سلام مامانا من اصلا از زمان حال لذت نمی‌برم همش منتظر روزای سختم مثلا اینجا مادرا میان میگن دو‌تا بچه سخته رد دادیم و این حرفا من همش منتظرم ابن روزا بیاد به نظرتون این سبک زندگیم اشتباهه ؟ یا اینکه مبگن بچه بزرگ بشه سختتره ا الان روزای خوشته نگار همش اضطراب آینده رو دارم شماها هم اینجور هستید ؟

منم همینجورم کلا از نوجوونی پسرم میترسم همش میگم چجور باید کنترل کنم

سلام عزیزم درسته خیلی سخته ولی شما هم صبر کن هر چیزی به زمان خودش و شرایط خودش پیش بیاد قطعا وقتی نوجوون میشن صد درصد میتونی از ی مشاور بگیری مرحله ی نوجوانی کلا فرق داره هر بچه ای تو هر دهه ای برای پدر و مادذت سخت بوده ولی الان پدر و مادرا آگاهترن
من الان میگم پای از پوشک گرفتن از شیر گرفتن ولی الان دلسا خیلی کوچیکه متوجه نمیشه قطعا یکساله دیگه بهتر درک می‌کنه که شیرو ترک کنه یا ۳ سالگی راحتر میشه برای پوشک باهاش کنار بیای چون بیشتر می‌فهمه
نگران نباش تو هر دوره ای خودت می‌دونی چیکار کنی برخورد کنی با بچه

ولی من هیچوقت از حرف هیچکس نگران نمیشم درمورد آینده و با خودم میگم ان شاالله خدا کمک میکنه و بهترین ها برام اتفاق میوفته و دقیقا همونطور میشه چون خدا خودش گفته من در گرو گمان بنده ام هستم

عزیزم ربطی نداره بستگی به مدل بچه ها داره من خودم هردوتا بچه هام کولیکی و رفلاکسی بودن پسر اولم الان که ۵ سالشه بشدت شیطون و بیش فعاله خب معلومه اذیت میشم ولی خواهرشوهرم ۳ تا بچه داره انگار نه انگار که بچه داره خواهر خودم دو قلو داره الان نوجوونن از همون نوزادی تا الان اذیتی براش نداشتن. تازه به نظر من هرچی نوزاد بزرگتر میشه راحت تر میشه نگهداریشون اگه الان که نوزاده زندگیت دچار سختی نشده جلوتر برید بهترم میشه نگران نباش

عزیزم همه شرایطشون یکی نیس نباید به حرفه کسی گوش کنی یه نفر میبینی یه بچه داره کلی اذیت میشه یه نفر سه تا بچه داره اصلا به خیالش نیس چون همه بچه ها مثله هم نیستن شرایطا فرق داره

عزیزم‌اینده رو هیچکی ندیده و خبر نداره الان درسته روزای یختی داره کنارش لذتهایی میبری کنار بچت که خیلی که بچه ندارن حسرت این روزادو میخورن فکر الکی از خودت دور کن پیش مشاورم میتونی بری