سلام
مامانا من چرا حس میکنم مادر خوبی برای پسرم نیستم حس میکنم مادر کافی واسش نبودم من یه دختر تنها بودم که از بچه داری سردرنمیاوردم به هوای حرف مادرم گذاشتم بچه دار شدم ولی متاسفانه مامانم فوت کرد و من موندم بی تجربگیام که باعث شد پسرم رفتار خوبی نداشته باشه یهو پرخاشگری میکنه میاد میزنه چیزی بخاد نخریم جیغ و داد میکنه حس میکنم خودمم مادر خوبی براش نبودم الان میبینم بعضی مامانا میشینن قشنگ با بچه هاشون کار میکنن من تا به حال هیچ کاری باهاش انجام ندادم جز اینکه رنگارو یادش میدم چیزای بزرگ و کوچیک و عدد هارو میدونه ولی نه به ترتیب و اسم بعضی حیواناتو حس میکنم مادر خیلی بدی بودم واسش🥺🥺مادر کافی براش نبودم البته تقصیر اطرافیانم بوده چون مادرنداشتم تو بچه داریم دخالت کردن و همش سرزنشم میکردن باعث میشدن همش باوحرفاشون ب حوصله باشم اعصاب داغون😭😭😭😭 الانم حس میکنم من مادر کافی برا بچم نبودم مادری نبودم ک براش وقت بزارم کاش من بجای مامانم میمیردم 😭😭😭😭

تصویر
۶ پاسخ

منم مث توم مادر نداشتم تنهایی پسرمو بزرگ کردم منم در همین حد یادش دادم و میشینیم باهم نقاشی میکشیم کم کم یاد میگیرن سخت نگیر بزار تو دنیای بچگیش بمونه همش به مرور یاد میگیرن

عزیزم خدامادرتو رحمت کنه🖤
ولی هیچوقت دیر نیست الان شروع کن به تغییر و وقت گذاشتن مطمئن باش که رفتار پسرت هم تغییر میکنه.
بعدم هیچوقت خودتو مقایسه نکن. شرایط زندگی هر فرد و وضعیت مالی هر فرد متفاوته . حس ناکافی بودن نگیر اصلا. من خودم بعضی روزا کلی انرژی دارم و کلی وقت مفید برای پسرم میزارم و اون روز و عکس و فیلم میگیرم و بعضی وقتا هم به اشتراک میذارم و کلی وقتا هم هست که اصلا از صبح تا شب با بچم حرفم نمیزنم🤣خب اون روزا هم طبیعیه که نمیام به کسی بگم که از صبح بچم پای تی وی و موبایل بوده. کلا خودتو با آدمای مجازی مقایسه نکن .
ولی از همین امشب شروع کن هیچوقت دیر نیست . حسرت خوردن بدترین کاره

خدا مادرتو بیامرزه 💔
مادر من زنده بود انگار چقدر کمکم بود.....شش ماه یبار میاد خونمون اونم دو سه ساعت دعوت کنم بیاد
من میرم اونم کاراش به عهده خودمه همه کاراشم خودم کردم
از الان شروع کن هرکاری خواستی انجام بده بچه اس هنوز این چیزام کع یاد دادی کافیه مثلا الان بشینه ضرب تقسیم بکنه فایدش چیه همونارو مهد مدرسه یاد میدن

سلام عزیزم روح مادرت شاد، کی گفته تو کادر خوب یا کافی نیستی همه ی مامانا یه جاهایی کم میارن یادت باشه هیشکی کامل نیست در ضمن لجبازی هم جزو مراحل رشد بچه هاست، به خودت زمان بده ان شاءالله همه چی درست میشه همه و حتی خود شما مطمعنم صدتو برای بچت گذاشتی پس خودخوری نکن

ببین منم تک فرزند بودم و حتی یک بچه هم از نزدیک ندیده بودم .چ برسه ب بزرگ کردنش. اما اصلا خودمو پایبند ب دیگران نکردم. از قبل از تولد بچم کلی دوره های آنلاین از نحوه زایمان کردن گرفته تا دوره تربیت بچه. تربیت جنسی .نحوه تغذیه بچه. بازیهایی ک بابچه باید بکنی. نحوه از شیر گرفتن.نحوه از پوشک گرفتن. همشو آنلاین دوره میگذروندم و هیچی ب دیگران خودمو متکی نکردم. الانم شما کاری ک میتونی بکنی اینه ک ی دوره تربیت فرزند آنلاین شرکت کنی و ببینی مشکلات رفتاریت بابچت چه چیزایی هست. همونا رو ک اصلاح کنی رابطت بابچت ک بهتر بشه بقیه مسیرو بهتر میتونی سپری کنی

عزیزم خدا رحمت کنه مادرتو💔
ولی این چیزایی که گفته خوبه که
بازم دیر نشده بیشتر باهاش وقت بگذرون

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
بچها بیاین کمک
من یه مشکلی دارم و حس میکنم الان داره تو زندگیم اثر میزاره من قبل ازدواج خیلی مثبت بودم یعنی واقعا از رابطه سر درنمیوردم و نمیدونستم چ اتفاقی قراره بیوفته و اینکه خانواده خیلی سختگیری داشتم و خودمم خیلی خجالتی بودم بی تاثیر نیس خلاصه با ادمی ازدواج کردم که به شدت گرم بود بعد عقد ازم رابطه میخواست و من نمیزاشتم و میگفتم تا عروسی ن یه بار شوهرم یه داستانی تعریف کرد بماند چ داستانی و بعد از اسرار زیاد من قبول کردم اوایل عروسیمون هم زیاد رابطه داشتیم ولی من بیشتر به خاطر همسرم رابطه داشتم مثل اون گرم نبودم ولی خب بدمم نیومد بعد بچه خیلی رابطمون کمتر شد همسرم خیلی میومد طرفم و من بیشتر پسش میزدم واقعیتش یکم به اندامم حس خوبی ندارم یکم لاغرم و اینکه رو تمیزی و حموم قبل رابطه و بچه خواب باشه و اینا حساس بودم شوهرمم وقتی چند بار میومد و میگفتم نه بهش برمیخورد و باد میکرد الان من به جایی رسیدم که میل جنسیم صفره و شوهرمم یکم سرد شده و تازه فهمیدم این موضوع چقدر تو زندگیمون و اخلاق همسرم تاثیر داره ..به نظرتون چی مصرف کنم میل جنسیم زیاد شه و به همسرمم بدم ..شما بعد بچه این مشکل و داشتین همچین مواقع بچهاتونو چیکار میکنین من همسرم شبا زود میخوابه و روزام درگیر اداره و اسنپ و درسخوندن حتی تعطیلات نمیدونم چجور باید همه اینا رو تنظیم کنم که بین رابطه هامون فاصله نیوفته
مامان امید مامان امید ۳ سالگی
دلم خیلی گرفته
کاش میشد آدما اندازه یه سر سوزن سرشون تو لاک خودشون باشه وانقدر تو هرچیزی سرک نکشن وآدمارو باحرفا ورفتاراشون نرنجونن..
من به حد کافی توی زندگیم رنج وعذاب دارم،من یه مادرم باهمه کم وکاستیام...خودم باندازه کافی احساس ناکافی بودن دارم دیگه نیاز نیست بقیه بهم بیشتر حس نالایقی وناکافی بودن بدن..من مادره یه بچه آلرژیک ورفلاکسی و بدخوابم.مادر یه بچه وابسته که حتی
دستشویی نمیذاره برم،یه وعده غذای درست یا یه چای گرم نمیتونم بخورم،یه مادره افسرده شدم که از دیدن بقیه واقعا حسرت میخورم وحس میکنم فقط منم که بی عرضه ام ونمیتونم به هیچی برسم،از بس حرص میخورم بدنم خالی میکنه،نه خواب دارم نه خوراک ته مونده های انرژیم میره واسه بچم که بخوام بهش غذا بدم وبازی کنم.هیچکس درکت که نمیکنه هیچ توقعات اضافه وفضولی توی تربیت وبزرگ کردن بچتم میکنن.همه چشم وعقلشونو بستن وفقط از زبونشون کار میکشن که مبادا آکبند بمونه،حرف میزنن وتا ته دل وروده آدمو به آتیش میکشن بعد میگن وااا مگه چی گفتیم😤😓توروخدا بیاید از این آدما نباشیم بعضیا مثل من حاضرجوابی بلد نیستن ونمیخوان مثل خودتون با بی احترامی رفتار کنن تا دلتون بشکنه
مامان نفس مامان نفس ۳ سالگی
اگر حوصله شو دارین ممنون میشم بخونید و راهنمایی کنید
من تازه امسال استخدام شدم و به حقوق رسیدم
یه دختر سه سال و نیمه دارم که به شدت دوستم داره و برام بی تابی میکنه
یه پدر مادر پیر و مریض که شهرستان زندگی میکنن و از لحاظ مالی بسیار ضعیفن
شوهرم بد اخلاقه
بسیار بی تحمله گشنه ش باشه تشنه ش باشه خسته باشه خوابش بیاد به شدت پرخاشگر میشه
دستش روی من بلنده
جوری نمیزنه که کبود بشه ولی یه سیلی میزنه که برق از سرم میپره
سر چیزای بیخود شروع میکنه به حالت های عصبی نشون دادن
جدیدا متوجه شدم که گاهی بی دلیل با من قهر میکنه پرخاش میکنه وقتی ازش میپرسم چرا خودش حتی نمیدونه دلیلش رو
راستش حال روحی من اصلا جالب نیست ناامیدم از زندگی
فقط سر دخترم دودلم
اگر بچه نداشتم مطمئنا طلاق میگرفتم
ولی میدونم بچه مو میگیره سر لجبازی
مهریه م ۱۴ تا سکه ست
هیچی ندارم که بچه رو باهاش معامله کنم
پدر شوهر مادرشوهرم از خودش بدترن
همیشه با افتخار تعریف میکنن که وقتی بچه بوده چقد کتکش میزدن که به اصطلاح ادبش کنن
فلفل توی دهنش میریختن
روی تنش جای قاشق داغ زدن هست
کار خطا میکرده مینداختنش توی اتاق تاریک
پدرش بسیار بد دهن و پرخاشگره
میدونم من نباشم بچه م میفته زیر دست اینا
چون خودش اکثر اوقات سرکاره من شاید شبی دو ساعت ببینمش
ولی روزای تعطیل اصلا نمیتونم تحمل کنم
چجوری بگم
هیچ دلخوشی توی دنیا ندارم
چند بار به خودکشی فکر کردم
ولی دیدم دخترم بی کس میشه
خودشو نشون نداده بود وگرنه هرگز نمیذاشتم بچه دار بشم ...
موندم چه کار کنم