۵ پاسخ

من شهرغریب نیستم.اما واقعن دست تنهام.
بچه مم مشکل معده و رفلاکس داره بخدا دیگه خستم‌روز نیس ب خودم لعنت نفرستم ک چرا بچه دار شدم هم بچم داره زجرمیکشه و هم من.
بشدت هم بهم وابسته س هیچ مهدیم نمیره

من تو شهر خودمونم و غریب نیستم ولی باهات موافقم بخدا پیر شدم با یه بچه

منم غریبیم تازه من ۵روزه پسرمو بیرون نبردم حتما قول دادم به خودم فردا ببرمش

هرکسی بچرو برایه عشقه خودش میاره بعدم قرار نیست کسی فدایه کسی بشه بچتون یه ذره بزرگتر شد بفرستش مهد و کلاسایه اموزشی خودتم برو یه کلاس ورزش اسم بنویش و صبا هم برو میاده روی یا درستو ادامه بده

منم امروز پسر م نوبت دکتر داشت شهر دیگه
منم اسنپ گرفتم با دوتا بچه ها رفتم
اسنپ یجا منو پیاده کرده گفت مقصد
منم پیاده شدم
مسیرو گم کردم
۴۰۰ متر با اریا تو بغل پیاده رفتم تا پیدا کردم

وای ساعت ۷و نیم رسیدم
الا مث جنازه ام

سوال های مرتبط

مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
یعنی خاک تو سر من با این مادر بودنم، آخه چرا منی که وقت و حوصله همین یه بچه رو هم ندارم باید تسلیم حرف شوهرم بشم و یه بچه ی دیگه هم بارداربشم،تا الان که درگیرمشکلات بودیم از این به بعدم اون یکی بیادپس کی برای پسرم وقت بدارم بچه م تازه یه ذره یادگرفته حرف بزنه هنوز خیلی کلمه هارو نمیگه،چه روزا باید دوتایی منوپسرم مینشستیم برام با صدای قشنگش حرف میزد چه روزا باید میبردمش پارک از بازی کردن با مادرش کیف میکرد چه کتابا و بازی فکری هایی که میخواستم براش بخرمو نشد چقدر دلم میخواست یه جشن تولدبراش بگیرم اقوامو دفوت کنم یه شام بدم نشد😔دلم میخواست حداقل بچه مو ببرم براش یه کلیپ برای یکی از تولداش بگیرم نشد حالا یکی دیگه که به دنیا بیاد تمام چیزایی که برای پسرم میخواستم تحت شعاع میره😔چقدر من مادربی فکری ام که عقلمو دادم دست یه مرد بی درک ،میدونم خیلی ها توی حسرت یه بچه ن و این حرفای من که با دوبار اقدام باردارشدم ناشکری محضه ولی واقعا کلافه م ودلم غم داره احساس عذاب وجدان شدید دارم😔😔