۵ پاسخ

منم ۴۰ بار سوره انشقاق رو رو ی آب خوندم برداشتم انشالله موقع زایمانم بخورم

عزیزم میشه بگی قدت چنده؟؟

قبل اینکه کیسه آب پاره بشه هم همون یک فینگر بودی یا کلا بسته؟

بعدش که بدنیا اومد دردی نداشتی دیگه ؟؟ الان خوبی عزیزم؟

خوشبحالت واقعا عزیزم دیگه تممممومممم راحت شدی توروخدا دعا کن واسه منم زایمان کنم تموم بشه

سوال های مرتبط

مامان علیرام مامان علیرام ۱ ماهگی
تجربیات و نکات بارداری و زایمان 🌺پارت ششم
توی ساک با خودتون روغن سیاهدانه هم بزارید. در ادامه دلیلش رو میگم.
می‌رسیم به علائم زایمان و بهترین زمان زایمان
من هر سه تا بچه رو چهل هفته رو تکمیل کردم. سر بچه دومم 41 هفته رو کامل کردم، چون استرس زایمان داشتم دردام نمیومد و دیگه رفتم بیمارستان اما بخاطر استرس بالا منو نگه نداشتن بجاش سند داخل رحم گذاشتن و فرستادم خونه گفت در ات که شروع شد زمان اومدنت که رسید این سند خودش میافته و تو میفهمی باید بیای من صبح سند گذاشتم و ساعت پنج افتاد و رفتم بیمارستان. همین و بگم که بزارید در آتون شروع بشه و بعد برین چون واقعا اگه زودتر برین اذیت میشین. القای درد اذیت کننده است.سر این زایمانم گذاشتم خوب دردام بیاد. علائم زایمان یکیش درد هست که مرتبه یعنی با فواصل منظم و مدت منظم که هی فاصله ها کمتر میشه و مدتش طولانی تر. اگر بچه اوله قشنگ بزارین درداتون به فاصله دو دقه برسه بعد برین چون با همین فاصله هم کلی طول میکشه تا فول بشید اما برای زایمان دوم یا سوم زودتر ب ین چون فاصله کم شدن زمان تا فول شدن سرعتش بیشتره و ممکنه خیلی زود فول بشید و وسط راه گیر کنین.من بچه اولم فول شدنم چهار ساعت بود بچه دوم با فاصله دو دقیقه رفتم و دو سه ساعت فول شدم و برای این یکی چون لک قهوه ای دیدم رفتم و دردام که زیاد شد تا فول شدنم یک ساعت طول کشید. یکی از علائم زایمان دیدن لک قهوه ای هست که از دیدن لک حداکثر 72 ساعت بعد زایمان میکنید.پس علامت دیدین اولین کار این باشه که مدارک پزشکی که شامل معرفی نامه دکترتون یا دفترچه بهداشت، اولین سونو بارداری و آخرین سونو، و آزمایشات ن رو به همراه شناسنامه خودتون و همسرتون بردارین.
مامان آیهان مامان آیهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
من تو این فاصله چون ان اس تی بهم وصل بود نمیتونستم ورزش بکنم و رو تخت بودم فقط تنفس شکمی رو انجام میدادم یک دم سه تا بازدم
قبلش هم ورزش و پیاده روی و کاری نکرده بودم چون فکرنمیکردم زودتر زایمان کنم
رفتم رو‌تخت زایمان
ماما گفت :
پاهاتوباز با دست زیر پامو بگیرم سرمو بیارم جلو داخل قفسه سینه لبامو بهم فشار بدمو جیغ نزنم و چندتا زور خوب بدم به مقعدم
همینکارو کردم وچهاربار زور زدم گفت بچه اومد ساعت ۸ونیم زایمان کردم
ماما میگفت خیلی زود فول شدی و پیشرفت کردی
اوج درد من ۴۵ دقیقه اخر بود شاید اگه میتونستم راه برم ورزش کنم تحملش راحتر میشد ولی چون کیسه ابم پاره شد نمیتونستم کاری بکنم و فقط رو تخت درازکشیده بودم.
البته اینکه بچه هم کوچیک بود بی تاثیر نبود تو راحتر بودن زایمان .برش نخوردم ولی سه تا بخیه خوردم.بطور کلی چون زود فول شدم از زایمان طبیعی راضی بودم
خداروشکر بچه هم نیاز به دستگاه نداشت .زایمانم هم بیمارستان رضوی مشهد بود بازم اگه سوالی چیزی داشتین بپرسین 😘
مامان نها🫧🤍 مامان نها🫧🤍 ۲ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت دوم
ساعت تقریبا ۱۲شب بود که دیگه گفتن میریم سراغ آمپول فشار 😖
یه ساعت که تقریبا گذشت اصلا دردی نیومد سراغم حالا منم داشتم می‌خندیدم میگفتم آمپول فشار که میگن اینه
با خودم گفتم این که اصلا درد نداره😅 واقعیتش من فکر میکردم زودی آدم با آمپول فشار درد شدید میگیره ولی خبر نداشتم که قراره کم‌کم دردام شروع بشه😑همین که یه ساعت دیگه گذشت درد ها شروع شدن
حالا درد ها از اون اول کم ولی قابل تحمل بود 🥺
یه چیزی اینکه من چون کلاس آمادگی زایمان رفتم نامه بهم دادن که تا وقتی که فول شدم یعنی به ده سانت رسیدم میتونم همراه داشته باشم واسه همین ساعت۱۲شب دیگه مامانم اومد پیشم 😌
رفتم یکم پیاده رویی کردم دیگه دردها داشتن زیاد میشدن حالا این به کنار که هر نیم ساعت یکبار ماما معاینه میکرد که خودش مث یه عذاب بود 😭
ساعت نزدیک ۵صبح بود که دو سه تا ماما اومدن بالا سرم از این چراغ ها هس که تو اتاق عمل روشن میکنن و نور زیادی هم داری حالا اسمش رو نمی‌دونم از اون رو آوردن بالا سرم روشن کردم یکی از ماما ها رفت دستگاه آورد یعنی جوری اومدن بالا سرم فک کردم میخوان عمل جراحی چیزی انجام بدن 😣
کیسه آبم رو مثل وحشی ها پاره کردن همین که تکون هم می‌خوردم ماما سرم داد میزد می‌گفت مگه نمی‌گم تکون نخور اصلا جوری داد میزد که تموم بدنم می‌لرزید
تموم بدنم شروع کردن به لرزیدن اصلا نمی‌تونستم خودم کنترل کنم مادرم رو فرستادن بیرون کارشون که تموم شد با صدای بلند مادرم رو صدا زدم 😞
مادرم که اومد تو اتاق هم بدنم می‌لرزید هم داشتم مثل ابر گریه میکردم خیلی سخت بود تموم تخت خیس شده بود
بعد پاره شدن کیسه آب دردهایم بیشتر شد معاینه که کردن گفتن یه دوسانتی باز شدی 😶
مامان ♥️♥️ مامان ♥️♥️ ۲ ماهگی
ربه ی زایمان ۳
و گفت دراز بکش تا معاینه کنم وقتی معاینه کرد فقط حرص و عصبانیت تو صورتش بود و نمی دونم چی ب دکتر و پرستاران بالای سرش ب اصطلاح پزشکی گفت و بهشون گفت این درد زایمان نیس و شما چطور متوجه نشدید و همشون بهونه آوردن که ۳۷هفته ی کامل نشده و ما هم معاینه ی دقیق انجام نمی‌دادیم که آسیب بهش نزنیم و دکتر با دعوا ازشون وسیله ای خواست تا کیسه ی آبم رو پاره کنه و بعد این که کیسه ی آب رو پاره کرد من تازه دردام از بین رفت و افتادم تو فاز فعال زایمان و درداهاش که شدتشون خیلییییییییییی خیلیییییییی خیلیییییییییییی از دردی که من داشتم تحمل میکردم کمتر بود خلاصه مقعدم به طرز وحشتناکی هنوزم روش فشار و زور بود که میگفتن سر بچه داره فشار میاره و با همون زور و فشار من اومدم پایین و وایسادم به ورزش کردن ساعت و چرخوندن کمر و اسکاتو رسیدم به ۷سانت که گفت ببرنم اتاق زایمان و پرستارا و دکترای دیگه گفتن فول نشده و اجازه بدید فول شه که دکتر گفت با دکتر بی هوشی هماهنگ کردم بیاد بی حسی بزنه ب این بچه این بچه (منظورش ب من بود)خیلی درد کشیده و دیگه نمیخوام درد لحظه ی زایمان و بخیه رو هم تجربه کنه که برای همین بردنم اتاق زایمان و دکتر بیهوشی اومد و از کمر بهم سوزن زد و کم کم دست و پاهام گرم شد و درد بطور کل از بین رفت و اما انقباض ها و فشار‌ روی مقعدم رو حس میکردم و رسیدم به ده سانت و دکتر گفت یکی از دکترای دیگه دست بزاره رو شکمم که اگر خودم متوجه ی انقباض هامم نشدم اون بهم بگه که زور بدم تا زایمان کنم و خلاصه ساعت ۸:۱۵ من دردهای واقعی زایمانم شروع شد و تا زایمان کنم شد۱۱:۲۰دقیقه
مامان زینب نازم 🌸 مامان زینب نازم 🌸 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت سوم؛

تا حدود ساعت ۸ صبح روی توپ و ایستاده حرکات رو انجام میدادم و بعد گفتن روی تخت دراز بکشم تا معاینه بشم، فکر کنم حدود ۷-۸ سانت بودم
از ماماهمراهم پرسیدم تا کی زایمان میکنم گفت خوب داری پیش میری و نهایت تا ساعت ۱۰ فول میشی
بقیه درد ها رو روی تخت میگذروندم، دیگه تقریبا به ۳ دقیقه یکبار رسیده بود
همون موقع که بستری شدم به دکتر متخصصم هم زنگ زدن اطلاع دادن، ایشون هم وقتی اومد معاینه کرد ۹ سانت بودم
حدود ساعت ۹ ماماهمراهم گفت موهای بچه مشخصه و فول شدم
بعد منتقلم کردن به یه اتاق دیگه و تختی که مخصوص زایمان بود
(این قسمت داستان خیلی بد بود چون احساس می‌کردم هر لحظه ممکنه بچه بیاد بیرون و فاصله بین این دو تا سالن من رو با پای خودم بردن نه ویلچری نه تخت چرخداری 🤦‍♀️
روی اون تخت که دراز کشیدم بهم گفتن موقع زور زدن باید پاهام رو جمع کنم و چونه م رو تو سینه م فشار بدم
با ۳-۴ تا زور بالاخره بچه بدنیا اومد 😍 عامل زایمانم که بچه رو گرفت دکتر متخصصم بود و خودش بخیه هام رو زد،
کمتر از ۵ دقیقه بعد از بدنیا اومدن بچه بخیه زدن رو شروع کرد که پرسیدم مگه جفت اومد؟ که گفتن بله خارج شده
برای بخیه زدن چند تا آمپول بی حسی اطراف پرینه زدن ولی بازم درد داشت
در کل اگه هزار بار هم به عقب برگردم بازم زایمان طبیعی رو انتخاب میکنم
مامان لیانا مامان لیانا ۱ ماهگی
لیانا خانم منم بدنیا اومد قربون قد و بالاش برم من😍
انقدر با ناز و کرشمه اومد
39 هفته و 4 روز داشتم
هم تجربه زایمان طبیعی داشتم هم سزارین 🤧
طبیعی ماما خصوصی گرفتم تو یه اتاق با مامانم سه تایی بودیم کلا خیلی خوب بود همچیم از دهانه رحم که نازک بود تا لگن و وضعیت سر بچه، فول شدن سریع
تا ده سانت هم رسیدم از 7 و نیم تا 11 و نیم پرستارا بهم میگفتن خوش زا
بدون آمپول فشار درد های طبیعی خودم به ده سانت رسیدم
اماااا
دم آخر که سر بچه یکم دیگه مونده بود بیاد تا موهاش پیدا بشه یهو دردام کم شدن سرد شدن بچه نتونست بیاد بیرون ضربان قلبش تغییر کرد دیگه سریع آمادم کردن برا اتاق عمل🥲 خیلی طبیعی میخواستم ولی نشد همچیم عالی بود
طول زایمان ماما همه کاری برام کرد ماساژ روغن مالی آب گرم می‌گرفت رو شکم و کمرم، اسطوخودوس و بابونه میذاشت دم دماغم بو کنم گلاب کرده بود دستگاه بخور، دعای نادعلی با صوت گذاشته بود اصلا آدم آرامش میگرفت حیف که نشد
39 هفته و 3 روز که داشتم معاینه تحریکی شدم تا دردام شروع شد هی می‌گرفت هی ول میداد دیگه کلافه شده بود هی میومدم تریاژ میگفتم چند سانتم میگفتن 2 سانتی برو خونه دردات رو بکش ماما هم ازاونور میگفت پیاده روی و پله نوردی و ماساژ نوک سینه خیلی خوبه انجام بده منم تنبل شده بودم😂 به زور پیاده روی میکردم چون درد داشتم کلافه بودم ولی وقتی بستریم کردن گفتن دهانه رحمت نازکه زود فول میشی که همینطورم شد