پارت 2 زایمان من

حس دستشویی کردم قبلش گفت بیا معاینه ات کنم
معاینه کرد گفت 7 سانتی
رفتم توالت دیدم ن چیش دارم ن پی پی
فقط بدجور بهم زور میشست
اومدم بیرون گفتم خانوم دکتر بهم زور میشینه گفت بیا معاینه کنم
یهو داد زد فول شدی و بچه هم داره میاد
بدبخت فرصت نکرد لباس بپوشه
من هنوز دکتر نگفته بود با هر زوری ک بهم می‌شست زور میزدم
تو فاصله ی 2 الی 3 دقیقه ب دنیا اومد
کلا دوتا زور محکم زدم و سرش زد بیرون حتی فرصت نکردن واژنم رو پاره کنن
سرش زد بیرون یه زور محکم دیگه زدم دستشم زد بیرون و کشیدنش بیرون
ب همین سرعت
فقط ی مقدار خونریزی زیاد بود البته پارگی واژن نداشتم و خون هایی ک تو شکمم بود میزد بیرون
اول فکر کردن واژنم پاره شده ولی بعدش دیدن واژنم کاملا سالمه و خون از رحمم میاد ک گفتن طبیعیه
الانم جوجوم بغلم خوابیده و برای همتون دعا میکنم زایمان راحت و سریعی داشته باشید عین دو ساعت آخر زایمان من ک از ساعت 6 تا 8 از دوسانت رسید ب 10 سانت و زایمان کردم💕

اینم جوجوی من💞

تصویر
۳۵ پاسخ

به به تا باشه ازاین زایمانای راحت😍

عزیزم کدوم بیمارستان؟

بسلامتی چقدر شبیه پسرته ماشاءالله 😍

به به خدا حفظش کنه
قدم نو رسیده مبارک 😍😍

مبارک باشه 🌹خدا را شکر راحت شدی،برا ما هم دعا کن....
وزنش چقدر بود نی نی ناز تون،که اینقدر راحت اومد بیرون؟

ای خدا چ نی نی نازی خدا حفظش کنه😍

ای جاااانم 😍😍😍

قدم نو رسیده مبارک برا ماهم دعا کن

به به مبارکباشه عزیزم خوش قدم باشه

مبارکه عزیزم انشاالله هممون زایمان راحتی داشته باشیم ماشاالله نازه نی نی قدمش پر خیر و برکت واسه منم دعا کن خیلی خیلی استرس دارم واقعاً

عزیزدلم ،فدای اون زاویه صورتت بشه خاله اخه فنچولی😍😍😍😍😘😘😘😘😘

ای جووونم ان شا الله خدا حفظش کنه برات قشنگ من قدمش پر خیر و برکت 😍
برای ماهم دعا کن زایمان راحتی داشته باشیم
قبلش پیاده روی اینا داشتی ؟

عزیزم به سلامتی منم خیلی دعا کن😍😍😍♥️

مبارکه قدم نی نی
یعنی بخیه نخوردی؟

ای خدا مبارک باشه قدمش پر از خیر وبرکت گلم

من سر پسرم اینجور بودم راحت ایشالا سراینم اذیت نشم

به به مبارک باشه قدمش پر خیر و برکت

سلام خواهر قدمش مبارک. ماشاءالله ماشاءالله چه عالی دست راستت رو سر من چند کیلو بود بچتون

چقد خوب مبارک باشه
خوب شد ک بخیه نخوردی

ای جانم
قدم نو رسیده مبارک عزیزم😍

منم الان بیمارستانم هنوز ۲سانتم. از ۵.۵ صبح کیسه آبم پاره شده برام دعا کن

به سلامتی ماشاالله 🧿
قدمش با خیر و برکت
عزیزم بچه اولته؟
ورزشا رو خیلی انجام میدادی؟

خوش به حالت خیلی راحت زایمان کردی

ممنون میشم درخاست دوستی بدید

لطفاً درخواست بدین

خداروشکر به سلامتی

تورخداا واسه منم دعا کن

مبارکه زیر سایه پدر مادر قد بکشه❤💋

مبارکه عزیزم چقدرم نازه😍

عزیزم شما که از هفته ی 36 ورزش هاتون رو شروع کردید میشه بگید چه ورزش هایی بود؟

عزیزم زایمان اولت هم طبیعی بوده؟ بخیه نخورده بودی سر اولی ام؟

شما ورزش از چند هفته شروع کردی؟

خوش بحالت منو که تو بیمارستان کشتن من از تایم زایمانم گذشته بود و خبری نبود بستریم کردن و به مدت دوروز فقط سروم فشار بهم زدن من فقط سه سانت باز شدم و بعد کلی معاینه زجر اور که هر مامایی از راه میرسید دست میکرد تو من که بیشتر خونی که ازم رفت بخاطر معاینه های اینا بود فشارم رفت بالا تب لرز کردم و قلب جنینم ضعیف میزد دیگه راضی شدن که منو سزارین کنن کاری بهم کرده بودن که حتی حال اینکه بخوام از تختی به تخت دیگه برم و نداشتم اخرش سزارین شدم و کوچولوم اومد به دنیا ولی فشار روانی که به من وارد شد چقدر خون ازم رفت و بلا هایی سر من اوردن که هیچ کدوم و یادم نمیره حالا استرس میگیرم و یهویی فشارم بالا میره البته اقای همسر هم تو فشار بالا رفتن من بی تأثیر نیست

من کلا بچم نچرخیده بود رفتم واسه سزارین
دقیقه ی نودم خانوم دوست نداشت بچرخه
میخواست برعکس بدنیا بیاد که آخر سرم حرف خودش شد و برعکس بدنیا اومد😂😂

لطفاً درخواست بدین

سوال های مرتبط

مامان 👶🌱🩷🤰 مامان 👶🌱🩷🤰 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت ۴
دکتر رفت بیرون و من پشت اون معاینه ای ک کرد احساس مدفوع شدید داشتم هرچی جیق میزدم میخامممم برم دستشوووووییی دارم میگفتن نمیشه همینجا بکن روتخت ۱۵ دقیقه ای ک دکتر گفت زایمان میکنی شد ۳۰ دقیقه ک من دیگه واقعا تحمل نداشتم انقد زور میومد ب واژنم ک روتخت میخاس بیاد گفتم بخدا بقران داره میاددددد سر بچه اس اومدن سریع نگا کردن گفت اره ب دکتر بگو بیاد ندونستم چه جوری پریدم از تخت پایین رفتم روی اون تخت زایمان و جیق میزدم طوری ک لبم خشک شد و ترک خورد و خون اومد اصلا ب هیچی فکر نمیکردم نمیتونستم فقط جیق گلوم پاره شده بود دکتر گفت زور نزن نزن تا روپوش بپوشم سریع اومد بتادین ریخت و گفت زور بزن من ک هرچی زور میزدم بیرون نمیومد التماس کردم دکتر پاره ام کن درش بیار ک به ماماعه گفت نمیتونه بده برش بدم همین ک برش زد بچه اومد بیرون حسی ک داشتم از سر بچه انگار یه سنگ خیلی سفت از واژنت بخواد بزرگ تر از واژنت باشه بیاد بیرون هووف خیلی دردناک بود ولی تنش راحت مثل ماهی لیز خورد بیرون و گذاشتنش هوف همه دردا چ حس سبکی خوبی داشتم قابل توصیف نیس انگار من اون راحله چند دقیقه پیش نبودم ک داشت خودشو میکشت هیچ دردی نداشتم
مامان بلوبری مامان بلوبری روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی پارت پنجم گرفته بودم من کلان از تهوع میترسم اگه بمیرمم بالا نمیاره دیگه جلو خودم گرفتم با هر مکافاتی بود فقط بالا نیارم ساعت ۶ دوباره اومد معاینه گفت ۵ سانت شدی یه گاز هم داده بودن به من گفتن هروقت درد داشتی تو این فوت کن دکتر بی حسی اومد برام اپیدرال کرد همین جور ک داشت سوزن میزد تو نخاع من چرت میزدم و یه دفه می افتادم ک دکتر میگفت نباید بخوابی بیدار باش خیلی اوضاع بدی بود من گیج خواب ولی باید زور هم میزدم خلاصه اپیدرال کرد و من بدنم بیحس شد نیم ساعت حالت سجده بودم بعد دیگه گفت زور بزن تا میتونی من مدفوع داشتم قشنگ داشتم پی پی میکردم گفتم من باید برم دستشویی نمیتونی گفت ن باید همین جا دستشویی کنی گفتم یا منو میبری دستشویی یا دیگع زور نمیزنم همون موقع رفتم دستشویی راحت شدم قشنگ دیگه اومدم زور زدم تا خوابیدم رو تخت زایمان دکترمم اومد دیگع گفت تا میتونی زور بزن شوهرمم کنار بود انقد دستش فشار داده بودم ک کبود شده بود من دیگه بدنم توان نداشت مادرشوهرم و مامانمم فقط گریه میکردن حال اوضاع منو ک دیدن دوباره ماما اومد دستش کرد داخل واژنم شروع کرد به چرخوندن من از درد اربده میزدم تا دیگه دکتر گفت دارم موهاش میبینم زور بزن تا گفت موهاش میبینم من دیگه درد یادم رفت و فقط زور زدم بعدم دکتر پاره کرد و بچه کشید بیرون اون لحظه خیلی حس قشنگی بود دخترم ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه شب به دنیا اومد زایمان طبیعی خوبه درصورتی ک رحم خودش باز بشه ن به زور دارو واقعا واسه من سخت بود ولی ارزش داشت لحظه به دنیا اومدن بچم دیدم بعدم بخیه هام عفونت کرد و مکافات داشتم الان هنوزم خوب نشدم بازم خداروشکر
مامان مهشید و تو دلی مامان مهشید و تو دلی ۱ ماهگی
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ ماهگی
خلاصه سرم و وصل کرد ساعت ۴ صبح من احساس مدفوع داشتم منو گفتن بیا پایین باید ورزش کنی تا زودتر زایمان کنی من میگفتم نمیتونم احساس مدفوع دارم بهم گفتن بخواب منو معاینه کردن گفتن خوبه ۴ سانت شدی کیسه ابمو پارع کردن هم امپول فشار زدن
وقتی امپول و زدن من حتی نمیتونستم پلک بزنم انقدر درد داشتم ولی اصلا جیغمم در نمیومد نمیدونم چرا بهشون گفتم ب مامانم بگین بیان گفت ن نمیخاد بیشتر بهت استرس وارد میکنن بهم گفتن زور بزن سر بچه بیاد توی لگن وقتی هعی زور میزدم بیهوش میشدم نمیتونستم درد زایمان و تحمل کنم خیلی بد دردی بود لامصب
هعی استفراغ میکردم اونام مبگفتن بهاطر دهانه رحمته ک داره باز میشه
ماما اومد باز منو معاینه کرد سری گفتن پوزشن و اماده کنین ۹ سانته نیرو کمکی اومدن برحال دور سرم خیلی شلوغ بود منو پاره کردن بدون بیحسی سر اون چقدر من درد کشیدم بهم گفت زور بزن داره میاد بیرون سر بچه منم سعی خودمو میکردم سر هر زور زدنی من میوفتادم اونام هعی میزدن ب صورتم و اب میریزن بهم گفتن جوری زور بزن ک بیاد بیرون سری منم چنان زور میزدم میگفتم فقط بیاد بیرون من راحت شم😂😂
مامان نی نی مامان نی نی ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی3
بعد اون از ساعت 4 تا اخر هییییچ دردی نداشتم این وسط سه بار هم اومدن و برام شارژ کردن ساعت 5 معاینه کردن 6 سانت بودم و بهترین قسمتش این بود ک دیگه معاینه هم دردی نداشتم بعد ساعت6 هشت سانت بودم اما سر بچه هنوز بالا بود تا ساعت 7 شب ک دیگه حس مدفوع و فشار داشتم بهم پوزیشن سجده دادن و گفتن هروقت بهت زور اومدن محکم زور بزن و منم همینکارو میکردم تا دیگه فول شدم بعد یه ماما اومد کمک و گفت پاهاتو بگیر و چونتو بچسبون ب سینت و زور بزن خودشم کمک میکرد منتها من حس نداشتم نمیفهمیدم چیکار میکنه🙄 تا ساعت 8 زور زدم ک دیگ گفت بسه و منو بردن اتاق زایمان اونجا هم دکتر اومد و باز زور زدنا ادامه داشت تا ساعت 8:20 ک فشار سر بچه رو حس کردم ولی چون خیلی خسته شده بودم یه ماما هم اومد کمک و همراه با زورای من وزنشو مینداخت رو شکمم ک یهو دخترکم و دیدم ک دکتر آویزون گرفته بودش و گذاشتنش رو شکمم 🥺😍اون لحظه قشنگترین لحظه زندگیم بود انقدر اشک شوق ریختم و برای همه چشم انتظارا دعا کردم انشالله این حسو تجربه کنن❤بعدم دکتر شروع کرد بخیه زدن ک از طولانی بودن تایمش فهمیدم اوضاع خرابه بپرسیدم ک دکتر گفت من یه برش کوچیک زدم ولی پارگی های دیگه هم داشتی و درکل انقدر ک سر بخیه هام اذیت شدم سر زایمانم نشدم البته من استراحتم نداشتم و بعد ک اومدم خونه بخاطر زردی دخترم سه شب دیگه هم مجبور شدم بیمارستان دست تنها باشم ولی در کل بخام بگم زایمانم خیلی عالی بود بهتر ازون چیزی ک فکر میکردم توصیمم ب مامانا اینه ک اپیدوال یا بی دردی ک مناسب میدونین و حتما بگیرین واقعا ارزششو داره روز زایمان ک بهترین روز زندگیته رو درد نکشی و خاطره تلخی برات نشه❤
مامان ارسلان مامان ارسلان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴🙂❤️❤️
دکترم گفت مثانه خیلی پایین و جلو سر بچه رو میگیره باید ادرار کنی گفتمش ادرار ندارم گفت چرا مثانه خیلی پر بعد نمیدونم چی بود بهم وصل کردن و ادرار رو کشیدن بیرون گفت حالا زور بده زور میدادم ۱۰سانت شده بودم گفت تا میتونی زور بده فکر کن یبوست شدی محکم زور بده خیلی زور دادم بعد گفت بریم اتاق زایمان رفتیم اتاق زایمان رو تخت زایمان خابیدم بعد یکی از پرستارا شکممو فشار میداد ومن زور میدادم تا اینکه دکترم بهش گفت دیگه کمکش نکن میخام ببینم چقدر زور داره شروع کردم زور دادن دوتا فشار محکم دادن و پسرم اومد بیرون اینجا خیلی احساس سبکی داشتم و باورم نمیشد از پسش یر اومد ولی هنو اتفاق اصلی و ترسناک روبرو نشده بودم تا اینکه شروع کرد بخیه زدن به پرستار که بغلش بود گفت ببین گوشت چطور جدا میشه گوشت واژنم خیلی بی جون بود و گوشت همراه با سوزن بخیه کنده میشد و نمیتونستن بخیه بزنن ۴۵ دقیقه فقد داشت بخیه میزد و با کلی بی حسی ولی درد داشتم بازم تا اینکه این کابوس تموم‌ شد و منو بردن ریکاوری ....
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مامان لیامی مامان لیامی ۲ ماهگی
پارت پنج⭕❌⚕️
تا اینک شد ساعت شد۱۲:۴۵دیقه شب و دکتر معاینه کرد گف شدی۸سانت حالا باید دیگ زور بدی،رو تخت دراز کشیدم و زور دادم،لبامو رو هم فشار میدادمو زور میدادم،انقد لبامو رو هم فشار داده بودم دورش کلا زخم شده بود،دکتر و ماما میگفتن طوری زور بده ک مدفوع کنی،خلاصه انقد زور دادم ک ساعت۱:۵دیقه فول شدم سریع گذاشتنم رو ویلچر بردنم اتاق زایمانم دراز کشیدم رو تخت و گفتن هر بار ک دردت گرف زور بده در حدی ک مدفوع کنی و وقتی درد نداشتی زور نده،ماماهمرام دستشو میزاشت ی قسمت از واژنم میگف وقتی انقباضت گرفت زورتو بنداز اینجا ب اینجا زور بده ک دست من پرت شه بیرون،،تو اون لحظه ها درد طوری بود ک انگار تک تک استخونام داشت میشکست و من داشتم متلاشی میشدم،،خلاصه لحظه ای ک دردم میگرف ب شدت زور میدادم تمام قدرت و توانمو گذاشتمو زور میزدم،ک یهو ساعت ۱:۱۵دیقه سر بچم رو دیدم و بدنش عین ماهی لیز خورد و اومد بیرون اون لحظه انقد قشنگ بود ک همه دردات تموم میشدن و انگار خودتم دوباره متولد شدی،بند نافو قیچی کردن و پسرمو گذاشتن رو سینم،بهترین و ناب ترین حس دنیا بود اون لحظه،فک کن تا ی دیقه قبلش داشتم از درد میمردم ولی یهو همه دردام تموم شد و گل پسرمو گذاشتن رو سینم،هم اون آروم شد هم من،هزار بار گفتم خدایا شکرت انقد ک تو لایقشی ن انقد ک من دارم میگم،بچمو بردن واسه قد و وزن و دکتر گف همکاری کن یبار دیگ زور بده جفتتم بیاد بیرون،اینبار زور دادم اما ن ب شدت زور های زایمان،یکم فقط زور دادم و جفت اومد بیرون و شکمم رو فشار دادن هرچی بود اومد بیرون،دکتر گف یکم تحمل کن میخام بخیه هاتو بزنم،اول ی امپول بی حسی زد بعدش بخیه کرد،درد داشتم اما درحدی بود ک میشد تحمل کرد،ی لرزی هم گرفتع بودم ک میگفتن طبیعیه
مامان پری ماه💜
نیل ماه 🩷 مامان پری ماه💜 نیل ماه 🩷 ۱ ماهگی
سلام دخترا
منم دیروز زایدم
۳۹ هفته بودم
زایمان دوم بودم و طبیعی
زایمان اولم با امپول فشار بود زایمان دومم دردام خودش شروع شد الحمدلله ب امپول اینا نرسید
دو سه روز درد داشتم خورده خورده بود میگرف ول میکرد
شب اخر ی کمپوت اناناس خوردمو ی گل گاوزبون
ساعت ۲ شب دردام منظم شد ۶/۵ رفتم بیمارستان
گفت دوسانتی
دیگه باهمون معاینه ها ک میکردن تند تند باز میشدم
تا اومدن بستری کنن و اینا ۸ رفتم زایشگاه
۱۰/۵ بچه دنیا اومد
کلا بارداریم پیاده روی و ورزش خیلییییییی کردم
این اخریا روزی سه تا نیم ساعت ورزش میکردم
دردای زایمان قابل تحمل بود یک ساعت اخر ک کیسه آبمو پاره کرد دیگه امونمو برید نه سانت شدم ب سرعت کلا از وقتی بردنم اتاق زایمان خابوندنم رو تخت ان اس تی وصل کردن نذاشتن از تخت بیام پایین اولش با تنفس قابل تحمل بود دردا ولی بعد ک کیسه آبو زد دردا زیاد شد دیگه فشار و زور میومد و جیغ میزدم ناخودآگاه
زور میومد تو واژنم میخاس بیاد بیرون میگف زور نزن تا دکترت برسه دکتره ک رسید کلا با اومدن بچه و بخیه و اینا ک زد ی رب بالا سرم بود
بخیه هم سه چهار تا گفت خوردی ۳۳۰۰ وزن بچه
من بلد نبودم زور بدم اگه دو تا زور خوب داده بودم بخیم نمیخوردم اون لحظه انقد فشار زیاد بود و درد داشتم و زور میومد ب واژنم نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم
میگن زایمان دوم راحت تره درست میگن
من زایمان اولم خیلی طولانی بود ۱۸ ساعت درد کشیدم
این یکی دردام تو چند روز بود ولی قابل تحمل بود مث درد پریود سی ثانیه میگرف نامنظم بود
فقط و فقط ورزشایی ک کردمو پیاده روی ها ب دادم رسید حتما با آمادگی کامل برید برا زایمان طبیعی
انشالا ب دردتون بخوره
مامان سپیدار👼💕 مامان سپیدار👼💕 ۲ ماهگی
خوب ببخشید طول کشید
بریم‌پارت🌸سه🌸
خوب کیسه ابمو که داشت پاره میکرد خیلی درد داشت زمین و زمان و صدا میزدم دیگه واقعا منکه انتخابم طبیعی بود پشیمون شدم انقدر درد داشت توم میپیچید هیچی کیسه آبمو که پاره کرد شوهرم اومد پیشم ديگه زورم داشت میومد گفت قوی باشه دوتا زور محکم بزن با تمام قدرت زور زدم خداروشکر سرش اومد بیرون ولی متاسفانه بند ناف پیچیده بود دور گردن دخترم ولی خوب ماما بهم نگفته بود گفت چندتا زور محکم بزن منم همین کارو میکردم تا زور آخری یهو احساس کردم بدنم آزاد شده اصلا درد نداشتم یهو یچیز داغ رو سینم احساس کردم چشامو که باز کردم دیدم دخمل قشنگم و گذاشتن رو سینم شوهرم که اینقدر حالش بد بود برای من اولین بار بود دیدم داره گریه میکنه سریع رفت بیرون نموند دختر قشنگ من ساعت ۱۱:۳۰ صبح بدنیا اومد این لحظه رو برای همتون آرزو میکنم😍
درسته درد میکشی ولی واقعا ارزششو داره 🌸❤️❤️
البته زایمان من کلا سه ساعت طول کشید خوب اینم از تجربه زایمان طبیعی من امیدوارم خوشتون اومده باشه🥰🥰🥰