۱۷ پاسخ

تهوع و سرگیجه میتونه علائم زایمان زودرس هم باشه و قطعا باید دکتر زنان میدیدت

حالا اگه فقط فشار میگرفتنو میرفتین خونه و خدایی نکرده ی اتفاقی میفتاد،چی؟؟

می‌تونه مسمومیت بارداری باشه

منم چند روز پیش رفتم که ۴۸ ساعت بعد از تزریق سولفات منیزیوم وآمپول بتا باید تحت نظر می بودم من ۵ روز نگه داشتن اعصاب وروان برام نذاشتن هی می گفتن معذرت می خوام ادرارت کمه .هی می گفتم بابا من در حالت عادی همین جوریم تو کتشون نمی رفت .هی می گفتم من قندم زیر ۱۰۰ هستش هی دوساعت بعد غذا می اومدن قندمو می گرفتن .به خدا افسردگی گرفتم توبیمارستان

یه مشت پرستار بی سواد هستن.که حتی سرم زدن هم بلد نیستن.دست منم سوراخ سوراخ کردن.بهم گفتن شاید کرونا گرفتی.فقط یه تب و لرز بود

تصویر

عزیزم منم شکمم یکم درد داشت چون یکم زیاد کار کرده بودم شب قبلش مهمون داشتم رفتم بهداشت دست به شکمم زد گفت یکم سفته برو بیمارستان نوار قلب بگیر منم رفتم دکتر گفت مشکلی نیست تو نوار قلب درد نشون نداده ولی باید بستری شی میگفتم بابا مشکلی ندارم که مهمون داشتم خیلی خسته شدم واسه همین نزاشتن برم بیرون خودشون زنگ به شوهرم زدن که بیاد شوهرم ترسید بود فکر کرده بو دارم زایمان میکنم انقدر همه چی رو گنده کرده بودن آخرش یه شب بستری کردن و فرداش با رضایت شوهرم ترخیس شدم

منم که یدفعه رفتم می خواستن تو ۳۴ هفته برای زایمان بستری کنن به زور فرار کردم اومدم رفتم پیش دکتر خودم گفت مشکلی نداری معاینه هم کرد گفت دهانه رحمت بسته س اونا میگفتن تا خونه نرسیده زایمان میکنی

علائمی که شما داشتی همه‌اش از علائم خطر هست
اونا موظف بودن تمام احتمالات رو بررسی کنن و وظیفه‌شونو هم انجام دادن. دور از جون اگر تو اینطور موارد کادر درمان به حرف مادر گوش بدن که چیزی نیست فقط فلانم بالا پایین شده، و بدون بررسی تمام و کمال مرخصش کنن بره، بعدا اگر مشکلی پیش بیاد اون مادر قانونا می‌تونه پدرشونو در بیاره و حق هم داره چون کوتاهی در وظیفه محسوب میشه.

من هر سری با درد شدید میرم نزدیک ۶ ساعت در کمترین زمان ممکن ادمو اسیر میکنن ازمایش و اینا الکی معاینه و فلان بعد ول میکنن🙁🙄منم پریشب رفتم بخاطر درد کلیم هیچ کاری هم نکردن برام

دقیقا یک بار همچین بلایی سر منم اوردن
فک کن۴صب رفتم بیمارستان یه مشت ازمایش الکی نوشتن واسم ک اصن ربطی ب حال و روز من نداشت منم ازمایشارو ندادم اومدم خونه ساعت۶ صبح زنگ زدن بهم یه کاری کردن یه استرسی بم وارد کردن ک باید برگردی ازمایشارو بدی
منم رفتم تا۲ظهر الکی علافم کردن مگ میزاشتن تکون بخورم
واس دسشویی رفتن با ویلچر میبردنم اصن سالمممم بودم😂😂😂😂یجوری بام رفتار میکردن انگار۸تا سقط داشتم خودم ب خودم شک کرده بودم اخرسرم گفتن هیچی نیس همه ازمایشا و سونوها و چیزا سالمه اومدم خونه

کدوم بیمارستان رفتی ؟؟

الهیی عزیزم کلا زایشگاه خطر ناکه سمتش دیگه نرو تا دردت نگرفته آدمو دستی دستی میکشن

دخترداییم یکم فشارش بالا رفته بود ۱۴ زیادم بالا نبود دوشب بستریش کردن😐😐😐 یسرم معاینه

واقعا پوست ادمو میکنن ،یه مشت ادم بی تجربه هستن اکثرشون😐😒😒

وای اره ماه اخر تا بری بگی چیکارم زود میفرستنت برا زایمان .. بچه نرسیده رو بزور معاینه و دسکاری در میارن

میرفتی درمانگاه بهتر بود

اورژانس میگفت باید برین زایشگاه
فقط میخواست از سر خودش وا کنه مسئله رو بیشرفا

سوال های مرتبط

مامان طاهر مامان طاهر ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دوم .
پریشب با سردرد شدید رفتم بیمارستان و با ترس فشار بالا بستری کردن . دکترم گفت صبح آمپول فشارو شروع کنن . منم که یکی دو هفته رو همون دوسانت مونده بودم . خلاصه صبح شد ساعت ۶ و سرم شروع شد . همون دقایق اول دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود . خلاصه گذشت و گذشت دردام خیلی زیاد شد ک معاینه کردن هنوزم ۲ سانت بودم . گفتن دیگ وقتشه کیسه ابو پاره کنیم . کیسه ابو پاره کردن در لحظه شدم ۶ سانت و دیگ خواستم گاز بیدردی رو بدن بهم . حالا این گاز چیه 😂😂 نفس میکشم دیگ منگ منگم انکار می‌خوام غش کنم . خلاصه درد داری ولی نمیتونی صداتو دربیاری. تا اینکه شدم ۸ سانت و دیگ گازو ازم گرفتن . ولی ی حس خیلی جالبی داشت گاز . دیگ وقتش بود فقط زور بزنم . ماما می‌گفت هرچی بیشتر زور بزنی زودتر ب دنیا میاد دیگ فقط دست توعه. منم تو اثر گاز درست حسابی نمیتونم زور بزنم و تمرکز کنم . خلاصه کل زایمانم ی ساعت هم طول نکشید ولی ی دردی بود ک صدسال از یادم نمیره 😭😭
مامان رادوین👶🧿 مامان رادوین👶🧿 ۲ ماهگی
خب خب بریم برای تجربه ی زایمان طبیعی....

من تقریبا سه روز پیش شب بخاطر فشار بالا اعزام شدم زایشگاه چون دو هفته پیش هم بخاطر فشار بالا دو روز بستری بودم و این دفه هم فکر کردم دو روزی بستری میشم و بعد مرخص میشم فشارمم رو ۱۵ بود هواستون باشه اگه یوقت فقط سردرد هم داشتین پشت گوش نندازین و برین فشارتونو چک کنید چون فشار بالا واسه مادر و بچه خطر داره خلاصه وقتی رسیدم رایشگاه معاینم کردن گفتن یه سانتی و منو بستری کردن بعد فهمیدم که ختم بارداری دادن و اینکه من هیچ دردی نداشتم شب تا صب زیر نظر بودم بلاخره ساعت هشت صبح بهم امپول فشار زدن یساعت بعدش یعنی ساعت ۹ کیسه ابم پاره شد و کم کم دردام شروع شد اول از کمرم شروع شد ولی زیاد نبود حالت پریودی بود و اینکه منو بعد پاره شدن کیسه آبم دوباره معاینه کردن هنوز همون یه سانت بودم کم کم دردام شدت میگرفت ولی چند ساعت اول خوب بود قبل تحمل بود دردامو با نفس عمیق و ورزش کردن کنترل میکردم دخترا فقط اینو بگم نفس عمیییق خیلیی خوبه و بهتون کمک میکنه و یکی دیگه اسکات زدن من دردام دو سه دقیقه یبار شده بود رفتم سرویس و موقع درد اسکات میزدم
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
سوال:تجربه زایمان طبیعی من :
۱۸ ام ۴۰ هفتم تکمیل میشد و دکترم گفت تا ۱۸ ام دردت نگرفت بیمارستان بستری میشی ۱۶ ام شبش پیاده روی طولانی کردم تند تند راه رفتم اومدم خونه رابطه و بعدش دوش آب گرم بعدش احساس کردم شکمم بیش از حد داره سفت میشه کمرم هم درد میگیره هر دفعه باهاش زیر شکمم هم احساس فشار داشتم گفتم احتمالا یبوست شدم یا مشکل روده هامه تا صبح همینجوری بود و من بیدار رو مبل درازکش بودم گفتم شدید شد برم بیمارستان خلاصه صبح ساعت ۹ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یک سانتی و ان اس تی که گرفت هر پنج دقیقه درد زایمان دیده شد بعد یکساعت دوباره معاینه کرد شده بودم سه سانت بستری شدم دیگه دکتر فرصت داد تا شب خودم پیشرفت کنم نه با آمپول فشار منم درد خاصی نداشتم تا شب ساعت نه و نیم همون سه سانت بودم تا اینکه دکترم گفت آمپول فشار بزنید آمپول فشار زدن و کیسه آبم پاره کردن دردام داشت زیاد میشد و برام غیر قابل تحمل دیگه گفتم اپیدورال بزنن اپیدورال که زدن دردم گم شد و گیج شدم و دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن و من تا ۶ و نیم صبح همینجوری گیج بودم و در حال خواب و بیدار شدن بودم و تا اینکه فول شدم و دکترم اومد و زایمان کردم اصلا دردی نفهمیدم موقع اومدن بچه چون بی حس بودم فقط اینکه شکمم فشار میدادن خیلی بد بود درد داشت و بخیه زدن رو هم اصلا نفهمیدم
ان شاءالله زایمان خوب قسمت همتون🤲
مامان ♥️آوا🧿 مامان ♥️آوا🧿 روزهای ابتدایی تولد