چقدر منو بردی تو فکر باز منم پسرم ۳سالشه موقع بدنیا اومدن بچه دومم اینقدر نگرانم ک نکنه ازهم دور بشیم نکنه نتونم مثل قبل باهاش وقت بگذرونم نکنه ی وقت حسودی کنه ب دومی و خیلی چیزای دیگه فقط از خدا میخوام خودش این روزای سختو واسه ما بچههامون آسون بگذرونه
ی روانشناس میگف بچه های اولتونم قاطی کاراتون کنید ینی دارید شیرمیدید بابزرگه حرف بزنیدوقتی کوچیکه رو میخابونید بزرگه رو نازکنید کلا حساسیت نشون ندید به کارایی که با کوچیکع میکنه حواست باشه بهش ولی واکنشت شدید نباشه چون اون خودش بچس منم دغدغم همینه
عزیزم میدونم شرایط سختی داری ولی سعی کن تنهاش نزاری کوچیکه حالا متوجه نمیشه ولی دخترت خیلی اهمیت داره براش برو پیشش بخواب وقتی خوابش برد بیا کنار واقعا تو این شرایط بچه ها ی اولی آسیب میبینن من که از الان دارم جوش میخورم نکنه پسرم حس کنه دیگه زیاد وقت نداریم براش
یاده دختر خودم افتادم.
چقد روزای سختی بود
مندخترم دوسال دوماهش بود ک مسرم بدنیا اومد
دوروز بیمارستان بودم و نتونستم ببینمش دلم پرمیزد براش بچم
شبی ک مرخص شدیم پسرمو بغلم دید حالش یهو بد شد شروع کرد به استفراغ کردن و تب شدید کرد ک بااون وضعیت بخیه و سزارین بردیمش دکتر ساعت ۳نصف شب.اونموقع به منم محل نمیداد هرچی نازش میکردم سمتم نمیومد مامانم فقط یه کلمه بهم گفت زهرا فک کنم جیران باهات قهر کرده و من فقط منتظر یه تلنگر بودم و یه ساعت تمام اشک ریختم برای دخترم.تا ۳روز جز شیرگاو به هیچی لب نمیزد و تب و لرز داشت.ولی الان خداروشکر خوب شده پسرمو میدم بغل میکنه وقتم خالی باشه حتمن باهاش بازی میکنم.البته ک خیلی لجباز شده
ان شالله بسلامتی برمیگردی به همون شرایط چهارنفری با شوهرت خوشبخت ترررررین زندگی میکنید و جوجه هات باهم بازی میکنن و خونت پر از گرمای عشق و محبت میشه و ابن روزا رو برای کسی به عنوان خاطره تعریف میکنی.....نگران نباش این قسمت سریال زندگیت هم میگذره❤️🥰🧚پایان زیبا براش متصور شو😘🥰😍🤩🥳
عزیزم این قدر به این چیزا فکر نکن به خواست خودت ک این کارها رو نمی کنی این روزها همیشگی نیست میگذره خدای نکرده افسردگی میگیری اون موقع بدتر میشه همه چیزه
عزیزم ۴ سالشه هنوز جاشو جدا نکرده بودی؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.