تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
من تو این فاصله چون ان اس تی بهم وصل بود نمیتونستم ورزش بکنم و رو تخت بودم فقط تنفس شکمی رو انجام میدادم یک دم سه تا بازدم
قبلش هم ورزش و پیاده روی و کاری نکرده بودم چون فکرنمیکردم زودتر زایمان کنم
رفتم رو‌تخت زایمان
ماما گفت :
پاهاتوباز با دست زیر پامو بگیرم سرمو بیارم جلو داخل قفسه سینه لبامو بهم فشار بدمو جیغ نزنم و چندتا زور خوب بدم به مقعدم
همینکارو کردم وچهاربار زور زدم گفت بچه اومد ساعت ۸ونیم زایمان کردم
ماما میگفت خیلی زود فول شدی و پیشرفت کردی
اوج درد من ۴۵ دقیقه اخر بود شاید اگه میتونستم راه برم ورزش کنم تحملش راحتر میشد ولی چون کیسه ابم پاره شد نمیتونستم کاری بکنم و فقط رو تخت درازکشیده بودم.
البته اینکه بچه هم کوچیک بود بی تاثیر نبود تو راحتر بودن زایمان .برش نخوردم ولی سه تا بخیه خوردم.بطور کلی چون زود فول شدم از زایمان طبیعی راضی بودم
خداروشکر بچه هم نیاز به دستگاه نداشت .زایمانم هم بیمارستان رضوی مشهد بود بازم اگه سوالی چیزی داشتین بپرسین 😘

۱۶ پاسخ

قدمش مبارک
آفرین بهت طبیعی بهترین نوع زایمانه💫💫💫

چه خوب عزیزم خداروشکر مبارکت باشه خسته نباشی
انشاالله ماهم بتونیم راحت زایمان کنیم

واقعا عالی بوده... دستت رو سر من😁

آسون ترین زایمان سال😅😅
بچت وقتی به دنیا اومد خیلی ریز بود یعنی از بقیه بچه ها تفاوت زیادی دارن یا نه چون منم نگران وزنشم🥲

ببخشید عزیزم مدفوع هم میکنن تو زایمان طبیعی من فک از اون خجالت میکشم😭😂

وای دست راستت رو سر من🥲😂 می‌خوام همچین زایمانیو

چقدر خوب خوشبحالت

هزینش چقدر شد عزیزم من آزادم بدون بیمه و اتاق خصوصی داشتی اونم هزینه شو بگو عزیزم

خداروشکر زود فول شدی . من که پدرم درومد چهار ساعت تو چهارسانت گیر کرده بودم . بدیش هم این بود آمپول فشار گرفتم برا شروع دردام چون تو سونو بچه سه هفته عقب بود رشدش . البته که به نظرم دکترم عجله کرد و بچه اکی بود . سیصد گرم بیشتر از وزن سونو هم بود .

دعا کن ما هم به همین زیبایی زایمان کنیم 🥲😂

عزیزم زایمان طبیعی بیمارستان چقدر گرفت ازت ?

عزیزم چجوریع که برش نخوردی ولی سه تا بخیه خوردی

وای خوشبحالت ارزومه طبیعی بتونم زایمان کنم

یه سوال کردم توی تاپیک قبلت
میشه جؤاب بدی؟ 🥺

مبارکه.چرا کیسه آب پاره شد.علتش مشخص نبود؟

سلام چند هفته زایمان کردی؟؟بچه چند کیلو بود؟

سوال های مرتبط

مامان نیلدا مامان نیلدا ۲ ماهگی
مامان پری ماه💜
نیل ماه 🩷 مامان پری ماه💜 نیل ماه 🩷 ۳ ماهگی
سلام دخترا
منم دیروز زایدم
۳۹ هفته بودم
زایمان دوم بودم و طبیعی
زایمان اولم با امپول فشار بود زایمان دومم دردام خودش شروع شد الحمدلله ب امپول اینا نرسید
دو سه روز درد داشتم خورده خورده بود میگرف ول میکرد
شب اخر ی کمپوت اناناس خوردمو ی گل گاوزبون
ساعت ۲ شب دردام منظم شد ۶/۵ رفتم بیمارستان
گفت دوسانتی
دیگه باهمون معاینه ها ک میکردن تند تند باز میشدم
تا اومدن بستری کنن و اینا ۸ رفتم زایشگاه
۱۰/۵ بچه دنیا اومد
کلا بارداریم پیاده روی و ورزش خیلییییییی کردم
این اخریا روزی سه تا نیم ساعت ورزش میکردم
دردای زایمان قابل تحمل بود یک ساعت اخر ک کیسه آبمو پاره کرد دیگه امونمو برید نه سانت شدم ب سرعت کلا از وقتی بردنم اتاق زایمان خابوندنم رو تخت ان اس تی وصل کردن نذاشتن از تخت بیام پایین اولش با تنفس قابل تحمل بود دردا ولی بعد ک کیسه آبو زد دردا زیاد شد دیگه فشار و زور میومد و جیغ میزدم ناخودآگاه
زور میومد تو واژنم میخاس بیاد بیرون میگف زور نزن تا دکترت برسه دکتره ک رسید کلا با اومدن بچه و بخیه و اینا ک زد ی رب بالا سرم بود
بخیه هم سه چهار تا گفت خوردی ۳۳۰۰ وزن بچه
من بلد نبودم زور بدم اگه دو تا زور خوب داده بودم بخیم نمیخوردم اون لحظه انقد فشار زیاد بود و درد داشتم و زور میومد ب واژنم نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم
میگن زایمان دوم راحت تره درست میگن
من زایمان اولم خیلی طولانی بود ۱۸ ساعت درد کشیدم
این یکی دردام تو چند روز بود ولی قابل تحمل بود مث درد پریود سی ثانیه میگرف نامنظم بود
فقط و فقط ورزشایی ک کردمو پیاده روی ها ب دادم رسید حتما با آمادگی کامل برید برا زایمان طبیعی
انشالا ب دردتون بخوره
مامان یوتاب مامان یوتاب ۲ ماهگی
مامان اهورا💜 مامان اهورا💜 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت دوم:
خونه مادرم بودم من با شوهرم هماهنگ کرده بودم ک باهام بریم پیاده روی دیگ تو راه بود گفتم بگاز فکر کنم کیسه آبم پاره شد
دیگ سریع منو رسوند بیمارستان
انقد از بیمارستان امیر بد گفته بودن ترسيده بودم هول خوردم بیشتر زنگ زدم ماما همراهم گفتم وضعیتم اینطوریه گفت تازه رسیدم دم در خونم از شیفت بر می‌گشت بنده خدا خودشو سریع رسوند
مامایی ک اینجام بود خیلی خوب بود خدماتی هام عالی بودن واقعا تو روحیه دادن خیلی خوب بود خیلی درکم میکردن کمکم میکردن
ماما همراه اومد دردام کم کم شروع شد برام مسکن زد ولی خب افتاده بودم تو فاز فعال زایمان دردام زیاد تنها کاری ک میشع اون موقع کرد زور بزنین من نمیدونستم جیغ میزدم انرژیم رفته بود اخرا یاد گدفتم زور میزدم زود فول شدم
دکترمم از ۳ ۴ سانت خودشو رسوند خداخیرش بده از اول تا آخر کمکم کرد هم ماما همراه هم دکتر خیلی روحیم میدادن منو بردن رو توپ یکم ورزش کردم
باز رفتم دوش آب گرم از کمرم گرفتم فقط زور میزدم
بعدش حدودا ۵ ونیم ابنا بود بردنم اتاق زایمان اونجا ماما همراهم کمکم کرد شکمم فشار داد با زور من و کمک خانوم دکتر بچه حدودا ۶ بدنیا اومد 😍 صورتش گرم و نرم بود .
مامان پناه مامان پناه هفته سی‌ونهم بارداری
سلام خانما تجربه من به عنوان مامان اولی زایمان طبیعی
اینقدری که ترس داشتم و وحشت داشتم از چیزایی که در مورد زایمان طبیعی شنیده بودم از معاینه ها گرفته تا خوده زایمان
چون دیابتی بودم دکتر گفت 37هفته ختم بارداری
رفتم معاینه شدم گفتن یه سانت بازی و دهانه رحمت خیلی نرمه
من از هفته 37روزی نیم ساعت پیاده روی و روزی دو تا شیاف گل مغربی و ورزش های که خیلی تاثیر داشت و رابطه بدون جلوگیری
رفتم معاینه تحریکی انجام دادم چون تجربه نداشتم اینقدر ازش استرس داشتم و حالم بد بود که چقدر وحشتناک ولی واقعا اینجوری نبود با تنفس میشد تحملش کرد و بستگی داره کی معاینه کنه
یه شب بعد از معاینه تحریکی کیسه ابم پاره شد و ساعت دو شب بستری شدم
با آمپول فشار و ورزش ها و وان آب گرم و ماساژ ها ساعت و نه و نیم صبح دخترم دنیا اومد
سه تا بخیه خوردم
ماما همراه داشتم واقعا واقعا خیلی تاثیر داشت و خیلی خوب بود از صفر تا صد کارا خودش برام انجام داد و همش کنارم بود تا دو ساعت بعد دنیا اومدن بچه
به عنوان مامان اولی که تجربه کردم دردش یکم بد بود ولی از لحاظ روحی من اذیت شدم و درد تو کمرش قابل تحمل بود یکم تو زیر شکم میزد تحملش سخت بود یکم ولی راضی ام و می ارزید
اینم تجربه من
مامان هامین💙🧿 مامان هامین💙🧿 ۳ ماهگی
دوباره ماما اومد و بین انگشت شصت دستم رو ماساژ داد و گفت برای اینه که انقباض داشته باشی و روند زایمان زودتر طی بشه...
ساعت ۷ بود که شیفت بیمارستان عوض شد و منو تحویل یه ماما دیگه دادن اون اومد دوباره منو معاینه کرد و گفت خوبه ۷و۸ سانته و همون موقع کیسه آب منو پاره کرد و یه آب گرم خیلی زیادی از من ریخت روی تخت و گفت مثانه آن هم پره و نمی‌دونم چکار کرد که من بی اختیار تموم ادرارم خالی شد همه ماماها اومده بودن دورم و از اینکه اینقدر زود پیشرفت کردم تعجب کرده بودن و خوشحال بودن....
از بعداز اینکه کیسه آبم رو پاره کرد دردام بیشتر شد و من باز با تنفس سعی میکردم کنترل کنم اما دیگه کم کم نمیتونستم و ماما بالای سرم بود ملا و هی معاینه میکرد که گفت فول شدی و دهانه رحمت کامل بازه ...
بهم گفت به پهلو بخواب و یه پات رو جمع کن داخل شکمت و با دوتا دستت بگیر و محکم زور بزن.... من راه درست زور زدن رو بلد نبودم و واقعا اینجا اذیت شدم چون نمی‌دونستم چجور زور بزنم با هر انقباضام زور میزدم تا اینکه گفت به کمر سو دوتا پات رو بگیر و سرتون بیار تو سینه و زور بزن....
مامان نورا مامان نورا ۳ ماهگی