از بارداریم ناراحتم خسته شدم کسی درکم نمیکنه نمی‌دونم چرا بارداری من انقد بده
همش بیحالم همش خسته توان ندارم پاشم خونمو جارو کنم یا یه غذا بذارم
به بقیه هم میگم حالم بده میگن پس چی فکر کردی الکی بچه بزرگ میشه
بابا چرا یکیتون بلد نیست امید بده آدمو دلگرم کنه مامانم میگه تو شورشو دراوردی انگار فقط تو حامله میشی انگار من دست خودمه که چیزی نمی‌خورم یا حال ندارم خسته شدم به خدا
از بارداری که هیچی حتی از زن بودنمم پشیمونم

اگه بچت سالمه اصلا ب این چیزا فک نکن من توی طول بارداریم پدر جوونمو از دست دادم توو ماه سوم بعد توو انونالی بهم گفتن بچت تنگی آئورت داره بهم نامه سقط دادن... ولی من سقط نکردم ریه ی بچه اب اورد فک کن توو سوگ پدر چقدر ماجرا داشتم پس اگه کوچولوت سالمه فقط خدارو هرروز هزارمرتبه شکر کن جارو خونه و غذا درست کردن خیلی مسائل جزئیه باز پامیشی و انرژیت برمیگرده

من این راهکار و برای همه نمیدم چون یه سریا سریع جبهه میگیرن که نمیشه نامردیه مادره پدره فلانه ولی شخصا تو خانواده خودم الان با خواهرم رابطه نزدیکی ندارم کلا اگه کسی آرامشمو بگیره تیکه بندازه سرکوفت بزنه کمرنگ میشم باهاش ولی شما مادرتونه میخوای رفت و آمدم کنی حداقل دیگه به حرفاش فکر نکن بیخیال باش اولا که فقط تو اینجوری نیستی خیلیا تو بارداری فعالن مثل من خیالا هم تنبل میشن و کسل بعدم بزار نی نی رو بغل کنی همه اش یادت میره

من ۶ صبح بیدار میشم میان وعده پسرم میزارم و سالم جمع میکنم میرم سرکار که از خونم ۱ ساعت دوره عصر ساعت ۴ میام پسرم از مهد برمیدارم میام خونه شام میزارم با پسرم بازی می‌کنم ساعت ۸.۵ . ۹ که پسرم می‌خوابند خودمم بیهوش میشم. زندگی همینه سختی داره ولی وقتی بیاد یه لبخندش دلت میلرزونه

منم همینجورم
دقیقا حالتهای شما دارم
بقیه فکر میکنن دارم ناز میارم

کسی درک نمیکنه عزیزم‌ منم مثل توام دقیقا دیگه هفته ها آخره من بارداری پر خطری داشتم اما میگفتن عادی فک کردی تو فقط میزایی فقط دلم میخواست یکی محض دلخوشی بگه حق با توعه واقعا نیاز داشتم انقد سر این موضوع حرص می‌خوردم که بچم رشدش متوقف شد تو هفت ماه همون‌جوری تو همون وزن موند با لیدی میل اینا الان دارم وزنش بالا میبرم این یادت باشه هیچ کس نمیاپ بهت دلداری بده و اون کلمه ای رو که دوست داری بهت بزنه من موندم مامانت چرا این حرف میزنه بهت

عزیزم حق داری! مامانا تو بارداری که هیچ موقع بچه داری هم همینجورن🤕
فقط اینروزا به این فکر کن که هرجوری باشه میگذره و همه چی درست میشه!
نمیخواد به اطرافیانت چیزی بگی یا همینجا بنویس آروم شی یا تو یه کاغذ! چون اطرافیان هم فقط حال خودش
ونو در نظر میگیرن!

عزیزم به خاطر هورمون های بارداری هست
خودتو ناراحت نکن سرزنش نکن
الان همه اینجوری شدن
تو که تا ۸ ماه اومدی مگه چقدر دیگه مونده تا نی نی نازت بغل بگیری
بیخیال حرف ها باش
اگر تو جارو نزنی اتفاقی نمیوفته
اگر غذا نذاری اتفاقی نمیوفته
دیگران باید خودشون رو درست کنن
و کمک و همراهت باشن

چرا خوشحال نیستی قراره مامان بشی خیلیا آرزوشو دارن به دنیا بیاد حالت بهتر میشه

ای بابا خواهر منم همینم بخدا قسم همش بی حال برقول شما جارو‌ام زورم مباد بزنم ی وقتا با جارو. شارژی خب همیشع خدام ی جام درد میکنه اینکه دیگه خسته شدن نداره طبیعبه خب داریم نینی میاریم چیز کمی نیست که اصلا ب کار نکردن فکر نکن ب حرف دیگرانم اهمیت نده

منم از دست مامانم رفتم روانشناس
استرس و اعصاب خوردکنی میده
حسادت میکنه
دعوا مبکنه

همه همینجورن بخدا من ک الان تو ماه7 هستم نمیدونم این 7ماه چجوری گذشته بس حالم خرابه یاخوابم یا توسرویس درحال بالا آوردن 7ماهه ن مادری کردم برا پسر دوساله خوردم ن همسر بودم برا شوهرم هیچی فقط حال بد دارم بنده خدا خودش کارا خونه رو انجام میده غذا میپزه بچه رو نگه میداره لباس حمام عین ی زن همه کاری میکنه تا هم میگم افتادی تو زحمت میگه خجالت بکش تو زن منی وظیفمه این حال خرابت بخاطر بچه های منه تا حامله نبودی میدیدم توهم چقد کار میکردی حالا نوبته منه غمت نباشه منت ن مادر منو ن از خودتو بکش فقط بخودم بگو خدا خیرش بده توهم هرکاری دارن هر چیزی هوس کردی ب شوهرت بگو بنده خدا ها انجام میدن بی منت انشاالله بقیشم ب خیر بگذره راحت شیم برگردیم ب زندگیمون من الان قشنگ میفهمم تو چی میگی

عزیزم🥺🥲
اشکال نداره گلم ما اینجا درکت میکنیم🙂 منم همیشه خستم و حال ندارم کاری کنم بنده خدا شوهرم ظرف میشوره جارو میکشه من فقد بعضی وقتا غذا میپزم بیشتر وقتا یا خونه مادرشوهرم یا خونه مامانم نهار میخورم😅 یعنی اینقدر تنبل شدم

منم مثل توام عزیزم🥹🥹

بارداری همینه عزیزم
منم مادرم بهم میگه لوسی ولی منظوری نداره
بارداری سخته دیگه .
منم بی حالم ،منم بیخودی گریه میکنم ،فکر میکنم بقیه منو نمیفهمن
ولی خب اینجوری نیست که
تاثیرات هورموناس

عزیزم