تجربه زایمان طبیعی
خب اول از همه بگم که زایمان دومم بود و از اول خیلی استرس داشتم و میترسیدم چون زایمان اولم اذیت شدم و کلی بخیه خوردم .طبق تاریخ آن تی برام ۱۴اسفند زده بودن روز ۱۳ام صب زود بیدار شدم یکم احساس درد داشتم گفتم بزار اگه بیشتر شد میرم بیمارستان که رفتم دستشویی حس کردم بجز ادرار یه آب داغ داره میاد پاشدم که دیدم آره کیسه ابمه خلاصه آماده شدیم رفتیم بیمارستان ک در طول راه هی ازم آب می‌رفت دیگه رفتیم زایشگاه معاینه کردن گفتن کیسه آب پاره شده و ۲سانت بازم دیگه تا بستری شدم و برام سرم زدن شد ساعت ۱۰ونیم ولی درد زیادی نداشتم کم کم دردام شروع شدن ولی زیاد نبودن و با نفس عمیق رد میکردم ساعت ۱۲دکتر معاینه کرد ۳سانت بودم و قرار بود برسم به ۵سانت برام بی حسی بزنن یهو ساعت ۱حس کردم داره بهم فشار میاد ماما رو صدا زدم گفتم بچه داره میاد ک اومد معاینه کرد دید آره فول شدم دیگه رفتیم رو بخت زایمان و با چند تا زور پسرم ساعت ۱:۱۵دقیقه بدون برش و بخیه با وزن ۳۳۰۰بدنیا اومد

۱۷ پاسخ

عزیزم اگه پیام منو میبینی بگو چیکار کردی که اینجوری زایمان راحتی داشتی من بچه اولمه و خیلی خیلی استرس دارم تور خدا راهنماییم کن

سلام عزیزم خوبی اگه پیام منو میبینی جواب بده لطفا
چطور با دور شکم ک سه هفته عقب بود به شما ختم بارداری ندادن شرایط منم اینجوری چیکار کنم

آفرین چه راحت زایمان کردی
ان شاالله بسلامتی بزرگش کنی

منم نه برش خوردم نه بخیه خیلی راحت بود

بسلامتی عزیزم چقدر خوب آستانه ت سبک بوده

چطور بدون بخیه زایمان کردی عزیزم
رازت چیه؟🥹😂

من دومیه ولی فاصله سنی 11ساله پس برام سخته🥺🥺

خداقوت عزیزم😍
قبلش چه کارایی میکردی؟

خدا رو شکر خیلی خوب بوده
منم زایمان دوممه، زایمان اولم خیلی خوب بود
این دومی رو استرس دارم، انشاالله دومی راحت تر از اولیه

من زایمان دومم راحت بود سریع دنیا اومد گول همینو خوردم سومی خیلی اذیت شدم از اولی بیشتر عذابم دادن

آفرین مبارکه کدوم بیمارستان رفتی

منم طبیعی زایمان کردم خیلی استرس داشتم وا بخیه ها مو بیدونی بی حسی زد

من اولی با دومی ۷ سال فاصله داره پاره شدم🤣ولی اولی خیلی کم تجربه بودم انگار کشتارگاه رفتم خیلی عذاب کشیدم ولی برا دومی تجربه ام بیشتر بود ورزش کردم همش دوش اب داغ میگرفتم پیاده روی زیاد و ماما همراه گرفتم خیلی بهتر از اولی بود بعدشم با امپول بی دردی زایمان کردم

قدمش مبارک باشه، خیلی خوبه بدون برش و بخیه، برا منم دعا کن🫰🏻

وای آفرین بهت دختر بدون برش و بخیه

خانمهایی که زایمان دومشونه اصلا نترسید زایمان دوم خیلی بهتره مخصوصا اگه فاصله با اولی کم باشه ممکن اصلا اذیت نشدم و اون دردهایی ک زایمان اول کشیدم نکشیدم

عزیزم بسلامتی و دلخوش
بچه اولتون با بچه دومتون چقد فاصله دارن ؟

سوال های مرتبط

مامان گیلاس کوچولو💙 مامان گیلاس کوچولو💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
ساعت ۵صبح رفتم بیمارستان معاینه تحریکی کردن بهم دوتا شیاف دادن گزاشتن و ساعت ۶اماده شدم رفتم اتاق دیگه خصوصی بود شوهرم و مامانم میتونستن بیان پیشم کیسه ابم رو پاره کردن و معاینه تحریکی شدید انجام میدادم و شکمم روفشار میدادن که اب ها خارج بشه و مردم زنده شدم به ۴سانت که رسیدم اپیدرال زدن عالی بود تا ۹سانت هیچی نفهمیدم کم کم ورزش میکردم دیگه ۱۰ سانت که شدم همه پرستارا اومدن بالاسرم و متخصص زایشگاه اومدن بالا سرم شروع کرد کمکم کنه کم کم حس اپیرودال داشت از بین میرفت دکترم اومد پرستار بازانو نشست رو تخت و دودستی افتاد رو شکمم و فشار میداد که زایمان کنم من فقط جیغ میزدم میگفتن زور بزن من فقط جیغ میزدم گریه میکردم از درد یهو هم تمام دردا رفت یه چیز داغ اومد رو شکمم کلی هم بخیه خوردم دکترم میخواست برش نخورم ولی خودش پاره شد یک ساعت هم گزاشتن رو سینم تماس پوستی شوهرمم اومد پیشم تا یکساعت بعد بخیه ۳بار معاینه شدم و رفتم بخش تهش بگم خیلیی زایمان سختی داشتم و دیگه هیچ وقت نمیخوام تجربش کنم
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 روزهای ابتدایی تولد
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
سوال:تجربه زایمان طبیعی من :
۱۸ ام ۴۰ هفتم تکمیل میشد و دکترم گفت تا ۱۸ ام دردت نگرفت بیمارستان بستری میشی ۱۶ ام شبش پیاده روی طولانی کردم تند تند راه رفتم اومدم خونه رابطه و بعدش دوش آب گرم بعدش احساس کردم شکمم بیش از حد داره سفت میشه کمرم هم درد میگیره هر دفعه باهاش زیر شکمم هم احساس فشار داشتم گفتم احتمالا یبوست شدم یا مشکل روده هامه تا صبح همینجوری بود و من بیدار رو مبل درازکش بودم گفتم شدید شد برم بیمارستان خلاصه صبح ساعت ۹ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یک سانتی و ان اس تی که گرفت هر پنج دقیقه درد زایمان دیده شد بعد یکساعت دوباره معاینه کرد شده بودم سه سانت بستری شدم دیگه دکتر فرصت داد تا شب خودم پیشرفت کنم نه با آمپول فشار منم درد خاصی نداشتم تا شب ساعت نه و نیم همون سه سانت بودم تا اینکه دکترم گفت آمپول فشار بزنید آمپول فشار زدن و کیسه آبم پاره کردن دردام داشت زیاد میشد و برام غیر قابل تحمل دیگه گفتم اپیدورال بزنن اپیدورال که زدن دردم گم شد و گیج شدم و دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن و من تا ۶ و نیم صبح همینجوری گیج بودم و در حال خواب و بیدار شدن بودم و تا اینکه فول شدم و دکترم اومد و زایمان کردم اصلا دردی نفهمیدم موقع اومدن بچه چون بی حس بودم فقط اینکه شکمم فشار میدادن خیلی بد بود درد داشت و بخیه زدن رو هم اصلا نفهمیدم
ان شاءالله زایمان خوب قسمت همتون🤲
مامان 🎀ملورین🎀 مامان 🎀ملورین🎀 ۱ ماهگی
تجربه زایمان من
امروز ۴۰هفته و ۱ روز بودم اومدم بیمارستان دکترم دید گفت یک سانتی هنوز زمان داری تا۴۱ برو خونه حالم گرفته شد گفتم بچم حرکت ضعیف شده فرستاد نوار قلب بچم یه حرکت کرد اومد گفت بچه حرکت نداره مجبوری با آمپول فشار زایمان کنی خلاصه ساعت ۲بستری شدم آمپول زدن تو سروم تا ساعت۵رو ۳سانت بیشتر باز نشدم دکتر گفت اینجور پیش بره بچه مدفوع میکنه آماده سزارین باشیم چنددقیقه نگذشته یهو کیسه آبم پاره شد درد دوبله شد حس مدفوع داشت دیونم می‌کرد میرفتم دستشویی هیچ الکی دیگه تا ساعت ۷ فول شدم یهو ساعت ۷معاینم کردن گفتن سر بچه معلومه زور بزن باهاشون همکاری نکردم تا ساعت ۷.۴۵ دردم شدید بود فقط داشتم زور میزدم ک گفت سر بچه داره در میاد بردن اتاق زایمان با ۵تا زور محکم بچم به دنیا اومد خداروشکر
بنظرم درد زایمان بهتر از درد بخیه بود بااینکه بی حس کردن بازم ی سری جاهاش کامل سوزن فرو می‌کردن پوستم حس میکردم فقط کارم شده بود جیغ تا خداروشکر تموم شد 🤲🙏
مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مامان نخود مامان نخود ۲ ماهگی
سلام مامان گلیا
چون خیلیا تو ن گفتین تجربه زایمانتو بذار گفتم بذارم
من زایمان دومم بود زایمان اولم تو ۳۶هفته دردم گرفت
این زایمانمم ۳۷ هفته بودم
از هفته ۲۴ انقباض داشتم و شیاف میذاشتم
۳۶ هفته که رفتم دکتر گفت شیافو قطع کن ولی من تا۳۶هفته۴روز گذاشتم
بعد چون گفتم شیاف گذاشتم و استراحت نسبی بودم کم کم ورزش کنم
رفتم پله تمیز کردم البته یه طبقه فقط
فرداشم رفتم حمومو شستم حالت چمپاته
شبشم رابطه بدون جلوگیری داشتم
از فرداش دیدم انقباضام فرق کرده هی تایماش کم میشد
منم هر انقباض یه نقطه میذاشتم
گفتم بذار برم حموم شاید یهو لازم شد برم بیمارستان
دیگه تا از حموم اومدم دیدم ۵ دقه ای شده یهو
رفتم بیمارستان
تا رسیدم ۳دقه ای شده بود
گفت برو بخواب معاینت کنم گفت ۶سانتی تعجب کردم اخه اولیو ۴دقه ای بودم معاینه شدم ۲سانت بودم
گفت کیسه ابتو بزنم بچه بدنیا میاد بذار دکتر بیاد
من دیگه فقط راه رفتم کمر چرخوندم
دکتر که اومد کیسه رو زد زور میومد هی بازم راه رفتم دیگه بعد نیم ساعت بعد کیسه اب رفتم رو تخت زایمان و با بی رمقی زور میزدم اخه هیچی نخورده بودم چندین زور زدم ولی نمیتونستم زیاد رمق نداشتم گفتم برش بزن دکتر گفت نههههه بذار بیاد
دیگه دوتا زور مهم زدمو دنیا اومد وای که راحت شدم
برا بخیمم اصلا اذیت نشدم دوتا بخیه خوردم فقط لگن دردم یکم همین
مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ ماهگی
لطفا کسایی که از طبیعی میترسن نخونن تاپیک قبلی گفتم چرا🧡🧡
تجربه زایمان پارت2



اون حس چندش خیس بودنم یه طرف ساعت 11صبح سوندم در اومد یعنی 3سانت باز شده بودم گفتن بخابم نوار قلب بگیرن نیم ساعت گرفتن ثبت نشد دوباره گرفتن یعنی یک ساعت دراز کشیدم که باز دهانه یک سانت بسته شد دیگه داشت گریم میگرفت دردام بیشترم شده بود باز شروع کردم ورزش کردن تا شیش عصر باز معاینه شدم سه سانت بود بازم دکتر اومد کیسه ابمو پاره کرد که زودتر پیشرفت کنم تا ساعت نه شدم 4 سانت،ماما همراه گرفته بودم اومد پیشم ورزشای داخل وان و توپ رو انجام دادیم ساعت 11ونیم فول شدم زور زدنام شروع شد چون خیلی درد کشیده بودم اصلا انرژی زور زدن نداشتمهی زور میزدم خسته میشدم سر بچمم بزرگ بود نمیومد دیگه دکترا جیغ زدن زود باش بچه خفه میشه زور اخرو زدم اومد بیرون ،ببین درد داشتما هنوز ولی یه حس راحتی گرفتم که انگار اصلاااا درد ندارم چهار تا بخیه خوردم که اصلا نفهمیدم بچمو دادن مامانمو صدا کردن ساعت 12,30 دنیا اومد تا سه هنوز تو بلوک زایمان بودم تا پرستار بخش اومد دنبالم رفتیم بخش ایشالا همه چشم انتظار ها خیلی زود این حسو تجربه کنن😍😍
مامان 👼🏻tanya👼🏻 مامان 👼🏻tanya👼🏻 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
روز سه شنبه بود که هرکاری میکردم بچه بزور تکون میخورد من ترسیده بودم گفتم تا صبح میمونم اگه خوب نشد میرم ان اس تی خلاصه صبح شد ولی همچنان خبری نبود من خودمو رسوندم بیمارستان نزدیک محلمون نوار قلب خلاصه نوار قلب رو گرفت گفت خوب نیست انقباض هم داری باید بستری بشی منم بستری شدم رفتم بالای تخت بعد یه ساعت اومدن یه قرص گذاشتن زیر زبونم برا باز شدن دحانه رحمم فاید نداشت هی دو سانت بودم بعد دو ساعت دیگه که گذشت معاینه کردن فایده نداشت بازم یدونه دیگه گذاشتن خلاصه نه خبری از درد بود نه چیزی تا اینکه اومدن سرم سوزن فشار رو وصل کردن برام بازم فایده ای نداشت و روز دوم اومد که من بستری بودم بازم آمپول فشار رو زدن هی میومدن معاینه ولی من تغیری نکرده بودم تا روز سوم هم اومد اینو بگم قبل اینکه بیام بیمارستان یه دردی میومدو میرفت فکر نمیکردم مال زایمان باشه روز سومم ساعت نه صبح بازم آمپول فشار رو زدن یه ساعت گذشت دردام زیاد تر شد بعد یهو احساس کردم خیس شدم دکترم صدا زدم اومد نگاه کرد گفت کیسه آب پاره شده که ساعت یازده بود یه ساعتی گذشت یکی از پرستارا اومد گفت باید اعضام بشی جای دیگه منم ترسیدم گفتم مگه چی شده گفت چیزی نشده امروز پرستاری که بیاد بی هوشی بزنه نمیاد بیمارستان خلاصه آمبولانس آوردنو منو بردن بیمارستان دیگه اونجا هم از ساعت یک تا نه شب فقط سرم قند میزدن از ساعت نه بازم اومدن سوزن فشار دیگه رو وصل کردن منم کمکم داشت حالم خیلی بد تر میشد معذرت هرچی خورده بودمو بالا آوردم بهشون گفتم این چهارمین سوزن فشاره که میزنن گفت پس چرا گزارش ندادن
مامان جانان مامان جانان ۲ ماهگی
#پارت دوم و روز دوم دردا هم گذشت و صبح سوم دیدم دردام همچنان نا منظم شروع کردم به ماساژ نوک سینه و تحریکشون به مدت یک ساعت که کم کم احساس کردم دردام داره زیاد میشه از ساعت ۱ شب تا ۵ صبح دردام رو با تنفس شکمی و کیسه آب گرم تحمل کردم و ساعت ۵ رفتم زایشگاه که گفتن دهانه رحم ۵ سانت باز شده و بستری شدم به ماما همراهم زنگ زدم و ساعت ۶.۳۰ صبح رسید بیمارستان چون بچه اولم بود و دردا هنوز نامنظم بود تا حدودی بهم آمپول فشار زدن و دردام شدید تر شد منم با تنفس شکمی و ورزش روی توپ و ماساژ نقاط فشاری حدود یک ساعت و نیمی گذروندم و شدم تقریبا ۶.۵ سانت و درخواست بی دردی کردم و اسپاینال شدم از ناحیه کمر خیلی خوب بود البته یکم خارش داشتم بعدش که بهم ی آمپول زدن و برطرف شد و تا ۱۰ سانت بی حس بودم ولی وقتی بچه میخواست زور بده و بیرون بیاد خییییلی درد داشتم و حس فشار با تمام قدرت زور میزدم ولی بچه نمیومد حدود ۱۵ ۲۰ دقیقه با تمام توانم داشتم زور میدادم و رمقی برام نمونده بود بالاخره بعد آخرین زور بچه بیرون اومد