وزن دخترم ۳۵۰۰ بود بخیه هم ۵تا خوردم اونم دکترم گفت بخاطر اینکه بهت فشار زیادی وارد بشه حالت ارتجاعیشو از دست میده و امکان داره افتادگی رحم بگیری پس بهتره بخیه بخوری برای‌ بخیه هم امپول بی حسی زدن که دردش چیز خاصی نبود موقع برش زدنم اصلا هیچی متوجه نمیشی اصلااا.ساعت ۱۲ فول شدم ۱۲:۴۰ دخترم اومد اما ۴ بار زور حسابی زدم
دردامم تا ۸سانت قابل تحمل بود نیم ساعت اخرم جکوزی خیلی دردمو کم کرد فقط ۲ سانت اخر دردش فجیح بود چون دکترم معاینه میکرد که زودتر باز شم وقتی فول میشی دیگ دردی نداری فقط حس فشار و زورای خوب بزنی سریع ب دنیا میاد

تصویر
۱۹ پاسخ

آخی عزیزدلم انشالله بسلامتی قدمش مبارک💖
دختر قشنگ منم امروز بدنیا اومد🥹🥰

مبارک پا قدمش برات پر برکت باشه

مبارک باشه عزیزم

مبارک باشه بسلامتی وزنش چقد با سونو اختلاف داشت

چه کار هایی انجام. داده بودی برا زایمان راحت

قدمش مبارک باشه عزیزم

انشالله همیشه به خوشی کنار هم بمونید

اخییی عزیزم🥺🥺
بسلامتی جانم

😍😍😍😍

مبارکت باشه

الهی قشنگم....ب سلامتی قدمش مبارکه

مبارکه انشالله خوش قدم باشه 💖💖

مبارکه
لباس تنش سایز چنده؟

مبارک باشه عزیزم قدمش خیر انشالله برای منم همین چندروز بگذره دخترمو تو بغل بگیرم‌دل تو‌دلم نیس

به به مبارکهههه😍😍😍

ای جانم مبارک باشه

مبارک باشه عزیزم

این جانم ماشالا

مبارکه گلم
قدمش پرخیر و برکت باشه براتون🌹

مقالات مرتبط

مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
سفت شدن جای بخیه سزارین
سفت شدن جای بخیه سزارین و درمان آن
نشانه عفونت بخیه‌های زایمان طبیعی
نشانه ها و علائم عفونت بخیه زایمان طبیعی و درمان آن

سوال های مرتبط

مامان نیل آی🩷 مامان نیل آی🩷 ۴ ماهگی
زایمان طبیعی ۵ ، نینی رو آوردن گذاشتن رو شکمم هیچ حسی نداشتم ، دکترم گفت سرفه کن تا جفتت بیاد ۲ ۳ تا سرفه کردم که جفتم اومد و رسیدیم به بخیه که مردمو و زنده شدم تا بخیه ها رو بزنه با اینکه بی حسی زده بود ولی من خیلی درد داشتم اینم تحمل کردیم تموم شد یه ساعت اینا طول کشید بخیه هام خیلی پارگی داشتم، بعدش من درد خیلی شدید داشتم و همون حس زور رو داشتم ماما اومد معاینه کرد که از درد میمردم آوردن آمپول و شیاف زدن اما اصلا دردم کمتر نشد تا اینکه دوباره دکترم اومد معاینه کرد گفت باید بریم اتاق عمل بخیه هاتو ببینم تا دردشو نفهمی (دکترم ندا شعاری بود ) آوردن سوند برام وصل کردن که هیچی حس نکردم رفتم اورژانسی بردنم اتاق عمل گفتن باید صاف بشینی ولی من نمیتونستم بعد از اون همه بخیه صاف بشینم و واسه همین آمپول بی حسی ترریق نمیشد ۶ ۷ بار زد تا تزریق بشه ، بیهوش نکردن چون آبمیوه اینا خورده بودم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مهتا💖 مامان مهتا💖 ۳ ماهگی
پارت2⃣
درداش برام قابل تحمل بود و با تنفس و ورزش ردشون میکردم .نیم ساعت بعدش اومدن معاینه ام کردن و نوار قلب جنین گرفتن که انقباضاتم خوب بود و دهانه رحم هم به ۴ سانت فول رسیده بود ‌.
که اومدن برام اپیدورال تزریق کردن .من روی تخت نشستم و اول همون جایی که میخواستن تو نخاع بزنن رو بی حس کردن با امپول و بعدش اپیدورال رو تزریق کردن من چیزی نفهمیدم خیلی.
فقط متوجه میشدم یه مایعی داره وارد لگنم و کمرم میشه انگار.همین
بعدش دردام خیلییی آرووم شد 🫠و درد حد یه انقباض کوچیک میگرفت .
ماماهمراهم هم اومد که هر چی از خوب بودنش بگم کم گفتم .عالی بود ❤️.بهم ورزش داد موقع انقباض هام و با تنفس میگفت کنترل کنم که اکسیژن کافی به نی نی برسه..
بعد ۲ ساعت رسیدم به ۱۰ سانت و فول شدم .دیگه ماماهمراهم بهم گفت فقط روی تخت دراز بکشم و زور بزنم .البته زور های کنترل شده جوری که انگار میخوای مدفوع کنی ...
تمام تلاشمون با ماماهمراهم این بود که بخیه نخورم .دیگه تقریبا سر بچه که کامل دیده میشد 👶🏻دکترم هم اومد .
اینم بگم چون اپیدورال بودم فقط حس فشار داشتم زیر شکمم و دردی نداشتم اصلا...
چند تا زور دیگه زدم موقعی که حس انقباض داشتم و سر بچه کا مل اومد بیرون و من خوشحال ترین بودم که بخیه نخوردم😄
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان هانا مامان هانا ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
بعد اون ماماهمراهم رسید کلی ورزش کردیم که البته با درد بود و ماساژم میداد
معاینه شدم گفت ۴ سانتی و دکتر بی حسی اومد اپیدورال تزریق کرد تزریقش اصلا درد نداشت
دردام کمتر شدن ولی انقباضاتمو می‌فهمیدم همونطور ک انقباض داشتم ماما میگفت زور بزن یک ربع نشد که ماما گفت فول شدی و سرش دیده میشه بعد دوتا زور منو بردن داخل اتاق زایمان دوتا ماما (مامای خود بیمارستان و ماماهمرام)و دکترم بالا سرم بودن اون دوتا شکمم یکم فشار میدادن و بعد چند دقیقه دخترم ب دنیا اومد و دکترم بخیه زد
برش و بخیه زدن ی کوچولو سوزش داشتن البته قبلش دکترم بی حسی زد برای برش
به دخترم شیر دادم و بعد ۲ ساعت مارو بردن بخش
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان آقا کیان 🩵❄️ مامان آقا کیان 🩵❄️ ۳ ماهگی
پارت 3#

وقتی دکترم اومد و معاینه کرد گفت یه کوچولو آمپول فشار میزنیم بهت تا دردات بیشتر ولی تا یه کوچولو از اون سروم که وارد رگام شد رحمم خیلی سفت شد و فشار زیاد اومد رو من و سریع سروم و قطع کردن دوتا آمپول مسکن به رگ دستم زدن و اکسیژن وصل کردن بعدش کم کم حالم بهتر شد دردام قابل تحمل بود و ورزش هامو انجام میدادم فقط اون یه ساعت آخر که فشار میومد به مقعدم و دکتر میگفت زور بزن و از اون ورم که کمرم و دلم درد میکرد خیلی سخت بود ولی فقط همون یه ساعت بود که نباید جیغ بزنی باید تا جایی که میتونی زور بزنی
داشتم زور میزدم اومد معاینه کرد گفت ببرینش اتاق زایمان رفتم اونجا و دوبار زور میزدم زور آخری و با جیغ و فشار زیاد زدم که احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون و باز دوباره همونو احساس کردم که اول سربچه بود بعدشم بدنش اومد بیرون که پسر گل مو گذاشتن رو شکمم و من واقعا دیگه هیچ دردی نداشتم و هیچی نفهمیدم و با پسرم حرف میزدم که روشکمم بود گریه میکرد و دکتر داشت تمیزش میکرد آنقدر حس قشنگی بود که نمیشه با پیام نشونش بدم و باید خود آدم تجربش کنه تا بدونه چقدر قشنگه و حس آرامش میده به آدم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۲ ماهگی
پارت سوم زایمان طبیعی
از ۴ سانت ماما همرام اومد پیشم و بعد از اون پارگی کیسه آب هم دردام زیاد و منظم شد و داشت زودتر دهانه ی رحمم باز میشد
ساعت ۶ صبح من ۴ سانت بود با اون آمپول فشار و پارگی کیسه آب به عرض یک ساعت شدم ۷ سانت و نیم (که درخواست بی دردی کردم و تزریق شد اما خب باز هم درد رو حس میکردم و زور میزدم )
که با دوتا ورزش سجده و قر کمر فول شدم و رفتم رو تخت زایمان ، و با دوتا زور محکم پسرم ساعت ۸ و نیم صبح جمعه به دنیا اومد😍😍😍😍🥺
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان نورا و جانیار مامان نورا و جانیار ۱ ماهگی
منم زایمان کردم🥺😍
ساعت ۱۸:۳۵دیقه
بعدن تجربه امو میام میگم
ولی سر دخترم دردش زیاد بود واینمیستاد زور دادنش خیلی اسون
ولی سر پسرم دردا قابل تحمل میگرفت ول میکرد ولی زور دادانش خیلی سخت بود برش و بخیه هم نخوردم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
سوال:تجربه زایمان طبیعی من :
۱۸ ام ۴۰ هفتم تکمیل میشد و دکترم گفت تا ۱۸ ام دردت نگرفت بیمارستان بستری میشی ۱۶ ام شبش پیاده روی طولانی کردم تند تند راه رفتم اومدم خونه رابطه و بعدش دوش آب گرم بعدش احساس کردم شکمم بیش از حد داره سفت میشه کمرم هم درد میگیره هر دفعه باهاش زیر شکمم هم احساس فشار داشتم گفتم احتمالا یبوست شدم یا مشکل روده هامه تا صبح همینجوری بود و من بیدار رو مبل درازکش بودم گفتم شدید شد برم بیمارستان خلاصه صبح ساعت ۹ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یک سانتی و ان اس تی که گرفت هر پنج دقیقه درد زایمان دیده شد بعد یکساعت دوباره معاینه کرد شده بودم سه سانت بستری شدم دیگه دکتر فرصت داد تا شب خودم پیشرفت کنم نه با آمپول فشار منم درد خاصی نداشتم تا شب ساعت نه و نیم همون سه سانت بودم تا اینکه دکترم گفت آمپول فشار بزنید آمپول فشار زدن و کیسه آبم پاره کردن دردام داشت زیاد میشد و برام غیر قابل تحمل دیگه گفتم اپیدورال بزنن اپیدورال که زدن دردم گم شد و گیج شدم و دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن و من تا ۶ و نیم صبح همینجوری گیج بودم و در حال خواب و بیدار شدن بودم و تا اینکه فول شدم و دکترم اومد و زایمان کردم اصلا دردی نفهمیدم موقع اومدن بچه چون بی حس بودم فقط اینکه شکمم فشار میدادن خیلی بد بود درد داشت و بخیه زدن رو هم اصلا نفهمیدم
ان شاءالله زایمان خوب قسمت همتون🤲
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🩷ماهلین🩷 مامان 🩷ماهلین🩷 ۳ ماهگی
پارت سوم:

به کارآموز گفتم توروخدا برام یه چیکه آب بیار اونم آورد ولی نصفش ریخت رو لباسم و یکی دو قطره تونستم بخورم نیم ساعت پروسه زایمانم طول کشید من واقعاا یعنی مرگو جلو چشمام دیدم با اینکه زایمان دومم بود ولی به شدت وحشتناک بود دردش،موقع دوخت بخیه هم خیییلی اذیت شدم یعنی دردشو حس میکردم واقعا ،۱۲ و ۴۵ دقه دخترم دنیا اومد و یه ساعت تمام مراحل دوخت بخیه م طول کشید چون دست کارآموز بودم و ماما داشت بهش یاد میداد 😐بعد زایمان هم دو تا از پرستارا به نوبت اومدن و شکممو محکم فشار دادن یعنی از دردش مردم و آخر سر هم اومدن دوباره معاینه م کردن ببینن رحمم جمع شده یا نه با وجود بخیه دردش خییلی زیاد بود 😭
پروسه زایمانم بعد آمپول فشار تقریبا ۶ ،۷ ساعت طول کشید
از شانس منم، من افتادم زیر دست کارآموز واقعا عذاب دادن بهم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان نیلماه مامان نیلماه ۲ ماهگی
حالا پارت آخر ..؟
منو‌دوختن فک کنم ۵تا بخیه ....بعد گفتن لگن خوبی داری و.اصلا نگا عضلات خراب نشده شکمت هم خط نیفتاده .....
متخصص ب مامانم گفته بود دخترت بچه بعدی رو ی ساعت میاره ماشاالله اولی رو اینجوری زود فول شده ......چون میگفتن تو شب بچه ات مباد اصلا آمپول فشار نزدن بهم
قبل اینکه دردام خ بشه من سوره انشقاق رو آب خوندم و خوردم خیلی اعتقاد دارم که باعث شد زود فول بشم همین کارو کردم به هم تختی هم دادم اونم سریع فول شد ...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نیهان🩷 مامان نیهان🩷 ۴ ماهگی
ادامه تاپیک قبلی
گفتن ان اس تی صبح گرفتیم خوب نبوده جوابش بعد ناهار بازم میگیریم اگر خوب بود مرخصی نبود میری زایمان ازم ان اس تی گرفتن دقیق شب یلدا بود همراهم نزاشتن بمونه اتاقم تنها بودم داشتم میمردم🥲زنگ زدم مامانم گفت خونه مادربزرگ اینایم دیگ من مردم از دلتنگی و بی حوصلگی شوهرمم وسایل یلدا گرفته بود قرار بود آخر شب بیان بیمارستان بریم حیاط دور هم باشیم اونم طفلی بخاطر من چند روز بود انقد نخوابیده بود مریض شده بود دیگ ساعت ۱۲ بود زنگ زدم بهش ک بیاید من دارم میرم واسه زایمان اومدن من رفتم پایین بلوک زایمان بعد معاینه کردن ۳ سانت بودم همون موقع کیسه آبم پاره شد آمپول فشار زدن تا ساعت ۹ صب دردامو تحمل کردم درداش قابل تحمله من آستانه دردم بالاست دردش فقط انگار زیر ناف آدم تیر میزنن گفتم توروخدا حداقل ی آرامش بخش بزنید گفتن ۶ سانت بشی اسپاینال می‌زنیم ساعت ۹ شدم ۶ سانت و اسپاینال زدن دکتر گفت علائمش خارش بدن و خوابه میگیری میخابی زدن من خوابیدم چنان خارشی گرفتم تو خوابم هم میخاروندم بعد تو خواب حس کردم مدفوع دارم گفتم تورخدا بزارید برم دشویی گفتن نمیشه دشویی نداری گفتم بخدا مدفوع دارم میریزم رو تخت گفت عب نداره بریز معاینه کرد گفت خانوم دشویی نداری سر بچته دو سه بار زور بزنی در میاد منم دو سه تا زور محکم زدم اومد پایین برش زدن هیچی نفهمیدم خیلی راحت بود زایمانم بعد اسپاینال هیچی نفهمیدم اما لامصب بی حس نشدم واسه بخیه هر چی بخیه هم میزد پاره میشد اصلا نمیشد ۴ لایه بخیه زدن ولی خوب در کل واسه زایمان اگر میخایید راحت باشه اسپاینال بگیرید من هیچی نفهمیدم
اینم تجربه زایمان من فقط لطفاً به هیچ عنوان مثل من زود نرید و واسه هر درد کوچیک نرید
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان نلا🩷 مامان نلا🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
کم کم دردام شروع و شد و طی دو ساعت ۶ سانت شدم و دردام کامل زیاد شد و احساس فشار مدفوع کردم لگن گذاشتن و معاینه کرد گفت فول شدی زور بزن بیاد خدارو شکر چون ریز بود بچه با دو سه تا زور سرش اومد برش داد که یهو کل بدنم خالی شد و زایمان کردم🫠کل دردم یهو تموم شد
بعدش بی حسی زد و بخیه ها رو زد خداروشکر تنفس بچه هم خوب بود و دستگاه نرفت الانم بیمارستانیم که فردا مرخص شیم
مشاهده ۲۱ پاسخ دیگر
مامان 💙شاهان💙 مامان 💙شاهان💙 روزهای ابتدایی تولد
سلام صبتون بخیر پسرمنم ب دنیا اومد دیروز ۱۲ نیم شب.از ۹ صب سرم فشار میزدن ۱۲ ونیم فول شدم و ب دنیا اومد خیلی دوسش دارم
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان جیگر مامانش🩷 مامان جیگر مامانش🩷 ۲ ماهگی
سلام ، منم بالاخره زایمان کردم . ساعت ۳ بدون درد بستری شدم ، ۲ سانت بودم ، ساعت ۴ آمپول فشار زدن درد ها قابل تحمل بود تا اینکه ساعت ۷ کیسه ابم رو پاره کردن و ساعت ۱۰ و ۵۵ دقیقه زایمان کردم . درد غیر قابل تحملم بعد از کیسه آب بود . مرگ رو به معنای واقعی چشیدم .
وان آب داغ خیلی برای تسکین دردها خوب بود ولی بعدش توش گرما زده شدم درومدم.
موقع زایمان مدفوع هم کردم اما دکترم برای اینکه خجالت نکشم همش می‌گفت نکردی ولی من قشنگ خروجشو حس کردم .خلاصه من برای بار دوم طبیعی نمیشم . یا سزارین یا هیچی🤣 البته آدم به آدم فرق داره بودن کسایی که از من دیرتر اومدن و زودتر رفتن.
ولی یه چیز امیدبخش اینکه از ۵ ۶ سانت یهو فول شدم و همه ریختن سرم غیر منتظره بود
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آوش مامان آوش روزهای ابتدایی تولد
سلام به همگی من دو روز پیش زایمان کردم و به رسم گهواره اومدم تجربه بزارم ، من از بی حسی اپیدورال استفاده کردم و البته خیلی راضی بودم، صبح ساعت ۷ و نیم حدودا دردام شروع شد، انقباضاتم میگرفت و ول میکرد ولی منظم نبود، یکم کارامو کردم صبحانمو خوردم، خونمو مرتب کردم ، شک داشتم که درد زایمان باشه، رفتم یه دوش گرفتم اومد و دیدم خوب نشد و داره دردام بیشتر میشه، وسایلمو جمع کردم و رفتم بیمارستان، ساعت ۱۲ حدودا بیمارستان بودم، معاینم کردن ۳ و نیم سانت بودم، روز قبلش دکترم معاینه کرده بود و ۳ سانت بود،کیسه آبم رو پاره کردن همون وقت که اصلا درد نداشت و سرم فشار وصل کردن، بعد از سرم فشار دردام یل زیاد شد، اینجاش یکم سخت بود ، دیگه مامام اومد و بردم ورزش و گفت اگه اپیدورال میخوای باید حداقل ۵ تا ۶ سانت باز باشه ، با ورزش به سختی و دردناکی رسیدم به ۵ و نیم و دکتر بی حسی اومد ، وقتی بی حسی رو زد دیگه آب بود رو اتیش ، همه دردام رفت ، خیلی خوب بود، خیلی ضعیف انقباضاتم و حس میکردم، که بهم گفت هر موقه حس کردی فشار بده ، انجام دادم و اصن یه رب بعدش ۹ سانت بودم ، دکترم اومد و اینجا باز انقباظات رو بیشتر حس میکردم و دردناک بود ولی به دردناکی قبل بی حسی نبود، هر کاری گفتن انجام دادم و ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه زایمان کردم، همینکه زایمان کردم درد انقباظات تموم شد، و دکتر شروع کرد بخیه زدن، که یه حس سوزن سوزن حس میکردم ، بد نبود، و تمااااام ، رفتم بخش و حالا اثر بی حسیا رفته هیج مشکلی ندارم ، فقط بخیه هام درد میکنه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ایلیا🩵 مامان ایلیا🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی(۲)
خلاصه که دردم یهوییی تموم شد . حس خوبی بود. ماما اومد بهم گفت حالا نیم ساعت استراحت کن بخواب که بعد باید ورزش کنی. خوابیدم راحت خواب رفتم . البته بگم درد نداشتم اما یه حس فشاری زیر دلم بود که قابل تحمل بود.بعد نیم ساعت ماما اومد بیدارم کرد . معایینم کرد از ۴سانت شدم ۶سانت خیلیییی خوشحال شدم. جالب اینکه با اپیدورالی که زده بود معاینه کردن هم خیلی دردش کم شد. یعنی معاینه میکردن قابل تحمل بود دیگه.خیلی خوشحال بودم فکر میکردم تا آخرش همینه😂😐حس فشار کم راحت میاد دنیا و فلان. خلاصه چند تا پوزیشن بهم گفت ماما شروع کردم انجام دادن و ورزش روی توپ .تا ساعت ۳ونیم .بینش استراحت هم میکردم.راجب خور و خوراک هم همه چی میتونستیم بخوریم .اما من تا قبل اینکه اپیدورال بزنن بهم هیچییی نمیتونستم بخورم همش حالت تهوع داشتم و لرزش بدن.بالا هم اوردم. اما بعد اپیدورال غذا هم خوردم .خبببب داشتم میگفتم تا ساعت ۳ونیم که حس فشارم زیاد شد و دردها داشتن مث قبل شدید میشدن.گفتم ب ماما باز اومد بی دردی رو زد تو سوزن کمرم. باز دردم کم شد اما فقط تا نیم ساعت. تو این حین معاینم ۷سانت اینا بود.از ساعت ۴به بعد خیلییی سخت گذشت دوباره چوون بی دردی هم جواب نمیداد و معاینمم ۸سانت بود .خیلی فشاااار زیادی زیر دلممم بود .دوباره جیغ و داد و گریم زیاد شد. از طرفی ماما بهم گف سر بچه هنوز بالاست از الان ب بعد همه چی به خودت بستگی داره باید خودت به خودت کمک کنی. باید وقتی درد داری زور بزنی با تمام توانت‌. روی تخت که خوابیده بودم وقتی درد داشتم میگف زور بزن و در همون حین خودشم دست میبرد داخل هی میگفت افرین افرین خوب داری پیش میری‌.....
ادامه تاپیک بعد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر