۱۵ پاسخ

من میگم خووووووشبحال اونایی که سال اول خاسته یا خدا خاسته باردار شدن ..دختر برو خداتو شکر کن ۱۰۰۰ جلویی..ب کسیم ربط نداره تا حالا هر چی بوده تموم شده ازین پس رشد کردنش و ببین و روزی هزاران بار شکر کن که بی منت و زحمت نعمت بهت داده ..ابجی من ۱۲ ساله داره التماس خدارو میکنه برا یدونه

زود بیاری میگن وا چه زود آوردی
دیر بیاری حتما مشکلی چیزی دارن نمی یارن
یه سال بعد بیاری یه کم دیگه برا خودتون تفریح میکردین بعد میاوردین
بیمه نداشته باشی میگن کاش اول بیمه میکردین بعد میاوردین خونه ماشین هم همین جور
پس تو هر کار کنی مردم یه چیزی میگن
خودت اذیت نکن از این به بعد بیشتر به خودت و دخترت خوش بگذرون و به این فکر کن وقتی دخترت به سن مثلا ازدواج رسید یه مادر جون داره که چون اختلاف سنی شون باهم کمتره بهتره میتونه دخترشو درک کنه 😘😘

عزیزم من ۱ سال بعد باردار شدم همه گفتن وااای چه زود کلی حرف شنیدم از بقیه حالا که جاریم دوتا داره با فاصله ۲ سال بزرگش هم از دخترم ۱۰ ماه کوچیکه همونا میان بهم میگن تو چرا نمیاری دومی رو زود بیار و اینا
میخواستم بگم که هر کاری بکنی ها یه چیزی برای گفتن پیدا میکنن😬🫢

واااااا
ب مردم چ

خواهر شوهر من ی سال اول ازدواج جلوگیری کرد الان دو سال میگذره باردار نمیشه
بازم مردم حرف میزنن
در هرررر صورت مردم جرف برا گفتن دارن

از این به بعد رو دریاب

یه نی نی دیگه بیار
و یعااالمه خاطره خوب بارداری و نوزادی بساز

من پشیمونم چرا همون سال اول بچه دار نشدم.بعدش خیلی باشوهرم بهتر شدیم و زندگی شیرین تر.الانم دوس دارم باز بچه دارشم

من همون شب اول باردار شدم نمیدونستیم زود میگیره ایقد حرف شنیدم ایقد مادرشوهرم گفت اینو قائم کنین پیش کسی نگین آبرومون میره ایقد گفت این بچه ماله عقده بچم ک اومد دنیا حسی بهش نداشتم ایقد ک حرف شنیده بودم

من بعد پنج ماه باردار شدم
اتفاقا خوب هم شد
ب

منم همچین حسی دارم به زور اطرافیان آوردم هی گفتن تو خونه تنها نشستی چه میکنی بچه بیار سرگرم بشو یا گفتن وای فلانی دیر اقدام کرد بچه دار نشد هزار تا حرف الانم پسرم به شدت لجباز و شیطونه گاهی میگم اگه آمادگی داشتم یا خیلی چیزا شاید الان پسرم بعضی رفتارارو نمیکرد حاملگیمم ک پر استرس بودم گفتن بچه مشکل سندروم دان داره و ازمایش اشتباه بود شکر خدا سالم بود بعدشم ماه اخر مامانم فوت کرد یه هفته بعد ۴۰امش پسرم بدنیا اومد هیچ نفهمیدم چی شد از کجا اومد تموم شد این ۳سال
کاش زمان برگرده عقب واقعن🥺

وااااا به کسی چه
من خودم خواستم نهایت لذت رو هم بردم بازم بخوام بازم میزام به کسی ربطی نداره

منم همون تو دوران نامزدی یازده ماه بعد حامله شدم منم هیچ لذتی نبردم و الان میگم کاش زمان برگرده عقب

به کسی چه مربوط ببین تو خودت دچار مشکل شدی .این قانون که من برای خودم زندگی میکنم و حرف مردم برام مهم نیست رو با خودت هر روز زمزمه کن و هر کسی هر چی میگه رو تو زندگیت تاثیر نده

دیر رسیدن بهتر از هرگز رسیدنه

این مطلب تنها برای سرعت ماشین نیس.همین که الان به این فک افتادی.
از الان میتونی از لحظه هاش لذت ببری و باهاش دوستی کنی.بهار الان درک داره و نوزادی همون بشور بپوشون و خوردنش بود.الان به دوستی باهات نیاز داره.الان باهاش برو خرید برو گردش.اصلا باهاش برقص بازی کن و از لحظه های الانش برا خودتو بهار خاطره بساز

منم نه ماه بعد باردار شدم
ولی به کسی مربوط نیست هر چی که شده
ولی ما خودمون خواستیم

سوال های مرتبط

مامان نرگس و فاطمه مامان نرگس و فاطمه ۴ سالگی
مامان یاسین مامان یاسین ۳ سالگی
سلام
مامانا من چرا حس میکنم مادر خوبی برای پسرم نیستم حس میکنم مادر کافی واسش نبودم من یه دختر تنها بودم که از بچه داری سردرنمیاوردم به هوای حرف مادرم گذاشتم بچه دار شدم ولی متاسفانه مامانم فوت کرد و من موندم بی تجربگیام که باعث شد پسرم رفتار خوبی نداشته باشه یهو پرخاشگری میکنه میاد میزنه چیزی بخاد نخریم جیغ و داد میکنه حس میکنم خودمم مادر خوبی براش نبودم الان میبینم بعضی مامانا میشینن قشنگ با بچه هاشون کار میکنن من تا به حال هیچ کاری باهاش انجام ندادم جز اینکه رنگارو یادش میدم چیزای بزرگ و کوچیک و عدد هارو میدونه ولی نه به ترتیب و اسم بعضی حیواناتو حس میکنم مادر خیلی بدی بودم واسش🥺🥺مادر کافی براش نبودم البته تقصیر اطرافیانم بوده چون مادرنداشتم تو بچه داریم دخالت کردن و همش سرزنشم میکردن باعث میشدن همش باوحرفاشون ب حوصله باشم اعصاب داغون😭😭😭😭 الانم حس میکنم من مادر کافی برا بچم نبودم مادری نبودم ک براش وقت بزارم کاش من بجای مامانم میمیردم 😭😭😭😭
مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
بچها بیاین کمک
من یه مشکلی دارم و حس میکنم الان داره تو زندگیم اثر میزاره من قبل ازدواج خیلی مثبت بودم یعنی واقعا از رابطه سر درنمیوردم و نمیدونستم چ اتفاقی قراره بیوفته و اینکه خانواده خیلی سختگیری داشتم و خودمم خیلی خجالتی بودم بی تاثیر نیس خلاصه با ادمی ازدواج کردم که به شدت گرم بود بعد عقد ازم رابطه میخواست و من نمیزاشتم و میگفتم تا عروسی ن یه بار شوهرم یه داستانی تعریف کرد بماند چ داستانی و بعد از اسرار زیاد من قبول کردم اوایل عروسیمون هم زیاد رابطه داشتیم ولی من بیشتر به خاطر همسرم رابطه داشتم مثل اون گرم نبودم ولی خب بدمم نیومد بعد بچه خیلی رابطمون کمتر شد همسرم خیلی میومد طرفم و من بیشتر پسش میزدم واقعیتش یکم به اندامم حس خوبی ندارم یکم لاغرم و اینکه رو تمیزی و حموم قبل رابطه و بچه خواب باشه و اینا حساس بودم شوهرمم وقتی چند بار میومد و میگفتم نه بهش برمیخورد و باد میکرد الان من به جایی رسیدم که میل جنسیم صفره و شوهرمم یکم سرد شده و تازه فهمیدم این موضوع چقدر تو زندگیمون و اخلاق همسرم تاثیر داره ..به نظرتون چی مصرف کنم میل جنسیم زیاد شه و به همسرمم بدم ..شما بعد بچه این مشکل و داشتین همچین مواقع بچهاتونو چیکار میکنین من همسرم شبا زود میخوابه و روزام درگیر اداره و اسنپ و درسخوندن حتی تعطیلات نمیدونم چجور باید همه اینا رو تنظیم کنم که بین رابطه هامون فاصله نیوفته