ینی من هرروز میام‌تایپک‌میزارم‌که خونمو ترکوندم و ترتمیز کردم برای زایمان
ولی با وجود یه بچه دو ساله من تا هفته دیگه هم‌کار هرروزم همینه 😂😂پسرم‌که هیچ شوهرم از صدتا بچه بیشتر بریز ب پاش داره
بهش میگم توروخدا برو خونه خواهری مادری نیا نباش یه هفته ای تا من زایمان کنم ...فقط میگه ببخشید حق داری راست میگی 😐ولی بازم همونقدر شلختس و تغییری در رفتارش ایجاد نمیکنه ...

بخدا ازصبح یه کله پا سر پام تمام درو دیوار کابینت و اتاقا و سرویس ها و...رو دستمال کردم و سابیدم
حتی فرش اشپزخونه رو تو‌حموم شستم اینجا ک کسی دستت درد نکنه خسته نباشید نمیگه
لاعقل شماها دلداریم بدین روحیه بگیرم 😉😂مرسی🌹

حالا جدای از این حرفایی ک پشت سر پسرو همسرم زدم 🤣🤣🤣در اصل کرم دارم اینکارارو میکنم که بلکه زایمان کنم دیگه
چون دکتر میگه سعی کن تا چهارشنبه همین هفته زایشگاه باشی مطب نبینمت😪🥴😂وگرنه روز در میون باید بری برای NST

خلاصه واقعا درک‌نمیکنم چرا بااین همهههههههههه فعالیت و بشین و‌پاشویی ک دارم دهانه رحمم بستس شما چ‌کارایی پیشنهاد میدید
من ک همه کار کردم
شیاف گل مغربی گذاشتم .نزدیکی کردم .اسکوات زدم ...حتی کف خونه رو من همیشه با دوتا دستمال تمیز میکنم اونم نکه رو زانو بشینم رو پاهام میشینم و طی کشی میکنم ...
همه جام ب درد میاد الا درد زایمان
الانم م نشستم دارم تایپ میکنم درد سیاتیکم‌گرفته راه میرم پام‌ یهو‌خالی میکنه🥴

تصویر
۱۵ پاسخ

منم اون آخرا دهانه رحمم باز نمیشد همش یه فینگر بود و یه روز درمیون نوار قلب بچه رو میگرفتن،شب آخر تا صبح تو خونه آروم دردامو کشیدم و صبح رفتم بیمارستان وقتی رفتم هنوز ۳ فینگر هم نشده بود ولی سوزن فشار و که زدم ۲۰ مین بعد کیسه آبم پاره شد و دقیقه یک ساعت و نیم بعد سامیار بدنیا اومد و تا بدنیا اومد بچم پی پی کرد،انشالله واسه شما هم همه چیز عالی پیش بره،و سلامت از جات بلند بشی،،راستی سوره انشقاق و بنویس رو کاغذ و بخون و با خودت ببر بیمارستان،خیلی به زایمان کمک میکنه

منم کارم همینه هر روز مرتب میکنم مثل خونه تکونی بار فردا همون اشه و همون کاسه

پله برو
ماساژ پرینه بده
کگل انجام بده

تو رو خدااااا زعفرون نخوریاااا بچه ک نمیاد هیچ تازه خدایی نکرده زبونم لال مدفوع هم میکنه بستری شی آمپول فشار میزنن همچین خودش میاد من اصلا وقت زایمانم نبود بعد چون پسرم وزنش اخرا ماه استپ شده بود گفتن خطرناکه بمونه ب زور طفلی رو آوردن 😂😂😂

خسته نباشی

بچه ۴ کیلو رو دکتر میخواد طبیعی زایمان کنه؟ ببخشین ولی وکتر احمقیه بچه بالا ۳ کیلو رو میگن طبیعی نزایین چ برسه ۴ برو بگو سز؟کنه جون خودت و بچه رو ب خطر ننداز تو را خدا

آخخخخ من بجای شما دردم گرفت با اون شکم بزرگ این همه فعالیت و کار ، واقعاً خدا قوت عزیزم ❤️🥰 ان شاءالله بسلامتی و خوشی زایمان کنی
منو بگو که موقع بارداریم دست به سیاه و سفید نمی زدم که پسرم تو شکمم نچرخه 🤭 تا سزارین اجباری بشم که همینطور هم شد 😄😅🤣

چی میخوری که جنینت وزن میگیره؟

بسلامتی عزیزم هرچی زود تر زایمان کنی

حالت سجده برو باسنتو تاب بده حالت هرچنگی بشین راه برو شربت خاکشیر زعفران گلاب بخور
اویشن هم شنیدم خوبه

خسته نباشی دلاور

خسته نباشیدواقعا
انشالله همین یکی دو روزه بیای خبر زایمانتوبدی

وای عزیزم خسته نباشی روزای اخر واقعا سخته ادم دیگ هر روز ک بیدار بشه میگ دردام میگیره تمتم و باز هیچی ان شالله ب سلامت زایمان کنی عزیزم منم دعا کن خدا صابخونم کنه🤲🏻

خسته نباشی دلاور😂

خسته نباشی،خوب چرا سزارین نمیکنید مواظب حرکات بچت باش کم نشه مدفوع کنه چی استرسی میکشی ولقعا

سوال های مرتبط

مامان دوتا پسرام مامان دوتا پسرام ۲ سالگی
سلام و عرض ادب

اقا این بچه من بغلی شده چ‌خاکی ب سرم بریزم بخدا من فقط برای شیردادن‌و اروغ گیری بغلش میکنم یسره دهنش بازه بغلش میکنی ساکت میشه تو بغل میخابه رو زمین میزاری بیدار میشه
ینی من دوروزه نتونستم ب ارسلان طفلک صبحانه بدم همش شیر و کیک و موز بهش میدم صبحها بس ک این بچه نق نق میکنه یا شیر میدم یا جیش عوض میکنم یا اروغ میگیرم دو سه روزه ساعت یک و نیم ظهر وقت میکنم غذا درست کنم من همیشه غذام تا ساعت یک و نیم حاضر بودو خورده بودیم😕🥴
خدایی خیلی سخت داره میگذره بیشتر ازاین بابت سحته برام ک وقتی برای ارسلان نمیمونه هرچند ک خیلی خیلی خیلییی زیاد دارم تلاشمو میکنم ک براش کم کاری نکنم و وقت بزارم ولی بازم حس ناکافی بودن دارم🥲😕
حالا جدای از این همه ناله امروز وسط این درگیری هام داشتم به این فکر میکردم
که چقدر از زمانی که بچه دوم اومده عمیقا دارم احساس خوشبختی میکنم نمیدونم اونهایی ک تو شرایط منن هم همین فکرو میکنن یا نه
هیچوقت فکرشو نمیکردم بتونم کارای دوتا بوه رو هندل کنم
یا به سرو وضع زندگیم برسم من فکر میکنم ی خوبی که بوه پشت سرهم داره اینه ک تو ب بی خابی های شبانه عادت کرذی و الان بیدارخوابی برات سخت نیست و اینکه خیلی با تجربه تر از بچه اول شدی و میتونی راحت از پس کاراش بربیای و بیشتر از بزرگ کردن بچه سر درمیاری و بهت لذت میده ...بچه اول ادم همش در استرسه چون نابلده ..
مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
مامانا پسر من کلا تو خونه تو اشپزخونس. همشم رو کابینت ها و گاز داره راه میره یا میاد در کابینت ها و ماشین لباسشویی و یخچالو میکوبه بهم. بیخودی میاد ظرف های پلاستیکی(بیشتر برا جلب توجه) میریزه بیرون بدون اینکه بازی کنه میریزه و میره. چ خونه خودمون چ جایی غذا خور ک نیس سفره ک پهن میشه همه رو میریزه بهم خرابکاری میکنه. بلایی که سر خونه خودمون میاره سر خونه بقیه هم میخواد بیاره بدترم میشه تازه جای دیگه کابینت ها رو باز میکنه دست میزنه ب دکوری هاشون. فقط گاهی بزور گوشی میشونمش تو خونه مردم. کلا علاقه شدید ب بالا رفتن از دیوار از کابینت داره. دارم لباس تنش میکنم از من میخواد بره بالا. از پوشک نمیتونم بگیرمش بزور میاد دستشویی هرچی میگم تو دستشویی جیش کن نمیکنه میدوئه میره تو اشپزخونه جیش میکنه. خونه کسی میریم یا کسی میاد خونه وسایل پذیرایی میاد تمام میوه ها و شیرینی ها رو میخواد بریزه بیرون چاقو رو برمیداره. فقط خطر رو خوب میشناسه از ارتفاع خودشو نمیندازه پایین حواسش هست. تقریبا میتونه حرف بزنه اما از شروع دوسالگیش خیلی جیغ میزنه حرف بهش میزنی محبت بهش میکنی(مخصوصا باباشو خانواده اش) جیغ میزنه یا میخواد بزنه تو صورتشون. صبور هم نیس هرچی میخواد همون لحظه باید بدستش برسه.  ب حرف دیگران گوش میده ب حرف من نه. خانواده همسرمم میبینشش میگن اوه اوه این پیش فعاله. نمیدونم روانشناس خوبم نمیشناسم همش حس میکنم بچه م نرمال نیس. اینا طبیعی نیس بنظر شمام؟
مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
واقعا نمیدونم از دست پسرم چیکار کنم همش با گریه و جیغ میخواد ب خواسته ش برسه مثلا امروز تازه از خونه بازی اومده نمیذاره لباساشو دربیارم هرچی گولش میزنم جیغ ک من میخوام برم درو باز کردم میگم بابا نیس رفت، لباس منو کشید طرف در بیرون بیا بریم هی گفتم لباس بیرون تنم نیس بابا هم که نیست دوباره برا دفعه سوم‌و چهارمش در طول روز. اینقدر گریه کرد منم هی تحمل کردم اخرش دیگ جیغ و دادم بلند شد یعنی مثل دیوونه ها شده بودم کردم.خودمو بچه همه رو سرزنش کردم. نیم ساعت گریه کردم از دستش اخر ازش معذرت خواهی کردم ک دعواش کردم.فقط یکساعت رفتم حموم ظهری،صدای جیغ جیغ هاش میومد یعنی نیم ساعتم استراحت و ارامش ندارم یعنی هر روز همینه ها به بهانه های مختلف
نمیدونم چ غلطی بکنم با این بچه ی شیطون و لجباز با اعصاب داغون خودم که ذره ذره دارم نابود میشم.
احساس میکنم نمیتونم تربیتش کنم ن ازم حرف شنوی داره همش باهام لجبازی داره ی دمپایی پام میکنم جیغ میزنه چرا پات کردی شروع میکنه جیغ و داد گریه چرا صندلی رو جابجا کردی گریه های شدیدا..
حتی نمیتونم از پوشک بگیرمش
نمیدونم واقعا همه ی مادرا اینجورین یا فقط منم