سلام خانما یه سوال
ممنون میشم اگه راهی بلدید راهنماییم کنید.
من دخترم حدودا ۸ ماهشه
همسایه مون یه دختر تقریبا ۱۲ _۱۳ ساله داره
از وقتی که بچه من به دنیا اومد تقریبا هر روز میومد‌ پیش دخترم یه نیم ساعت اینا یا یه ساعت باهاش بازی میکرد
خیلی اوقات مامانشم میومد خونمون
خیلی اوقاتم منو بچم می‌رفتیم خونه شون
از وقتی که دانشگاهم شروع شد و سرم شلوغ شد دیگه خودم نمیرفتم و یوقتایی دخترشون میومد دنبال دخترم حدود نیم ساعت اینا میبردش خونه شون
البته فقط وقتایی که مامانش باشه اجازه میدم بچم بره
مرداشون هم معمولا اون ساعتی که بچم می‌ره خونشون نیستن.
خانواده مورد اعتماد و خوبی هستن و از این لحاظ بهشون شناخت داریم
اما میخوام کم کم یکاری کنم که کمتر بچه م بره اونور
البته دختر منم دخترشونو خیلی دوست داره و وقتی میبینتش ذوق می‌کنه
حالا چیکار کنم یا چی بگم به نظرتون که ناراحتی پیش نیاد؟ الان سوال من این نیست که آیا کارم اشتباه بوده یا نه ها ، راه حل میخوام . چیکار کنم که کمتر بشه این ارتباط بدون اینکه ناراحتی پیش بیاد. همسایه مون خانواده محترمی ان‌ و انصافا خیلی مراقب بچم بودن برا همین نمی‌خوام با ناراحتی این ارتباط رو کم کنم

۵ پاسخ

بگو کم کم داره بدعادت میشه
تو خونه بی قراری می‌کنه دوست داره بیاد پیش شما بهتره یه چند وقتی کمتر بیاد اونجا که عادت کنه و کمتر مزاحمتون بشه

بهانه بیار بگو میخام ببرمش حمام
یا میخاد شیر بخوره
یا خوابش میاد
یا مهمون میخاد بیاد
اینجور چیزا

ببین من میرفتم خونه عموم بچه هاش هی دخترم بغل می‌کرد نمیزاشت بخوابه هی بوسش می‌کرد منم به شوهرم گفتم رفتیم الکی بگو چند روز پیش پرنسا از بغل بچه دوستمون افتاد بهش گفتم دیگه حقی نداری بچه رو بغل کسی بدی اونا هم همه قبول کردن و من راحت😂😂😂😂

من خودم ۱۲، ۱۳ ساله بودم آجیم از دستم افتاد اونم کمتر از یکسال بود و دماغش شکست سعی کن بگی علایم سرماخوردگی داره ی روز بگی دلم براش تنگ شده میخوام پیشم باشه یه روز بگی بیرونیم و اینجوری کمترش کنی مراقب باش بچه ۸ ماهه خیلی مراقبت میخواد من الان همه جوره حواسم ب بچه ام هست ولی بازم گاهی غافلگیرم میکنه

میتونی وقتی نیستی بذاریش پیش خانواده ات. وقتی هم هستی بگی دلم براش تنگ شده یا اینکه الکی مثلا باباش میترسه یوقت بیفته نمیشه بیاد خونتون بگی باباش حساس شده بچه بزرگتر شده کنترلش سخته بگو اگه میخوای بیا خونمون باش بازی کن

سوال های مرتبط