سلام دوستان جهت سرگرمی درد و دل

دیشب یلدا چطور بود بهتون خوش گذشت
من هیچ جا نرفتم با خانواده خودم قهرم
گفتن دیگه نیا خونمون بخاطر داداشم
چن شب پیش با داداشم نشستم گفتم بروسرکار پیگیر کارت باش حیفه بخدا کارتو نمیخوای بده به اون یکی داداشم شوهرم واسطه داره با مهندس شرکت شوهرم گفت بس کن داداشم داد بیداد کرد پدرم ومادرم اتاق بودن اومدن چیشد گفت دخترتون میگه اهل کار نیستی بده به برادرت من کارمو میخوام
بابام داد زد سرش تو اهل کار نیستی مرد نیستی خلاصه فحش داد
اون یکی داداشم دلسوزش بودم دستمو گرفت از موهام گرفت برو از خونمون شر بپا کردی جلو همسرم اینکار کرد پدرمم گرز اورد خواست داداشامو بزنه من از حال افتادم
خلاصه بابام گفت ولشون کن نیا خونمون دیگه
تا عمری دارم این صحنه فراموش نمیکنم
مادرم هم بام قهره چون گذاشتم پدر توهین کنه به پسراش منو تقصییر میدونه
از خدا میخوام بچم صحیح سالم بدنیا بیاد سرگرمش بشم

۵ پاسخ

عزیزدلممممممم خدا صبرت بده

چرا‌ پدرت قهره؟

توهین خانواده جلو همسر خیلی بده اصلا توقع نداشتم
همسرم خوبه‌ ولی مردا هر روز ی رو دارن میترسم

خدابزرگه
تو ک چیز بدی نگفتی
این روزا خوبی بع کسی نیومده
دیگ اصلانرو حتی زنگم نزن
بشین زندگیتو بکن
منم جایی نرفتم مادرم میاد پیشم
بابام از وقتی ازدواج کردم باهام قهره ... خلاصه همین ک زندگی خودمو دارم و مادرم و شوهرم و بچه هام هستن خدارو شکر میگذره

منم جایی نرفتم مامانم و دوتا از داداشام فوت شدن بابام و دوتا خواهرامم پیشم نبودن چون نزدیکم نیستن، منم که استراحتم نمیتونستم برم جایی، برادرشوهرم با کلی اجیل و میوه اینا با پدر و مادرشوهرم اومدن خونمون یساعت نشستن و رفتن

تو این دوره زمونه دودستی شوهرت و بچت و بچسب خلاص

سوال های مرتبط

مامان علی و فاطمه🩷🩵 مامان علی و فاطمه🩷🩵 ۲ ماهگی
سلام دوستان
امروز واقعا روز مضخرفی بود ولی به خیر گذشت
از ساعت ۲ ظهر تا ۱۰ شب اسیرمون کردن
دستگاه حرکات بچه رو ثبت نمیکرد دفعه اول بالای ده بار تکون خورد و جا به جا شد میگفت نوارت خوب نیست برو سرم‌بزن و ابمیوه بخور
اینکارو کردم دوباره اومدم یه ۴ تایی حرکت کرد دوباره گفت ننداخته زنگ میرد به دکتر زایشگاه اونم‌میگفت دوباره تکرار کن
دفعه سوم دوباره شاید یکی یا دوتا تکون ریز خورد دوباره گفت نه ثبت نداشتی بازم به دکتر گفت برو شام بخور و بستنی دوباره بیا
چون ماام خونمون خیلی فاصله داره تا بیمارستان شوهرم گفت دیگه ارزش نداره بریم خونه رفتی‌م شام خوردیم و اومدیم‌ دوباره نوار گرفته خودم قشنگ ۵ یا۶ حرکت حس کردم میگه چیزی ثبت نمیشه
دیگه گفت برو بازم ابمیوع بخور بیا بریم زایشگاه با دستگاه اونجا ازت نوار بگیرم
رفتیم بالا با دستگاه اونجا گرفت دیگه تکوناشو ثبت کرد میگم دستگاه قسمت مامایی تون خرابه میگه نه عزیزم به خاطر ابمیوه ای که تو خوردی میگم‌من‌امروز مرض قند گرفتم انقدر ازی چیزا خوردم
آخرم زیر بار نرفتن که مشکل دستگاه بوده
خداروشکر به خیر گذشت اومدیم
انقدر امروز خسته شدم‌که حد نداره
دیگه ام‌نمیرم نوار بگیرم 😡