۸ پاسخ

اگه میخوایی خوشیات موندگار باشن برات دیگه جلوی کسی نگو . هیچ کس .‌حتی نزدیکان

مگه نگفتی چهارسانت باز شدی چرا نگه نداشتنت

منکه همیشه خودم و شوهرم بودیم مامانم اصن ی،بارم باهام دکتر نیومد...شب،زایمانمم خالم پیشم بود

منم اگر مادر داشتم شوهرم بحث نمیکرد سراینکه کی بیاد بیمارستان....همش میگ این همه رفتن سزارین توام یکی چرا ب خانوادت خبردادی ک دخترخالت یا دخترعمت بیاد بهشون بگو نمیخان بیان🥲🥲🥲

ای خدا 🥹🤲🏻😍❤️واقعا خدارو شکر بابت وجودشون منم ۹ ماه کامل زندگیش ول کرد تو خونه از من نگهداری میکرد

واااییی ۳۲ هفته ک خیلی زوده چرا بستریش نکردن نامردا
خاک بر سر شوهر الدنگش

خدا همه مامانا رو واس ماها سالم و شاد نگه بداره.... من خودم تهرانم مامانم تبریز دور زایمان طبیعی رو خط کشیدم چون مامانم کنارم نباشه نمیتونم ینی کل دنیا باشه مامانم نباشه نمیتونم و نمیخام..و میدونمم اگه میگفتم طبیعی مامانم از دلنگرونی روانی میشد بیچاره واس همین سزارین میکنم ایشالا

هیییییی مادر بزرگترین نعمته به منم مادرم سرپسرم بود هیچی نفهمیدم تایک سال که کنارم بوددد ولی بعدش خیلییی سخت شد...
الان سر این تنهای تنهام نه مادرم هست نه شوهرم....

سوال های مرتبط

مامان 🐣𝐛𝓐𝐑∂ί𝓪🐣 مامان 🐣𝐛𝓐𝐑∂ί𝓪🐣 روزهای ابتدایی تولد
مامان آقا شاهان مامان آقا شاهان ۱ ماهگی
سلام خانم ها منم اومدم تجربه زایمان طبیعی رو بهتون بگم جمعه ساعت ۱۲ بود دیدم بچه انگاری میلرزه تو شکمم خیلی نگران دلواپس شدم رفتم بیمارستان آن اس تی بدم ک گفتن باید معاینه بشی رفتم معاینه شدم گفت خانم ۳ سانت باز شدی بدون هیچ درر و فشارم بخاطر استرس زیاد بالا بود ۱۴ بود اونام گفتن باید بستری شی و زایمان کنی تو هفته ۳۹ هفته ۲ روز رفتم بالا از ساعت ۳ تا ۵ درد نداشتم کم کم دردام شروع شد وای خیلی سخت بود بعد هی میومدن معاینه شدم ۶ سانت با درد فراوان میگفت ورزش کن منم ورزش کردم ی خانم مامایی ک خدا خیرش بده اومد کمکم کمرم ماساژ میداد دکترا گفتن ۶ سانتی همون خانم اومد بهم گفت ک دهانه رحمت باز باز بچه من احساس میکنم سرشو و ی دفعه دردام شدید شد پسر گلم بدنیا اومد ساعت ۱۱ پنجاه هفت دقیقه اون ک اومد تموم دردام از بین رفت و منتظر جفت اونم اومد خیلی قشنگ بخیه زدن در کل خیلی بهتر از زایمان سزارین بود درد زیادی هم نکشیدم ولی گذشت خداروشکر ایشالله همه بسلامتی فارغ بشن
مامان رستم دستان مامان رستم دستان ۳ ماهگی
تجربه فرزند اوری ۴۰ هفته....
دیشب ساعت ۸ بخاطر درد اومدم بیمارستان ک گفتن دردت کمه و دهانه رحم باز نشده ....
گفتن دوروز دیگه بیا برای بستری ،خلاصه رفتم خونه تا صبح خوابم نبرد از درد معده ...
از ساعت ۳ زیر دلم درد گرفته بود تا ۷ صبح ک شک داشتم برم بیمارستان
بعد زنگ زدیم ب ماما بیمارستان و شرایط گفتیم ،گفت بیاید الان
تا بیمارستان هم ترافیک بود هم راه زیاد و من درد داشتم و با نفس کشیدن کنترلش میکردم...
رسیدم بیمارستان ،ماما گفت ،دیشب اومدی و چیزی نبوده حالا بیا معاینه کنم ...
و دردمم زیاد بود ،خلاصه معاینه کرد گفت ۵ سانت
برو اتاق زایمان ...۸ صبح رسیده بودم بیمارستان و با ورزش و معاینه فول شدم اما بچه پایین نمیامد و ماما دست کرده بود داخل ک زور بدم
خلاصه امپول فشار هم زدن و اون زور دادن ها جونم گرفت از شدت درد
اما سر بچه اومد و خانم رحیمی شاهکار و بسیااااار با تجربه و ماهر
هرچی پول میگیره نوش جونش باشه منکه ازش راضی ام خدا هم ازش راضی باشه...
.
ب وقت ۱۵ دی ،۳ رجب
مامان هوراد 👶🫧 مامان هوراد 👶🫧 ۳ ماهگی
پارت دو : گفتم من ک سزارینم برای چی معاینه،گفتن باید معاینه کنیم ب دکترت بگیم ب زور گذاشتم معاینه کردن درد داشت باید خودتو شل کنی🥲ولی دردش همون لحظه اس،گفت یه انگشت دهانه رحمت باز شده خونریزیتم بخاطر همونه،گفتن دکترت جمعه ها نمیاد میتونی با دکتر مقیم زایمان کنی،منم ک ب امید دکتر کریمی رفته بودم اون بیمارستان گفتم ن زایمان نمیکنم باید خودش بیاد.گفتن یا بستری شو یا با رضایت خودت اگه خونتون نزدیکه برو خونه ساعت ۳ شب بیا تا کاراتو انجام بدیم دکترتم میاد،دیگه من رضایت دادم خونه خواهرشوهرم نزدیک بود رفتیم اونجا گفتن کلا دراز بکش دردات شروع شد بیا.
درد ک داشتم بدتر شده بود هر پنج دیقه یبار میگرفت ول میکرد از کمرم شروع میشد میزد ب دلم کل بدنم و پاهام درد میگرفت خلاصه ب امید اینکه با دکترم عمل کنم تا شب تحمل کردم ولی داشتم زمینو گاز میگرفتم دیگه همسر و مامانم اعصابشون خورد شد گفتن هم داری درد طبیعی تحمل میکنی بعد میخای سزارین شی،دیگه نمیتونستم تحمل کنم اماده شدم رفتیم بیمارستان،نوار قلبشو گرفتن با حرکتش خوب بود،دکتر مقیم گف بزار معاینت کنم
با کلی درد معاینه کردگف پنج سانتی
ادامه..
مامان کشمش مامان کشمش ۱ ماهگی
اومدم تجربه زایمانمو بگم 😎 پارت 1
خوب من حدود یه هفته قبل معاینه شدم و دکتر گفت دوسانتی و ورزش پیاده روی داشته باش تا یه هفته ده روز دیگه زایمان میکنی البته برا این دوسانتی درد خاصی نداشتم تا روز شنبه که دکتر نوار قلب نوشته بود برام رفتم بیمارستان نبی اکرم هم زایشگاشو ببینم هم نوار بگیرم که اونجا دکتر باقریان بهم معرفی کردن گفتن دستش برا معاینه خیلی سبکه نوار قلب هم انجام دادم خوب بود فرداش با دندون درد بیدار شدم‌پیش دکتر باقریان نوبت داشتم با همون دندون درد رفتم معاینه کرد و گفت همچنانی دوسانتی اومدم خونه هم دندون درد داشتم هم درد پریودی ولی نسبت به معاینه قبلی دردش بیشتر بود حالا فک کنین دندونم داشت دهنمو سرویس میکرد یکم نشستم بعد با خودم گفتم درد پریودی که دارم برا پرت کردن حواسم از دندون پله بالا و پایین برم شروع کردم به پله نوردی یه نیم ساعت پله رفتم نیم ساعتم پیاده روی کردم اومدم خونه حدود یه ساعت بعد حس کردم که دردم از حالت درد عادی داره خارج میشه و کمرم میگیره ولی نمیکنه دیگه تا حدود دو سه ساعت بعد واقعا احساس درد داشتم شکمم می‌گرفت همراه باهاش درد پریودی نسبت شدید که هی فاصله دردا کمتر میشد سعی کردم بیشتر دردمو تو خونه بکشم و با تنفس و ورزش کنترلش کنم تا ساعت 9صبح که دردام پنج‌ دقیقه یه بار و شدید شد که رفتم بیمارستان