۵ پاسخ

حتما با ی روانشناس صحبت کن عزیزم 😉 تو این سن این حجم از وابستگی اذیت کننده هست
و پیشنهادی اینه کارگاه های مادر کودک ببری و بعدش هم مهد

پسر منم بهم میچسبید میخوابید
بردمش روانشناس درست شد
دیگه شبها بیدار نشد وقتی جداش کردم

یادم نمیاد آخرین بار کی کنار دخترم خوابیدم شاید بخاطر همین دلم میخواد ی کم مثل شما باشم و بهم بچسبه

وای وای وای وای

دقیقا من

حالم از زندگیم‌ بهم‌میخوره
بیست‌و چاری بچه با منه
کار خونه کار بچه همه چیییییز با منه
خستم
خسته
دلم میخواد بمیررررررم
شوهرمم فقط نگا زنا و دخترا همینو فقط بلده

این همه وابستگی واقعا خوب نیس جداش کن ازخودت

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
الهی بمیرم پسر خواهرم که سیزده چهارده سالشه بیشتر مسئول شامه ولی گاهی روزا مثل امروز که باباش بیرونه باید از مدرسه بیاد ناهار درست کنه💔😭
گاهی به من زنگ میزنه خاله مثلا ناهار چی درست کنم شام چی درست کنم منم با حوصله توضیح میدم گاهی حتی بیست بار برای یه غذا زنگ میزنه 🥹
منم اکثرا باهاش شوخی میکنم میگم درکت میکنم شرایطتت مثل منه منم هر روز فکر میکنم غذا چی درست کنم گاهی میمونم گاهی به شوخی میگم تو اقلا باز دو‌تا بچه بدغذا نداری😝 مثل من شوهر بد ادا نداری 😝

ولی بعدش قلبم مثل یه کاغذ مچاله میشه از غم و غصه دلم میخواد بترکه 😭💔 میگم هم کلاسیاش از راه میان میگن مامان غذا چی داریم این باید بگه چی بپزم 😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔
خدایا خودت صبر بده قلبمو آروم کن بچه‌ها یه زخم تازه ان یه زخم رو باز که هر بار میبینی خونریزی میکنن 😭😭💔💔 هر بار دخترشو میبینیم انگار یه تیکه از قلبم کنده میشه میاد تو دهنم بمیرم براشون 😭😭 کاش میمردم این روزارو نمیدیدم 💔💔💔😭😭😭