۶ پاسخ

ممنون گلم چ ایده خوبی

ماشالا بهش
و افرین به شما مامان با سلیقه

پسر منم خط خطی میکنه فقط

عزیزممممم ماشالله چه بازی خوبی حتما با رادین بازی میکنم. البته هنوز نمیتونه خط هدف دار بکشه. مداد میگیره دستش خط خطی میکنه میگم چی کشیدی میگه ماهی یا میگه 1 2 3 یعنی عدد نوشتم. تازگی سعی میکنه خط دایره ای کوچیک بکشه میگم چی کشیدی؟ میگه قلب 😅 ولی وقتی یه خط صاف میکشم میگم شبیه این بکش تکرار نمیکنه هرجور دلش میخواد خط میکشه. ماشالله بچه ی شما خیلی خوب داره خط میکشه

چ قشنگ کشیدی😂

دختر من ک فقط خط خطی میکنهههه

سوال های مرتبط

مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۱ سالگی
سلام مامانای گهواره من ی نگرانی توی ذهنمه که خواستم باهاتون درمیون بزارم لطفا هرکی که بچه داره و تجربه داره جواب بده .من خودم خانواده کم جمعیتی هستیم و فقط من ازدواج‌کردم خانواده شوهرمم همه نوه هاشچن بزرگن پسر و بچه خواهرشوهرم تقریبن هم سن هستن و اینکه رادمهر تمام وقاش توی خونه هست و بیشتر با خودمو پدرش بازی میکنه اصلا با بچه ها نیست شاید ماهی ی بار یا دوماهی ی باری چندتا بچه عشت نه ساله باهاش بازی کنن..پسرم هرموقع میره خونه پدربزرگش ماشین داره میبره توپ داره و اینا بعد اجازه میده دخترخواهرشچهرم هم بازی کنه بعد همه میگن که رادمهر خیلی مهربونه ولی اون دختر که چهاروز از پسر من بچه تره اجازه نمیده رادمهر به ی چیز بی ارزش توی لسباب بازی هاش دست بزنه و جیغ میزنه تا اینکه ی شب اومدن خونه ما چون ماشین نداره من واسه رادمهر نکه زیاد اما همین ماشین دسته دار راکر و هرچیزی که سرگرمش کنه براش گرفتم اچن نه راکر داشت نه ماشین با اسباب بازی های پسرم بازی میکرد و مثلا رادمهر میخواست سوار ماشینش شه جیغ میزد رادمهر پیاده میشد اون سوار شه اگر هم رادمهر نمیذاشت خونه رو میذاشت روی سرش من رادمهر رو سرگرم میکردم که اون بازی کنه و پسر بزرگ ی خواهر شوهر ذیگم هم اینجا بود گفت کارت اشتباهه رادمهر هم باید اینجوری باشه ادامه پایین میزارم
مامان قند عسل مامان قند عسل ۲ سالگی
شما بودید چیکار میکردید؟
امروز رفتیم ارایشگاه یه بچه ای هم اونجا بود همسن پسر من دختر بود دستش یه عروسک بود دست پسر منم ماشینش بود که داشت بازی میکرد بچه اومد ماشین پسر منو ازش گرفت هرچی پسرم رفت ماشینشو بگیره بچه دویید و نداد بهش پسرم هی غر زد اونم دویید سمت مامانش مامانش بهش گفت بده بهش گفت نه مامان برگشت به بچش گفت پس بده من بزارم تو کیفم برات قایمش کنم🙄 به منم گفت وقتی حواسش پرت شد میدم منم منتظر موندم ولی ۵ دقیقه ای گذشت تمام مدتم پسر من به من غر میزد و ماشینشو میخواست مادره هم چون بچه خودش گربه نکنه ماشبن پسر منو نمیداد تا پسر من بهو بغض کرد اومد دست منو گرفت من خیلییی دیگه ناراحت و عصبی شدم دست پسرمو گرفتم رفتم پیش مادره با جدیت گفتم لطفا ماشین پسر منو بدید پسر من داره حرص میخوره و ناراحته پشت چشمشو نازک کرد گفت بفرمایید ماشین داد بچش شروع کرد جیغ و داد منم پسرمو بردم یه سمت دیگه ماشین بازی کنه . خیلی عصبی شدم وقتی بغض کرد بچم . واقعا بعضیا چی فکر میکنن پیش خودشون؟؟؟؟