من پسرم که دنیا اومده دخترم اصلا باهاش ارتباط نمی گیره. مدام دنبال فرصته که بزنتش . خیلی بهانه گیر شده تا می بینه دارم بچه رو شیر میدم بهانه های الکی میگیره گریه میکنه مثلا میگه منو بغل کن یا الکی خودش و میندازه زمین گریه میکنه که آخ دردم گرف یا بلندم میکنه بیا بهم آب بده یا خوراکی بده خلاصه روانی شدم شبا هم باباش از سرکار میاد بهانه هاش بیشتر میشه . مدام گریه میکنه . بعضی وقتا میخاد نشون بده ک بچه رو دوست داره میاد بوسش کنه تا دست بچه بهش میخوره دادوبیداد میکنه که نی نی منو زد بعد خودش و میندازه سمت بچه ک بزنتش ینی صب تا شب بسختی کنترلش میکنم. دخترم اصلا اینجوری نبود خیلی مهربون بود اهل زدن نبود صبور بود ولی تو این دوهفته کلا فرق کرده شر شده و غیرقابل کنترل و عصبی . چیکار کنم؟ با اینکه کلا توجهمون سمت اونه. شوهرم که اصلا سمت پسرم نمیاد خودمم فقط مواقع شیر و تعویض پوشک وگرنه مدام رو تختش بچم . دخترمم تازه ۲ سالش شده

۷ پاسخ

طبیعیه تا الان مرکز توجهت بوده احساس خطر میکنه میترسه توجه بهش کم بشه
بچه رو ببر تو تیم بچه
بگو به داداش دخترم شیر بدم
داداش شما مثل خودت قشنگه
چه دختر مهربونی دارم داداششو دوست داره
هی بگو
یک سری از مسئولیت های بچه که خطری نداره هم بده بهش نمیدونم مثلا الکی بده بغلش کنه یکم بعد بگو اگر اروم بود بگو وای چقدر داداشتو دوست داری که میاد بغلت اروم میشه
اگر‌گریه کرد بگو یکم داداشتو ناز کن اروم بشه
نمیدونم کلی متوجه شدی یا نه الان اگر هم به بچه میخوای رسیدگی کنی نباید حواست از دختر پرت بشع سخته ولی خب اولشو خوب شروع کنی بچه ها باهم ارتباط میگیرن

عزیزم چقدر سخته برات اینطوری. خیلی باید توجهتون به دخترت بیشتر کنین خیلی هم مراقب باش تنها نباشن خطرناکه

وای خدا منم پس بیچاره شدم😔😔

دخترت چند وقتشه؟

پسر منم کوچکه نگرانم

کمبود محبت پیدا کرده حتما حتما حتما محبتتون رو بهش بیشتر کنید دیگه اصلا جلو اون بچه رو بغل نکنید به باباش بگو شبها ببرش بیرون یک دورش بده یا هراز گاهی بچه رو بزار پیش باباش با دخترت برو بیرون براش یک چیزی بخر زیاد تشویقش کن چپد تا اسباب بازی ارزون و مناسب بخر که روتون فشار نیاد هر روز یکیش رو بده بگو اینا رو نی نی برات خریده خیلی خوشحال میشه و روابطشون کم کم خوب میشه ...ولی اگر محل ندی و یا دعواش کنی دیگه دختر عصبی و پرخاشگر و همیشه افسرده و اعتماد بنفسش میاد پایین.

مشئولیت های بچه رو بسپار بهش
و اصلا ذره ای از توجهت نسبت به دخترت کم نکن
شده اونو بده باباش بخوابونه تو به دخترت بگو بیا تو بغلم بخوابیم
به شوهرت بگو اگه دخترشو دوست داره باهات همکاری کنه وگرنه فردا روز هردوتاشون ضربه میخورن

دختر منم وقتی پسرم بدنیا اومده بود دقیقا این رفتارها رو داشت نمیذاشت شیر بدم بغلش کنم الان بهتر شده

سوال های مرتبط

مامان کوروش و تودلی مامان کوروش و تودلی ۵ ماهگی
مامانایی که بچه های با اختلاف سنی دو سه سال دارید بیاید کمک
پسر اولم دوسال و ده ماهش بود که دومی دنیا اومد وقتی از بیمارستان اومدیم یخ دوچرخه براش آوردیم که این نی تی آورده و فلان و قبلش هم باهاش صحبت کرده بود.ولی خب زیاد متوجه نمیشد که بخواد درک کنه اوایل در حد بوسیدن بود میومد روتخت بچه رو بوس می‌کرد و اجازه نمی‌داد جز منو همسرم بچه رو بغل کنیم الان همینطوریه اما نیاد به بهانه بوسیدن دندون میگیره دستشو پاشو لپشو دیگه دیوونمون کرده میاد بچه رو گاز نمیگیره یا انقد محکم میبوسه که دردش بگیره گریه کنه ما هواسمون به رفتارمون هست کع مثلا دعواش نکنیم سعی کنیم مهربون تر از قبل باشیم ولی خیلیییی اذیت میکنه در طول روز همش بهونه میگیره همسرم یکی دوبار بد رفتاری کرد باهاش تذکر داده بهش دوباره تهدیدش کرد اما فرقی نکرد البته بدترم شد میدونم درست توست ولی گاهی واقعا غیرقابل تحمله دیوونمون میکنه تو رو خدا بیاید بگید چیکار کنم انقد بچه رو اذیت نکنه البته وقتایی که خوابه بچه رو میذارم تو اتاق درشم قفل میکنم اصلا یادش نیست میرم باهاش بازی میکنم و.... ولی وقتی دارم شیر میدم یا کلا بیداره خیلی اذیتش میکنه چیکار کنم باهاش تا کی قراره اینطوری باشه؟ کی خوب میشه.؟
مامان فلفل🌶(متین) مامان فلفل🌶(متین) ۵ ماهگی
دلم پره ...قبلا با شوهرم رفیق تر بودم دردو دلام رو با اون میکردم...دوران بارداریم ک خیلی ارتباط خوبی داشتیم واقعا حس خوشبختی داشتم...بعد زایمان خیلی ازش دور شدم سرد شدم عصبانی میشم ازش بدم میاد همش فک میکنم چرا باهاش ازدواج کردم...اونم همش میخاد مادر بودنم رو زیر سوال ببره هی ایراد میگیره یا دخالتای بیجا میکنه بچه خوابه بیدارش میکنه داره شیر میخوره میاد ازم میگیرتش اونوقت وقتی گریه میکنه میاد ب من میده...یا میگم بگیر یه کم سرگرم کن من ب فلان کارا برسم بچه ک گریه میکنه اونم ادای گریه شو با صدای بلند در میاره نمیگه این بچه اس نازکه انقد با صدای بلند تو گوشش ادا درمیاره کر میشه ...مهمون میاد یا مهمونی میریم همش بچه رو ازم میگیره میبره جلو بقیه انگار میخاد نمایشش بده گریه ک کنه نمیده من شیرش بدم میگه شیر خشک درست کن ک خودش جلو بقیه شیر بده🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️تو کارای خونه کمک نمیکنه و بدتر هی ریخت و پاش میکنه ...البته کمرش هم درد میکنه نمیدونم شایدم من انتظارات بیش از حد دارم...روز تولدم یه هفته بعد زایمانم بود یه تبریک خشک و خالی هم نگفت البته از اول کلا اهل کادو و این چیزا نبود ولی وقتی بهش گفتم تبریک بگو هم گفت نمیگم💔روز مادر ک رفتیم خونه مادرش اصلا هم ب روی خودش نیاورد...من اولین سالی هست ک مادر شدم یه جمله ی روزت مبارک حقم بود💔همش هم ب تغییرات بدنم عکس العمل بد نشون میده هر چند به شوخی..اما بدم میاد میگه شکمت چرا آویزونه فلان جات چرا سیاهه سینه هات آویزونه 💔خب اینا تغییراتی هستن ک من برای به دنیا آوردن بچه ی تو به جون خریدم💔میدونم باید قوی باشم و الان ک بچه اومده صبور تر باشم ...
مامان آیلین وآیهان مامان آیلین وآیهان ۵ ماهگی
مامانا به شدت. اعصابم خورده دخترم ۵سالشه به شدت حساس هست قبل این که بچه بیاد خیلی خوب بود حرف گوش میکرد الان از وقتی بچه اومده کلا عوض شده منم که یکم این روزا اعصابم خورده یکم از زندگی شخصی یکم بچه که شبو‌روز گریه داره نمی‌خوابه کلا از لحاظ روحی ذهنی درگیرم. بد چون آیهان شبا نمی‌خوابه دخترمم عادت کرده نمی‌خوابه تا ۳همش شلوغ می‌کنه هی بهش میگم نکن همسایه میاد دعوا می‌کنه حرف گوش نمی‌ده طبقه دوم هستیم طبقه پایین خیلی رو سرو صدا حساسه سریع گیر میده منم درک میکنم اما بخدا بخواطر این که دخترم سرو صدا نکنه همه کار کردم نشد به خاطر شلوغ کردنش همش داره کتک میخوره 😭😭😭😭😭😭😭😭دارم روانی میشم من اعصابم خورده همینطوری کلافه هستم دخترمم رو مخ می‌ره همه چی بد تر میشه من دلم نمیاد بزنم بچس اما دیگه داغون شدم بچمم کتک میخوره بیشتر داغون میشم آیلین به شدت زیاد لجبازی می‌کنه اصلا انگار نه انگار وسایل آرایشی خیلی دوست داره براش خریدم اما فقط همون هفته اول خوب بود بد کل خونه رو یا اون به گند کشید 😭 ما که کلا شبا نمیتونیم بخوابیم شوهرمم از سرکار میاد خستس دیگه نمیتونه با آیلین وقت بزارع منم که فقط بچه رو پام آیلین تمام عوض شد. اصلا نمی‌دونم چیکار کنم دارم دق میکنم 😭😭😭😭😭😭😭