بچه ها ی با سیاست لطفاً خواهرانه بدادم برسید 🥹🥺من با بچه ها و شوهرم تو یه اتاق می‌خوابیدم بعد من چهار پنج ماه پیش یه عمل انجام دادم و شوهرم جاشو جدا کرد و رفت یه اتاق دیگه چند روز من تنها تو اتاق پیش بچه ها خوابیدم و این شد عادت .....تا الان که منو شوهرم جدا می‌خوابیم‌ومن پیش بچه ها می‌خوابم و واقعا ازین موضوع ناراحتم اما عادتم شده 😔شوهرمم که اصلاً براش مهم نیست چند بارم حتی غیر مستقیم گفتم که جا مون جدا شده اما به روش نیاورده و اونم براش مهم نیست و از قیافش معلومه از خداشم هست چون اون بود که از اتاق رفت به نظرتون چکار کنم؟ بیشتر ازین ناراحتم که اون براش مهم نیست 😭😭

خب عزیزم شما ی کاری کن شبا بچه هارو که خوابوندی برو کنار همسرت جاتو بنداز کنارش و بخواب فاصله زیاد خوب نیستااااااا

ُعزیزم امشب تمومش کن اشکال نداره شما برو پیشش بگو خیلی دلم برات تنگ شده نزار بیشتر از این بینتون فاصله بیفته

همش تقصیر خودته،از امشب جاتو از بچه ها جدا کن بگو دیگه وقتشه بچه ها جدا بخابن،خجالتم نداره غیر مستقیم گفتم یعنی چی،ازش چندتا بچه داری از چی خجالت میکشی حرف سکسی که نمیخای بزنی

چقد منی تو

بخدا من شوهرم بخواد جدا بخوابه پاره اش میکنم بعدشم طلاق

خوب جاشو کنار خودت بزار اونم نمیره یه اتاق دیگه شوهرت غریبه که نیست شرم کنی

یعنی این چن وقت رابطه نداشتین

خیلی اشتباه کردی انقدر وایسادی تا براش عادت بشه