۷ پاسخ

هیچ وقت از هیچکس انتظار نداشته باش وقتی انتظار داشته باشی بیشتر ناراحت میشی قوی باش تو الان دیگ مادر شدی باید صبور باشی منم بعد زایمان خیلی به مادرم نیاز داشتم ولی خواهر کوچیکم مدرسه مدرسه میره بیشتر از دو روز نتونست پیشم بمونه شوهرم هم اجازه نداد برم خونه مادرم اولش ناراحت شدم گریه کردم ولی فهمیدم هیچکس جز خودم نمیتونه کمکم کنه پس فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی الان ک یک ماهش شده برو خونه خودتون بهتره

برو خونه خودت با همسرت دوتایی از پسش بر میایید مطمن باش

من اوایل زایمان تا یکی دوهفته حالم یه جوری بود انگار داشتم افسردگی میگرفتم
احساس میکنم چون از شوهرم دور بودم اینجور بودم
توام میخای یه مدت برو خونه خودت اوکی میشی
صبر کن ۴۰ روزت بگذره بعد برو خونتون
مطمئن باش اوکی میشی
سختی بچه تا یه مدت برا هممون هست ولی اینکه خونه خودت باشی برات بهتره

گلم درکت میکنم توتااینجاشوتونستی ازپس خودت بربیایی‌ بایدبه خودت افتخارکنی چرامثلاناراحت باشی یه روزی دلت برای این روزاتنگ میشه به خودت میگی چقدرزودگذشت تامیتونی شادباش چون وقتی زمان بگذره دیگه برنمیگرده پس نهایت استفاده روبکن

عزززیزم درکت میکنم روزای سختی پشت سر گذاشتی اما تو یه مادر نمونه ای وبا آرامش بیشتر وصبر تو میتونی از پس همه چی بربیای

باید رفت پیش یه روانشناس

اینا همش علائم افسردگی منم همین جوری شدم فقط دوس دارم گریه کنم بچه بیقراری میکنه نمیدونم چیکار کنم عصبی میشم

سوال های مرتبط

مامان نفس مامان نفس ۴ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین
سلام خانوما امیدوارم ک خوب باشین
من چند روزی هست زایمان کردم سزارین اختیاری پیش خانم دکتر فریبا حقی
من بیهوشی و انتخاب کردم چون از اتاق عمل میترسیدم و خداروشکر خیلی بیهوشی خوب بود حتی موقعی ک شکمم و فشار دادن من اصلا متوجه نشدم چون بیهوش بودم و پمپ درد داشتم خیلی پمپ درد عالی بود بعد از اینکه بهوش اومدم اصلا درد نداشتم فقط تنها جایی ک اذیت شدم موقع سوند بود چون پاهام و باز نکردم پرستار عصبانی شد و بدجور سوند بهم وصل کردن از من به شما نصیحت همکاری کنین و مثل من خودتون سفت نکنین ک بدجور اذیت میشین و از بیهوشی اصلا نترسین و حتما حتما پمپ درد بگیرین واقعا ارزش داره چون بعدش درد ندارین من وقتی بهوش اومدم دیدم دخمل قشنگم و آوردن کنارم بهترین لحظه زندگیم بود امیدوارم همه خانوما بسلامتی و دلخوش زایمان کنن و بچه هاشون و سالم و سلامت بغل بگیرن بیان خونه😍خانوما اصلا از زایمان نترسین خودم خیلی میترسیدم ولی اصلا چیز سختی نیست..‌‌..
اگه سوالی داشتین بپرسین جواب میدم 😍
مامان هاکان مامان هاکان ۱ ماهگی
#پارت سوم
من از ساعت سه ک غذا خورده بودم دیگه هیییچی نخوردم تا ۱۰ شب ک ی ابمیوه خوردم ولی بعد پنج دقیقه گلاب ب‌ روتون هررررانچه توی معدم بود رو بالا اوردم تمام اتاقم شد استفراغ چون خیییلی بهم فشار اومده بود
الان که بهش فکر میکنم دیوانه میشم ک واقعا این من بودم اییینهمه درد کشیدم...واقعا که بهشت زیر پای مادره
خلاصه ک من طاقت نمی‌آوردم ی‌جا بمونم چون هرررکسی و میاوردن بعد من اومده بود اونوقت جلوی من زایمان میکرد منم دیگه دیوونه شده بودم داد میزدم میگفتم خانما چرا همه دارن جلوی من من زایمان میکنن نکنه من مشکل دارم نمیتونم زایمان کنم.. اینم بگم وقتی منو معاینه میکردن باهم پچ پچ میکردن همش میگفتن کیسه ابش مشکوک ب نمیدونم چی هست ک‌من سر در نمیاوردم.
حالم خیلی بد بود میرفتم دم در اتاقای خانمای دیگه ک زایمان میکردن میگفتن توروخدا واسم دعا کنید دارم از دست میرم ب خانوادم ب‌خواهرام زنگ میزدم میگفتم فقط واسم دعا کنید شوهرم ک دیگه هیچی هر ده دقیقه زنگ میزد و با من گریه میکرد نمیتونست کاری ام بکنه فقط گفت بهشون میگفتم ک داروندارم و میدم زنمو سز کنید ک‌اونام قبول نمیکردن