یادمه پارسال آذر ماه بود که رفتم کیش ..
بنده خدا همسرم کلی برنامه ریخت برای این سفر که به من خوش بگذره چون فوق العاده افسرده شده بودم بعد از زایمان
زایمان خوبی هم نداشتم خیلی حالم بد بود دختر عمم با من زایمان کرده بود همه میگفتن بجه تو ریزه یه طفلکی هم میگفتن و میرفتن نمی‌فهمیدند با این حرفشون چی به سر من مادر میاد ..
خلاصه رفتم کیش ی ذره از آدما دور بشم تو کشتی بودم ک یه خانمی گفت بچت چند وقتشه منم با ذوق گفتم نزدیک ۴ ماه گفت وا چقدر ریزه ..
زدم زیر گریه دیگ نتونستم جلوی خودمو بگیرم لعنت فرستادم برای هرکسی که اینجوری میگه .
مسافرت کوفتم شد تو فرودگاه یه خانمی رو دیدم بچش تو کالسکه بود دیدم چقدر داشته ماشالله رفتم گفتم چند وقتشه
گفت فارسی نمیفهمم زنه روس بود
خدا خدا میکرد بگه دوسالشه یه سالشه
یه چیزی نگه ک دوباره بهم بریزم..
الان یک سال گذشته از اون موقع ولی هیچ وقت یادم نرفته چقدر مقایسه شدم ک بچت ریزه ریزه ..
ی دفعه یادم افتاد گفتم اینجا بنویسم .

۱۳ پاسخ

سلام عزیزم درکت میکنم. منم. بچه ام هرکسی میدید میگفت چقده ریزه بیخیال میزدم میدونم بچه هرچه بزرگتر میشه رشدش خوبه میشه فقظ تو چشای مردما کوچیکه ب من بچه ام حتی زشت بود یک سال ب بعد خوشکلتر شد

واقعا خیلی مادر اذیت میشه...آدمای نفهم هم که زیاد😞

چقدر حالتو درک میکنم دقیقا همینارو الان ب من میگن دخترت چقدر ریزه چقدر کوچولو نمیخوره بهش چند ماهش....دلم میخاد همشون خفه کنم

به منم زیاد میگن چقدر ریزه چقدر قدش کوتاس اما من اصلا افسرده نشدم چون بچم سالمه خیلی از کارا و حرفایی که میزنه بچه های وزن بالا نمیتونن

سلام اره اهمیت ندین من پسرم وقتی ب دنیا امد نارس بود یک کیلو وسیصد بود خیلی عذاب کشیدم فقط میخواستم اتفاق بدی نیوفته همه ب یک چشم دیگه نگاش میکردن الانم همینجورین واسم اهمیتی نداره انقد ک دوسش دارم ک نگاه های هیچکی واسم هیچ اهمیتی نداره من این عده ادمارو یک مشت ادم نادون فرض میکنم.

مردمی که به بچه نرمال میگن ریزه میزه همونایی هستن که بچه وقتی بزرگ میشه تپلی باشه مسخره ش میکنن مردم برای سرگرمی خودشون حرف مفت زیاد میزنن بخوایم به همش اهمیت بدیم باید بشینیم یه گوشه فقط افسرده باشیم
البته اون دوران بعد زایمان آدم خیلی حساس و بهم ریخته س

عزیزم تواین شرایط سعی کن دنبال راه حل باشی خودت رو آروم کنی مثلا یه سرچ کنی توی بیمارستان ها و بهزیستی ها یه بچه هایی رو میبینی از نظر ظاهر وبیماری که فقط به خدا میگه بچم سالم باشی دیگه هیچی...وصد بار توبه میکنی وببخشیدا میگی خدایا غلط کردم بابت ناشکری میگه همه ی آدما یه سایز هستن که تو میشینی فکر میکنی وناراحت میشی

من با فاصله ی ۴ ماه از خواهر زایمان کردم
اون بچش ۴ کیلو بود موقع زایمان یه بچه ی تپل و سفید و خوشکل خیلی ناز بود
من وقتی زایمان کردم یه بچه ی پشمالوووو و سبزه ۳ کیلو بود ولی خیلییی کوچولو و ریز بود
واقعا داشتم افسردگی میگرفتم هرکی میدید میگفت چه بچه ی زشتی زاییدی باورت نمیشه میخواستم بمیرم و هیچکسم منو درک نمیکرد حتی شوهرم من کلن فقد خودم بچمو تنهایی بزرگ کردم و سوختمو سوختمو دراخرم مجبور به ساختن شدم خیلی عذاب کشیدم هیچوقت نمیخوام اون دوران برگرده
الانم بچم هنوز تپل نیس ولی خب دیگه اون زشتی موقع زایمان رو نداره
موهاش بلند شده و خیلی خوشکل شده

دختر من الان ۱۲و ونیم قدش ۸۴ میگن ریزه😅😅🤣🤣🤣🤣

من اصلا برام مهم نیست چرت پرت هایی ک میگن همین ک سالم خداروشکر


حالا درشت باشه هم می‌خوان بگن چرا این قدر درشته و اضافه وزن داره وو......


این جماعت فقط بزاری زر بزنن زرررررر
دهنشونو باز کنن ی چیزی بپرونن
دهن مردم نمیشه بست

منم بخاطر دیر راه افتادن دخترم این روزا رو دیدم انقدر ناراحت میشدم بچه ها رو میدیدم که راه میرن دلم خون میشد

دختر منم۳.۳۰۰بود همه میگفتن ریزه
الانم وزنش رو نمودار و حتی بالاتره بازم میگن ریزه
در دهن مردم و نمیشه بست غصه نخور

بچت چند کیلو بدنیا اومد و الان چنده گلم

سوال های مرتبط

مامان مهرسا ومهدی یار مامان مهرسا ومهدی یار ۱ سالگی
سلام یکی از خاطره‌ی زایمان اولم براتون بگم که من بعداز ۱۷ ساعت بستری شدن. سزارین اورژانسی شدم البته دریغ از یکم درد چون اصلا درد نداشتم من هفته‌ی ۴۱ بودم و بچم پی پی کرد خورد همون باعث شد من بچم ۶ روز بیمارستان بمونیم چون عفونت کرده بود و همون ۶ روز من با درد بسیار زیاد و کاملا ناشی به زور سرما بودم دخترمم که بستری بود بدنش عفونت داشت اصلا شیر نمی خورد این منو بیشتر عذاب میداد وسینه هام پر بودند ولی حیف که سر سینه ام صاف بود دخترم نتونست بخوره شیرخشک شد ولی هیچوقت یادم نمیره من روز پنچم از زایمانم بود که یهو فشارم افتاد رفتم به اون بخش پرستار گفتم حالم بده نمی تونم بلندشم گفت به من ربطی نداره برو اورژانس فشارتو چک کنه .اورژانس هم طبقه همکف تو حیاط بود من طبقه‌ی دوم بودم چون میخاستم دخترمو بردارم یهو دیدم دستام بی حس شدانگار رفتم به سوی اورژانس گه یهو افتادم پاهام به لرزه افتاد یادم نمیره یه خانومی بود اونجا که بچه ی خودش هم بستری بود اومد بلندم کرد بهم آبمیوه داد حالم بهتر شد یکم رفتم به اون پرستارگفتم من بهت گفتم حالم خوب نیست چرا محل ندادی گفتی ما مسول تونستیم گفتم مسول نبودی آدم که بودی گفتم چه جور مسول بچه می که شاید بچم از دستم می افتاد همون لحظه گفت بروبابا
هنوزم بعداز ۶ سال اون پرستاز رو نبخشیدم
مامان ایلهان مامان مامان ایلهان مامان ۱ سالگی
سلام عزیزان خوبین
الهی بمیرم برای پسرم چه عذابی رو تحمل می‌کرد و من نمیدونستم ایلهان من خوب شده بود مرخص شد از بیمارستان ولی سرفه می‌کرد بردم دکتر دارو داد گذشت تا روز دوشنبه خیلی بی حال بود آبریزش بینی شدید داشت جوری ک انگار آبشار بود آب دهانش یه سره می‌ریخت اشتها نداشت و خیلی چیزای دیگه تا اینکه امروز دوستم اومد پیشم و گفت آبجی یه چی بگم من دیدم تو بچه های برادرم مطمئنم ایلهانم اینجوری شده این بچه هیچیش نیست بخدا یه چیزی مطمئنم تو گلوش گیر کرده اون عفونت کرده و زده به خون بچه با خودم فک کردم گفتم شاید درست میگه زنگ زدم به مادرشوهرم موضوع رو گفتم اونم گفت ک شاید درست باشه بریم پیش یه آشنایی بزار قاروق گیری کنه رفتیم تا اون خانوم به گلو پسرم دست زد گفت دوتا تیکه گیر کرده تو گلو مال خیلی وقته اونو آنقدر ماساژ داد تا رفع شد و کل بیماری پسرم رفت یعنی دیگه آبریزش بینی تب و سرفه نداره حتی راحت نفس میکشه خداروشکر ک پسرم خوب شد اینقدر آروم شدم ک دوست دارم به همه شیرینی برم
مامان جوجه کوچولو مامان جوجه کوچولو ۱ سالگی
سلام مامانا شبتون بخیر ازتون خواهش میکنم اگه کسی در این باره می‌دونه بهم بگه😭😭
ماه قبل من تا ۲۰ام ماه دقیق یادمه ۸تا دونه سهمیه شیر خشک پسرمو گرفتم بعد ۲۲ام ماه ک شیرش تموم شده بود رفتم که بگیرم گفتن سهمیش تموم شده منم تعجب کردم گفتم دوتا داره من ۸تا بیشتر نگرفتم ولی دیگ گفتن سهمیش تمومه وو مجبور شدم آزاد برا پسرم بگیرم تا ماه تموم شد که دیگ این ماه جدید .یکم ماه رفتم شیر بگیرم برا پسرم داروخونه ۳تا داد دیگ منم نگرفتم براش گفتم تا تموم بشه میام میگیرم امروز شیرش تموم شده بود رفتم داروخونه شیر خشک بگیرم گفتن سهمیش تموم شده😳من تعجب کردم گفتم من این ماه ۳تا بیشتر نگرفتم شیر چطور تموم شده..‌.گفت سهمیه نداره همشو استفاده کردی😳گفتم امکان نداره چطور ممکنه یعنی چییییییی....خانمه گفت حتما کسی استفاده کرده از سهمیش به کسی ندادی کد ملیشو؟...منم گفتم نه بخدا تا حالا به هیچکس ندادم..گفتش ولی استفاده کردن از سهمیش باید بری معاونت پیگیر بشی... انقدر اعصابم خورده می‌خوام بکشم هر حرومزاده ای که این کارو کرده ..بعد این نتیجه رسیدم که ماه قبلی که همسرم رفته شیر بخره تو داروخونه کد ملی پسرمو گفته یکی اونو برداشته بعد که دیده دوتا داره از سهمیه اونو برداشته برا خودش تا این ماهم که من یکم رفتم شیر خریدم بعد از من رفته داروخونه همه سهمیه شیر همه ۷تارو گرفته من تازه فهمیدم😭😭😭😭خیلی ناراحتم خیلیییی به حق همین ماه عزیز خدا هزار برارشو ازش بگیره که سهمیه شیر بچمو دزدیده 🙂‍↕️