومدن
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۴
چند دقیقه بعد انقباض بعدی میرسید و من نه تنها نمیتونستم هیچ ورزشی کنم که التماس میکردم من حس زور دارم. به ماما میگفتم من میخوام ورزش کنم ولی واقعا نمیتونم، اونم میگفت حق داری. دوباره انقباض بعدی و حس شدید زور، ماما میگفت همینجا بشین من میگفتم بخدا دستشویی میکنما. وضعیت اینقدر بد بود که همونجا نشستم و فقط لخته های خون ازم دفع میشد و دستشویی در کار نبود. دیگه نمیتونستم بلند بشم همونحا نشستم و فقط زور میزدم و ماما کمرم رو ماساژ میداد و چایی میخورد😂 منم میگفتم همینجوری بهم ورزش بگو، گفت لگنت رو بچرخون ولی چرخاندن همانا و شروع انقباض بعدی همانا، بیخیال ورزش شدم و همونجا نشستم و زور زدم. واقعا احساس بیچارگی میکردم، چون نمیتونستم ورزش و تنفس کنم. ماما گفت بخواب ببینم چند سانتی که اینقدر حس زور داری. معاینه کرد و گفت۶ سانتی. اینم بگم که معاینه در برابر اتفاقای دیگه که اونجا میفته اصلا سخت نیست. بلند شدم و چند دقیقه هم به روال قبل گذشت، زمان از دستم در رفته بود و نمیدونم چی شد. گفتم من بی دردی وریدی میخوام، دکتر بهم گفته بود اپیدورال نکن که زایمانت طولانی نشه. گفتن باشه. منو خوابوندن تا نوار قلب بگیرن ولی شدت انقباضام زیاد بود و از درد به خودم میپیچیدم و هی میگفتن الان از روی تخت میفتی پایین. بین دردام داد هم میزدم، با اینکه اصلا اینکارو دوست نداشتم ولی نمیتونستم خودم رو کنترل کنم. دوباره معاینه کرد و گفت۸ سانت شدی. من گفتم بی دردی میخوام دیگه نمیتونم. صدای ماما رو میشنیدم که به همکارش میگفت ۸سانته یکم تحمل کنه زایمان میکنه بدون بی دردی، ولی واقعا برام قابل تحمل نبود. گفتن بخواب و ماسک زدن رو صورتم، منم اینقدر درد داشتم اصلا متوجه نشدم این گازه نه وریدی😂
ادامه تاپیک بعد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آدرین کوچولو مامان آدرین کوچولو روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت۱
انقباض هام شدید شده بود استرس داشتم از روز قبل هم اصلا نخوابیده بودم
با استرس زیاد و گریه حاضر شدم و راهی بیمارستان شدم
تو ساک زایمانم هم تنقلات مثل خرما و گردو و... گذاشتم تا توی راه بخورم
وقتی رسیدیم بیمارستان دهانه رحمم حدود ۵ سانت بود
دیگه
ورزش و پیاده روی هم میکردم و فشارمو چک میکردن
انقدر درد پریودی داشتم هی کمرم دلم میگرفت باز ول میکرد و شدت میگرفت غیر قابل تحمل شده بود آخرش
بعدش چون از شب قبلش نخوابیده بودم و بهم مسکن تزریق کرده بودن داشتم کم کم تو حالت خواب میرفتم و بی انرژی شده بودم حس عجیبی داشتم درد هم داشتم ولی کم حس میکردم نه انقدر کم ها ولی بازم کم در شده بود
داشت کم کم خوابم می برد که یهو یک انقباض بدی گرفتم (چون کم کم مسکن داشت اثرش میرفت) انقدر هم یهوی که فکرشو میکنین نه کم کم بود ولی من چون تقریبا خوابم برده بود متوجه نشدم و...
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فسقلیا مامان فسقلیا ۲ ماهگی
پارت سوم


صب شد و من دردام بيشتر و فاصلشون كمتر و نرفتم بيمارستان ، فقط نفس عميق ميكشيدم ، كاراي خونه انجام داديم و با شوهرم پسرم رو داديم دست مامانم و رفتيم بيمارستان ساعت ٨:٠٥ دقيقه،رسيديم در زايشگاه ولي من نرفتم داخل و همچنان تو سالن پياده روي ميكردم و نفس عميق ميكشيدم،ميدىنستم هرچي بيشتر درد بكشم بيرون و خودم ب خودم كمك كنم بهتره برام ، ساعت ٨:٣٠ دقيقه من رفتم تو و معاينه كردن ك من ٦ سانت بودم😊درد داشتم اما قابل تحمل ، شدتش اونقدري نبود بگم الانه بميرم 😊كاراي بستريمون رو انجام دادن و من رفتم اتاق زايمان ،ماما معاينه كرد گفت دهانه رحمت تا ٧ سانت هم با ه ولي بچه سرش تو لگن فيكس نيست بريم تو آب گرم بشين ، خلاصه اتاقي ك وان آب گرم اونجا بود منو نشوندن و خودم ماساژ دادم شكمم و كمرم ،ماما اومد گفت حالت مدفوع نداري ؟ گفتم نه ،خب بعد از ماساژا خشكم كردن و بردنم رو تخت و باز معاينم كرد و گفت كيسه آبت رو بايد پاره كنم ، تا پاره كرد بهم گفت زير رونت بگير تو دردات و زور بزن 😰
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان محیاسادات مامان محیاسادات روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
#پارت ۲
وقتی گفت بستری شو اولش گفتم بستری نمیشم برم خونه با درد بیشتر و بیشتر باز بشم بیام که نزاشتن گفت چون بچه دومته نمیشه ممکن بری توراه یا توخونه یهو باز بشی زایمان کنی دیگ منم ترسیدم و رفتیم برا بستری اومدم رفتم دخترمو دیدم و رفتم عصاره اسطوخودوس بگیرم صب ساعت ۸بود عطاریا بسته بودن دیگ تا اومدم ۱۰شد بستری شدم و ۱۱ امپکل فشار و شروع کردن با دستگاه و سرم یه امپولم به پام زدن و دردام بیشتر شد و منظم تر شد هر ۵دیقه میگرفت ولی خیلی قابل تحمل بودتا ساعت ۱۲ کیسه ابمو زدن تقریبا زیاد دردی نداشتم دیگ رفته رفته دردام بیشتر شد در حین دردا توپ و حرکت پله دادن ک ورزش کنم ورزشارو انجام میدادم و راه میرفتم مرتب دستشویی میرفتم تخلیه میکردم
دیگ تا ساعت ۲دیگ دردام قابل تحمل نبود زنگ زدم ماما همراه گرفتم بعد اومدن با یه شلنگ اب نمک زد مقعد برا تخلیه روده ها و یکم راه رفتم و رفتم دستشویی گلاب ب روتون احساس دلپیچه و اسهال داشتم روده هام تخلیه شد و ماما ساعت ۳ اومد کمکم کرد ورزش کردیم و ماساژم داد
دیگ دردا شدید شد تحمل نداشتم به هر دردی جیغ میزدم معاینه شدم ۸سانت بودم و سجده شدم که سرش اومد زور بهم اومد حس میکردم بچه الان میفته بردنم تو اتاق زایمان و دیگ متوجه نشدم برش زد یا ن ولی بخیه خوردنو متوجه شدم سوزن رد میشد و دیگ بچه رو گزاشتن رو شکمم و بردن خشک کردن و دستبند زدن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هانا مامان هانا ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
بعد اون ماماهمراهم رسید کلی ورزش کردیم که البته با درد بود و ماساژم میداد
معاینه شدم گفت ۴ سانتی و دکتر بی حسی اومد اپیدورال تزریق کرد تزریقش اصلا درد نداشت
دردام کمتر شدن ولی انقباضاتمو می‌فهمیدم همونطور ک انقباض داشتم ماما میگفت زور بزن یک ربع نشد که ماما گفت فول شدی و سرش دیده میشه بعد دوتا زور منو بردن داخل اتاق زایمان دوتا ماما (مامای خود بیمارستان و ماماهمرام)و دکترم بالا سرم بودن اون دوتا شکمم یکم فشار میدادن و بعد چند دقیقه دخترم ب دنیا اومد و دکترم بخیه زد
برش و بخیه زدن ی کوچولو سوزش داشتن البته قبلش دکترم بی حسی زد برای برش
به دخترم شیر دادم و بعد ۲ ساعت مارو بردن بخش
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان صدرا مامان صدرا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
پارت دوم
ساعت ۱۱:۳۰ گفت بخواب معاینه کنم یه معاینه خیلی خیلی عمیق کرد و یک دفعه درد خیلی زیادی پیچید تو دلم همون لحظه و فهمیدم کیسه آبمو زده شروع کردم داد زدن که وای خیلی دردش بده چرا قطع نمیشه نمیدونم چند دقیقه طول کشید ولی دردش اصلا قطع نمیشد همسرم ماساژ میداد ماما پوزیشن میداد بهم مدام یادآوری میکردن که نفس بکشم و واقعا تاثیر گذار بود اما درد خیلی بدی بود تقریبا هر سه دقیقه یکبار این درده باز میگرفت و منم میگفتم اصلا دیگه نمیتونم تحمل کنم دارم میمیرم
ماما گفت میخوای بری تو وان آب درداتو بدی ؟!گفتم اره بلندم کردن از رو تخت و لختم کردن بردن تو آب من از شدت درد میزدم تو سر خودم چند دقیقه تو آب بودم یادم نیست ولی انقدر کولی بازی در اوردم گفتم بی حسی میخواااااام پزشک متخصص دستور داد بهم تزریق کنن گفتن بیا بیرون معاینت کنیم تو معاینه ۸/۵ سانت بودم اپیدورال کنسل شد گفت گاز انتونکس بهت میدیم و همچنان همسرم منو ماساژ میداد و تو دردا گاز میدادن بهم تقریبا ۴۰-۵۰٪ دردمو کم میکرد شروع کردم جیغ زدن و که داره بهم فشار میااااااد دیگه تحمل ندارم گفتن این جیغ فولیه که معاینه کردن گفتن بله فول شدی ساعت ۱۲:۱۵ بود یعنی ۴۵ دقیقه از پاره شدن کیسه آب تا فول شدنم دردای وحشتناک داشتم پوزیشن دادن دردا که شروع میشد زور ممتد درد قطع میشد تنفس اینجا دیگه دردا زیاد بد نبود ولی فشاری که بهم وارد میشد نا خداگاه باعث جیغ زدن میشد من تا ساعت ۱:۳۰ همینجوری زور میزدم ولی زورام خوب نبود سر بچه نمیومد پایین در تمام این مدت متخصص و بقیه ماماها نظرشون این بود باید بریم سزارین اورژانسی و تنها کسی که میگفت اصلا امکان نداره مامای خودم بود …
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نخود فرنگی مامان نخود فرنگی ۱ ماهگی
#تجربه_زایمان پارت ۲
کیسه ابم ک پاره شد کم کم دردامو احساس میکردم ولی غیر قابل تحمل نبود یعنی با تنفس رد میکردم . مامانایی ک تو ماه خودشونن تنفس و خیییلی تمرین کنید واقعا کمک میکنه عالیه . مامای همراهم بود ولی گفت باید حداقل ۳ / ۴ سانت بشی تا ورزش هارو شروع کنیم ولی هرموقع دردت شروع شد بشین پاشو و رقص لگن برو منم هرچی میگفت و گوش کردم خیلیم خدایی تاثیر داشت .
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان محمد امین🚙🩵 مامان محمد امین🚙🩵 ۲ ماهگی
صبح با یه حالت واژن درد از خواب بیدار شدم حس میکردم واژنم داره هوا میره ولی دردش درحدی نبود که مطمعن باشم نشونه زایمانه دو سه بار پشت سرهم رفتم سرویس همش حس میکردم جیش دارم سری اخر که رفتم یه مایع مایل به زرد ازم خارج شد مطمعن نبودم که کیسه اب باشه اومدم بیروم لباسموعوض کردم پد گذاشتم دوباره خیس شد ولی خیلی زیاد انگار که جیش کنی در حد جیش بود هرچی تکون میخوردم بیشتر و بیشتر میشد عین چشمه بود که جاری شده باشه زنگ زدم به ماما گفت بعد پاره شدن کیسه اب ۱۸ ساعت وقت هست نگران نباش برو صبونه بخور دوش ابگرم بگیر ورزش کن ساعت ۱۲ برو بیمارستان منم بیام ساعت ۸ بود که کیسه ابم پاره شد
زنگزدم به همسرم اومد همونطور که ماما گفته بودم دوش گرفتم با همسرم رفتیم خ نه مامانم خونه اونا خیلی نزدیکه بیمارستان صبونه که خوردیم یکم ورزش کردم اماده شدم بریم بیمارستان قبلش رفتم سرویس دیدم رنگ مایع عوض شده سبز رنگ شده به ماما زنگ نزدم چون دیگ داشتم میرفتم بیمارستان


بقیه شو تو جواب ها میزارم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 💝نیکا💖 مامان 💝نیکا💖 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
تا ساعت ۸ شب یه دکتر دیگه اومد واسه معاینه و گفت هنوز همون دوسانت
خیلی حس مدفوع و حالت تهوع داشتم رفتم دستشویی گلاب بروتون اسهال داشتم بدجور اومدم بیرون پرستار گفت بشین معاینه ات کنم ولی بهم نگفت و کیسه آبم و پاره کرد اون موقع دردی نداشتم ولی بعدش باز احساس مدفوع شدید داشتم و خون حالت لخته ازم می‌ریخت معاینه کردن دیدت چهار سانت شدم همسرمم بدون اینکه خبر بده بهم ماما همراه برام گرفته بود ساعت ۹ ماما اومد و ورزش و ماساژ و شروع کرد و یه درد وحشتناک و غیر قابل توصیف داشتم ورزش با توپ خیلی موثر بود برام از چهار سانت بعد یه ساعت شدم ۶ سانت و دوساعت بعدش هم با ۸ یا ۱۰ سانت فک کنم زایمان کردم و منی و که میگفتم تا بتونم تو زایمان طبیعی جیغ نمیزنم کل زایشگاه و رو سرم گذاشتم😂 نیکا که بدنیا اومد ساعت ۱۱ شب بود یعنی در کل ۱۲ ساعت درد داشتم ولی تموم زجر هام و فراموش کردم🥺 بچم وزنش ۲۹۰۰ بود ریزه میزه است واسه بخیه ها هم سِر کردن ولی وقتی روی پوست بخیه زدن دردش مثل درد زایمان بود گفت چون خود پوست سر نمیشه و واقعا دردناک بود اما باز در کل به دیدن بچم می ارزید😍 ایشالا همه یه زایمان عالی و راحت داشته باشن و خودشون و نی‌نی شون سالم بدنیا بیان🥰❤
توصیه آخر اینه که هر طور که شده ماما همراه و بگیرین
مشاهده ۵ پاسخ دیگر