چقدر دوست داشتم مادر خوبی باشم کل بارداري این روزا رو تصور می‌کردم ک خودم همه کارامو بکنم طبیعی زایمان میکنم و اينا ولی همچی برعکس شد دلسرد شدم ازهمه چی مغزم خالیه بچم کوچولوهست حتی میترسم دست بزنم بهش فقط شیرش میدم بقیه کاراشو مادرشوهرم انجام میده چقدر من بی لیاقتم دیشب ک شیر پرید تو گلوش بدنم می لرزید مادرشوهرم مونده بود فقط گریه کنه چون نفس بچه رفت دیگه مجبوری نشستم رو زمین شیرش دادم با اینکه بخیم درد میکرد ولی مادرشوهرم گفت میتونی بشینی رو زمین این همه مدت بچه رو اذیت کردی خوب شیرش نمیدادی گناهش چیه همش فیلم بازی کردی برامون این مدت همش رو تخت خوابی این بچه اون دنیا یقتو میچسبه من فقط سکوت کردم شوهرمم بود آخه من فقط دو روزه بخیم دردش کمتر شده میتونم بشینم رو زمین اونم خم میشم برا بچه کلی درد میکنه بعد صبح بهم گفت بسه دیگه این مدت همش رو تخت خوابيدي بچه رو اذیت کردی پایین بخواب بچه چيزيش بشه فکر کردی من زندت میذارم نه والا مسخره همه میشی و این حرفا هواست به زندگیت باشه به شوهرت بچت خونت خیلیا حسودن برا زندگیت من سکوت کردم فقط انگار من واقعا از خدامه که پوشک بچمو عوض نکنم یا اینکه قنداقش کنم و اينا یا از خدامه شوهرمو خونمو ول کنم چرا نمیفهمن من درد دارم بخیم درد میکنه این دو روزه میتونم بشینم هعي واقعا دلسرد شدم از زندگیم چ مادر بدی ام 💔

۲۲ پاسخ

از زایمان خوب میشی عزیزم مامانت پیشت نیست باز مادر بهتر از مادر شوهره

من ۴۱ روز از زایمان گذشته خونه مامانم هستم همه کارو شو مامانم انجام حتا نمیزاره خونه خودم برم میگه ۴ ماه ک شد بعد برو

عزیزدلم تو اصلا مادر بدی نیستی🥺 اینم به خودت نگو! تو نیاز به استراحت داری و باید اول خودت حواست به خودت باشه تا زودتر سر پا بشی. تو نه ماه نینی رو‌ تو شکمت داشتی تغذیه‌اش کردی بعدشم دنیاش اوردی تو معجزه کردی دختر الانم که داری شیرش میدی🥹♥️

چه مادرشوهر پرو و بی ادبی
زن بعداز زایمان باید تا 40 روز استراحت کنه

مادرتون اگه اهواز بنظرم برو خونه بابات بهتر از موندن پیش مادرشوهره

بعدیک ماه خوب میشی این روزا هم میگذره عصبی نشو که شیر رو عصبی بدی به بچه با عشق بهش شیر بده
من همون روز دوم نشسته به بچه شیر دادم دردناکه ولی هیچی نمیشه
اگه درد زیاده شیاف بزار

ببین درد بخیه هاتو درک میکنم
من زایمان طبیعی بودم هنوزم بخیه هام خیلی اذییت میکنه
وای اینکه به مادرشوهرت اجازه میدی همچین حرفایی بزنه رو درک نمیکنم چرا اینقدر بهش رو دادی پرو شده
نینی منم ۳ کیلو ولی بدون ترس اینا بغلش میکنم شیرش میدم پوشکشم ۲ روزه خودم عوض میکنم
یکم اعتماد به نفس داشته باش هیچی نمیشه، اصلا نترس بچه خودته همونجوری که تونستی از پس ۹ ماه حاملگی بر بیای از پس بزرگ کردنش هم بر میای اصلا خودتو سرزنش نکن و نترس

واقعا به شورت هیچی نمیگی ننش انقد گوه میخوره؟؟
بابا یکم زبون داشته باش
جوابشو بده😡
چند سالته؟؟

ببین منم اینجوری بودم ولی با (یفت)(جفت) اگ عربی میدونی چیه میزاری تواب گرم و میشینی تانیم ساعت بخیه هات زود میفتن و اصلا هیچ دردی حس نمیکنی و دوما خودت باید بلد باشی اینکارارو انجام بدی من بچمو با دستمال مرطوب پاک میکردم خودت اینارو انجام بده هی به خودت تلقین نکن من مادره بدی ام من هیچی بلد نیستم بقیه بد روت فکر میکنن حرف بقیه برات مهم نباشه سعی کن از یفت استفاده کنی من از ترمیم کننده هم استفاده کردم پامیشدم اینا کارامو انجام میدادم درد داشتم ولی تحمل میکردم پوشک ولباس و همه چیه بچه رو خودم عوض میکردم نمیزاشتم کسی کاراشو انجام بده فقد زن عموم حمومش میداد همین

بچه اولته گلم یکم ناواردی من ازروزی ک سزارین شدم بااینکه وحشتناک درد داشتم همه کارای بچمو خودم میکنم پوشکشو عوض میکنم لباسشوعوض میکنم خودم حمومش کردم فقط روز اول عملم مامانم پوشکش کرد

ببین گلم هرچی بیشتر راه بری بخیه هات زود تر خوب میشن تو نهایتن باید چن روز دیگه بری بکشیدشون بعدشم سعی کن کارای بچتو خودت بکنی تا منت سرت نباشه چون تا عمر باشه این منتا هست

گلم چه ربطی ب تخت داره خودم از وقتی ک زایمان کردم رو تختم میشینم شیرش میدم

عزیزم همه همینجورین تابیست روزبه بعدهمه کاراشومیتونی انجام بدی بااون همه دردوبخیه چه جوری میخوای بهش برسی منم فقط واسه شیرش برش میداشتم بعدکم کم کاراشومیکردم

ای جانم
قربونت برم
چون امید داری ک کارا رو انجام میده شما فکر میکنی نمیتونی.
بگو بره خونه اش
خدات بزرگه
خودت دست ب کار شو
ببین چقد توانایی
فدات شم خدا هر ثانیه همرات و کمکته

عزیزم چرا درد داری؟
اگه دردت غیرطبیعی و زیاده برو دکتر معاینت کنه
اگه زودتر سرپا بشی و راه بری برای خودت بهتره❤️

تواصلا بی لیاقت نیستی کاملا حق داری هیچکس نمیدونه اون مادرچه دردی روتحمل میکنه .میتونی به بغل درازبکشی شیرش بدی خودتم راحتتری ‌مادر اولی هستی کاملا حق داری بترسی عوضش کنی یا حتی بلندش کنی همه مامان اولیا همین حساروتجربه کردن .اون از بی فکری خودشه این حرفاروبهت زده توکامل هستی که تونسی ۹ماه ازبچه تورحمت نگهداری کنی.و دردشدیدبخیه زایمان تحمل کنی تا نوه شونو دنیابیاری تا یک ماهگی همه چیز به روال عادی میرسه و توهم خیلی خوب یادمیگیری چکارکنی

عزیزم میدونم درد داری و اذیت میشی اما این روزا می‌گذره شیاف بذار سعی کن کارای بچه رو خودت بکنی

عزیز دلم خودتو ناراحت حرفای بقیه نکن

تو حق داری که درد داشته باشی حق داری که هنوز خیلی چیزا بلد نباشی حق داری اگه بچه شیر پرسد گلوش دست و پاهات بلرزه و بپرسی
تو نیاز داری که تا چند ماه کسی بهت کمک کنه و این حق توعه
به خاطر این چیزایی که حق توعه خودت سرزنش نکن و مادر بودنت زیر سوال نبر
اگه میبینی مادرشوهرت برا کاری که برات می‌کنه منت می‌ذاره با شوهر درمیون بذار یه فکری بکنید که این وسط تو اذیت نشی

مقصر تونستی عزیزدلم
همه مون این درد داشتیم ولی اطرافیان مون واقعا متوجه نمیشن
مادرشوهر اسکلت هم بجایی این حرفا باید به تو قوت قلب بده باید باهات خوب رفتارکنه که افسردگی بعداز زایمان نگیری
حسودتر از این مادرشوهرا دیگه نیست
غلط میکنن همه بهش بگو اگه خسته شدی برو خونت دستت دردنکنه تا الان بهم کمک کردی از الان به بعد کمکم نکن
یکم باشوهرت بشین منطقی حرف بزن بگو نمیتونم سعی کن چندروز کمکم کنی تو بلندشدن نشستن تو بچه عوض کردن منکه جایی خون نیومدم زندگی مشترک جفتمونه
پس سعی کن الان بیشتر کنارم باشی
ببین واقعا شوهرت درکت میکنه کمکت میکنه یانه

عجب خانواده ای حرفهایی میگن گناه ت چیه مگه

مگه چند کیلو هس؟بچت

سوال های مرتبط

مامان ایلیا💜 مامان ایلیا💜 ۲ ماهگی
زیر عمل فقط داشتم خدارو صدا میزدم و گریه میکردم دکتر گفت چرا گریه میکنی؟مگه صدای گریه اشو نمیشنوی؟حالش خوبه داره گریه میکنه دیگه گفتم سالمه؟گفت آره چرا نباشه فقط کوچولوعه🥹پسر من با وزن ۹۵۰ گرم بدنیا اومد اندازه عروسکه🥹بچه رو بردن ان آی سیو منم بردن ریکاوری و کم کم بی حسیم رفت و دردام شروع شد ولی من فقط واسه بچم گریه میکردم چی از زایمانم تصور کرده بودم و چی گذرونده بودم....زمین تا آسمون با هم فرق داشتن ولی بازم شکر..یکساعت رو ریکاوری بودم و بعد منو آوردن کنار یه تخت دیگه که ببرنم بخش و بهم گفتن خودتو بکش رو تخت!!!بلندم نکردن بهم گفتن خودتو بکش رو تخت!!! و من مردم تا اینکارو کردم یکساعت از عملت گذشته تقریبا بی حسیت رفته و باید همچین کاری بکنی!!با اون تخت آوردنم بخش و بردنم تو اتاق و دوباره کنار تخت گفت خودتو بکش رو تخت!اصلا به همراهام زنگ نزده بودن که من اومدم بخش و بیان کمکم کنن یا حتی خودشون همچین کاری بکنن..و من بخاطر بچم تحمل کردم چون اونجا برای بچه های نارس بهتر از جاهای دیگه بود🙂نیم ساعت گذشته بود و تازه به خواهرم اطلاع دادن من اومدم بخش و من زار زار از دوری بچم گریه میکردم چون نمیدونستم حالش چطوره چون ندیده بودمش(ادامه تاپیک بعد)
مامان محمد حسن 🩵 مامان محمد حسن 🩵 روزهای ابتدایی تولد
از ساعت ۱۱ که ورزشارو شروع کردم خیلی سخت بود...فاصله دردا کم شده بود و شدتش زیاد یکی از ورزشا این بود که درد شروع می‌شد پاهامو میکوبیدم زمین اول پای راست بع پای چپ و این خیلی سخت بود که با وجود اون درد پا رو بیاری بالا بکوبی زمین بعد درد که قطع میشد کمر و باسن رو چپ وراست و حالت قر دادن انجام میدادم...ماما همراهم واقعا انگیزه می‌داد بهم یکی دیگه از ورزشا رو توپ بود که درد شروع میشد رو توپ بالا پایین میشدم درد که قطع میشد چپ و راست..از ساعت ۱۲ دیگه نتونستم ورزشارو ادامه بده دردا دیگه زیاد شده بود رفتم رو تخت برای نوار قلب همینطوری که رو تخت بودم ماما همراه موقع درد کمرمو ماساژ میداد خیلی خوب بود واقعا ماساژ رو من خیلی تاثیر داشت..چون میگف بعد ضربان قلب میریم سراغ ورزشا ولی وقتی دید ماساژ انقد تاثیرش خوبه همینجوری ادامه دادیم تا ساعت ۱و ربع اینا که گفتن فول شدی و آماده ای برای زایمان...این زورای آخر و شدتش خیلی مهمه هی باید نفس بگیری و زور بدی قسمت پایین مثل مدفوع کردن حدود ۴۵ دقیقه طول کشید تا دیگه نفس مامانش بدنیا اومد
و اونجا بود که سبک ترین آدم روی زمین بودم و دیگه هیچ دردی نبود بعد از اینکه بدنیا اومد گریه میکرد تا تمیزش کنن ولی وقتی گذاشتنش رو سینه ام آروم آروم شد و فقط نگاه میکرد از خدا میخوام همه ی خانوما این لحظه زو تجربه کنن
واقعا زایمان من جز زایمان های طولانی بود ولی خب خداروشکر که به سلامتی تموم شد و من از اون دردا هیچی یادم نمیاد
ولی به نظرم حتما ماما خصوصی بگیرید هم از لحاظ جسمی و هم روحی خیلی کمکتون میکنه💪🏻