۱۴ پاسخ

عزیزم منم همش خونم اما بخاطر سلامتی بچه هام
الان چندماهه بیرون نرفتیم دور بزنیم اما نمیخام بچه ها مریض بشن
انشالله تا بستون میبرشمون پارک بازی میکنن الان ویروس زیاده طوری نیس خونه موندن

من درکت میکنم واقعا

من تنها دلخوشیم اینه شبا بچه ها بخوابن با شوهرم شام بخورم و تلویزیون ببینم

عزیزممم🥲🥲 گاهی وسط این همه اذیت شدن فقد یه همدلی کافیه که اروم بشی ولی هیچکس نیس منم درکت میکنم

عزیزم من درکت میکنم چون مدام تو خونه تنهام جهارساله که ازدواج کردم فکرکنم ده روزی یا دو هفته ای یکبار نیم ساعت رفتم بیرون و برگشتم چون همسرم از صبح تا شب سرکاره خودمم شهر غریبم جایی نمیتونم برم مدام تو خونه هستم من دو هفته ای یکبار آسمون میبینم حتی تو بالکن هم نمیرم بخدا🥲🥲

منم عین توام شاید بدتر من هیچکس و اینجا ندارم همیشه خونه و بچه داری تنها با بچه ها فقط میشینم حرص می خورم فقط میگم تن بچه ها سلامت باشه خودم که هیچ باختم افسرده و بی انرژی شاید روزها بگذره به گوش ن پیامی بیاد ن زنگی

خدا کمکت کنه عزیزم واقعا سخته هیچ کس جز خودت نمی‌فهمه سعی کن حتی شده روزی یه ساعت بری بیرون به مامانت بگو بیاد روزی یه ساعت پیششون وگرنه آدم داغون میشه

چقدر سخت با همسرت صحبت کن اگر ماشین دارید برید بیرون روزها دور بزنید یا با مامانت یکی تو بغل کنی یکی از قل ها رو‌مامانت تا سر کوچه تون برید برگردید

منی که یکی دارم پس چی تو بارداری هم نرفتم چون یه سقط داشتم دیگه دارم روانی میشم اونم منی که هروز بیرون بودم

فقط من حرفاتو میفهمم ولی الان پرستار گرفتم براشون راحت شدم بچهای منم۱۱ ماهن کوچیکن

من از روزی ک حامله شدم تو خونه بودم تا الان ک پسرم ۸ ماهشه....واقعا خیلی اوقات گریه کردم
میفهمم چی میگی ❤️‍🩹

درکت میکنم عزیزم.منم خستم ‌ولی مهمونی رو میریم وگرنه که دق میکنم .سعی کن مهمونی بری خونه نزدیکانت.چه اشکال داره؟

من درکت میکنم عزیزم بچه داری خیلی سخته و هممون شرایطمون مثل همه و قطعا مال تو سختر به خاطر دوقولو‌بودن ولی میگذره این روزا زود زود

حالا چرا خونه مامانت اینا نمیری دیگه

سوال های مرتبط

مامان شيطونك مامان شيطونك ۱۶ ماهگی
بچه ها خیلی دلم گرفته
همش تو خونه با بچه تنهام. درسته عزیز و شیرینه برام، ولی انگار کم آوردم.
جایی هم که زندگی میکنم خیابوناش شیب داره، هم پله داره، نمیتونم برم کالسکه سواری.
ولی شوهرم میره سرکار. خب روحیه ش عوض میشه، میاد خونه هم خسته ست، باز تا اخر شب من با بچه سروکله میزنم.
منم قبلا سرکار میرفتم، دوست دارم بیرون خونه باشم، ولی نمیشه.
مسافرت زیاد میریم، تازه ۲ هفته ست برگشتیم، این هفته هم میخایم بریم باز. ولی!!!! خب تو مسافرت هم من بچه دارم!!!!! فرقی به حال من نداره! درسته حس و حالم عوض میشه ولی سخت تره. چون تو خونه هرچند یکنواخت، ولی یه روتینی برای خودم دارم. مسافرت سخت تر هم هست! تازه برمیگردی خونه خاک داره باید همه جارو مرتب هم بکنی…
بخدا که سرکار آدم خسته نمیشه، تو خونه سخت تره.
شوهرمم خیلی مهربونه ولی متوجه توضیحات من نمیشه که تو خونه با بچه چقد بیشتر خسته میشم.
درکنار این خستگی ها فشرده زبان هم میخونم، شب که بچه میخابه با خستگی زیاد تازه میشبنم سر درس. اونم چون خودم دارم خوداموز میخونم برام استرس میاره.
خلاصه خیلی دپسرده شدم😞