۱۵ پاسخ

دعوا کردن نداره
زندگی خودتو الکی تموم نکن
خواهرته باشه ،الویت اوله زندگی خودت
سه تا بچه داری
با سه تا بچه خونه بابات هم جات نیس
من یکی دارم خونه ی بابام جام نیس
امشب به مامانت بگو همگی شام میایم اونجا آشتی کنون
یا اگه شرایطش رو داری شام بپز خانوادت دعوت کن آشتی کنن
بگو درست نیس ک آبجی قهر کنه بیاد اینجا بعدها شوهرم میترسم سرکوب بهم بزنه یا خانواده شوهرم بفهمن ابرو برام نمیمونه
آبجی هم باید قدر خونه بابا رو بدونه
خونه ی من هست درست اما هیج جا خونه باباش نمیشه
بگو اگه الان دعوا کنه بیاد اینجا روش با بابا باز میشه ک درست نیس
دعوا بابد تو خونه حل بشه

به مادرت زنگ بزن بگو زشته اینطوری دعوا کردن یه جوری بگو متوجه نشه همسرت شاکیه
بگو اینطوری ممکنه بعد ها سرکوفت بشه واین حرفا
به شوهرت بگو اینجاست کمک من میکنه بچه هارو نگهدارم به شوهرت نمیگفتی دعوا کردن اومده میگفتی من گفتم بیاد کمک

چه زمونه ی بدی که ادم نمیتونه دو روز خواهرش بمونه خونش از خواهر نزدیکتر کی هست
چرا بعضی از مردها درک این موضوع رو ندارن

با این مشکلات زناشویی بنظرم دیگه بچه نیار تا رابطه تون درست بشه.

به نظر من پاشو لباساتو بپوش با خواهرت برین خونه پدر مادرت و آشتی شون بده و یکی دو روزم خودت بمون اونجا تا اوضاع آروم شه

ینی اگه خواهر شوهرت ۲ روز مهمونتون بود بازم میگفت از خونتون بره.من خواهرم مجرده چند وقته برا کنکور درس میخونه نمیتونه بیاد بمونه.شوهرم میگه چیزی شده خواهرت نمیاد خونمون؟،مثه خواهر خودش میدونه.و واقعا هم وقتی میاد همه کار برام میکنه با بچه هام بازی میکنه تو کارای خونه کمکم میکنه بعضی وقتا از خودمم بیشتر کار میکنه و هر وقتم بیاد نمیذارم کمتر از ی هفتع هم بره.

با آبجی صحبت کن مستقیم نگو برو خونه بگو زشته بابا بزرگ تره برو آشتی بگو اینجا وایسی چیزی درست نمیشه

بنظرم آروم به ابجیت بگو که بره

می‌دونم خیلی سخته اما هرجور شده لباس بپوشید یکم تا سرکوچه و خیابون برید هوای سرد و تازه بخوره تو صورتتون یکم حال و هواتون عوض بشه

آبجیت چندسالشه؟
حالا مگه چی میشه دوسه روز خواهر آدم مهمون باشه اصلا به هر بهونه مگه چی میشه
حق زن از این زندگی چیه پس؟

خدا انشالله خودش مشکلتو حل کنه .به خواهرت بگو تو نگهداری بچه ها و کارای خونه کمک کنه شاید شوهرت دیگه گیر نده

عجب شوهری والا شوهر من گاهی میگه آبجیت بگو بیاد هم ب تو کمک کنه هم تو به درسای اون ی هفته میمونه میره

من ک از خدامه ابجیم پیشم باشه کمکم میکنه ولی خب شوهرمم چیزی نمیگه نه ماه حاملگی استراحت مطلق بودم کلا پیشم بود شیش ماه اول بدنیا اومدن پسرمم پیشم بود الانم دو روزی در هفته میاد پیشم کمکم از این روزا استفاده کن بگو بچه هاتو سرگرم کنه تو هم استراحت کن ب شوهرتم بگو خسته ام ابجیم کمکمه ب جای نیروی کمکی😂

ابجیت مجرده

22 سالته 3 تابچه داری؟ باید مداراکنی دیگ عزیزم باسه تابچه خیلی سخته جداشدن

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۲ سالگی
دلم نمی‌خواد عقده ها بچگیمون توی بچم شکل بگیره دلم نمی‌خواد ترسو بشه اضطراب داشته باشه خجالتی بشه و پر از تروما تمام وجودش رو بگیره
مگر نمیگن پدر و مادر باید با هم همراه باشن آخه من چطور میتونم تحمل کنم و هی سکوت کنم و ذره ذره آب بشم
من نمیگم من کاملم منم خیلی وقتا از کوره در میرم گاهی جوری مثل سگ پشیمون میشم که زار زار بعدش گریه میکنم اما بیشتر صبورم یه جورایی
همسرم با پسرم خیلی رابطه خوبی دارن اما کافیه عصبانی بشه همسرم
بعدش هم پشیمون میشه اما اول به عاقبت کارش فکر نمیکنه
دیگه زیاده روی هست در حق طفل دوساله
بچم از خواب بیدار شده گریه گریه جیغ بلند بهش میگه ساکت
من دارم با بچم حرف میزنم تا آروم شه یهو بلندش کرد با یه دست کتفش پیچ خورد حتی نگفت دست بچه می‌شکنه در می‌ره انداختش رو بالش هی گفت خفه شو بهش😭😭
همسایه گور باباش مگر نمیبینن بچه دارم که هی مراعات همسایه ها می‌کنه
من داشتم دق میکردم فقط بهش گفتم کافر
پسرم گریه می‌لرزید اومد سمتم با صدای لرزون مامان مامان
فقط گریه میکردم
بغلش کردم بازم گریه تا آروم شد کم کم
(اینو بدونید که هر شب تقریبا از خواب بیدار میشه و متاسفانه هی زور الکی میزنه به حالت نق و دیگه عادت کردیم و هی بهش میگیم بخواب) گاهی می‌خوابه گاهی یکم میاد بغل گاهی هم مثل امشب که یهو صداش می‌ره بالا و جیغ جیغ می‌کنه
هر دفعه به من نیاز داره و همسرم از کوره در می‌ره و کاری که نباید با این طفل می‌کنه من به بچه بگم برو کنار حقته بابات درست میگه و.....
آخه مگه میشه
من مگه مادر نیستم
سنگ که تو سینم نیست